Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 73323

از دین فهمی تا دین ستیزی

29 می 2013, 07:14, توسط Nangyalay Ameree

ای برادر تو همان اندیشه ای = مابقی تو استخوان و ریشه ای
گر گُلست اندیشۀ تو گلشنی = ور بود خاری تو هیمۀ گلخنی
هموطنان عزیزم سلام! مطلب نویسنده و پیامها و تبصره‌های مربوط آنرا مرور نمودم. ممکن بهتر این باشد که اقدام به کار و فعالیت بنماییم که مفید به حال جامعه و انسان باشد. میتوانیم هر کسی را بخواهیم توهین و تحقیر نماییم. گویند" کاسه چینی که صدا می کند = خود صفت خویش ادا می کند". ما هم اگر به توهین و تحقیر و بدگویی مبادرت میورزیم، در حقیقت افکار و خیالات خود را به بازار فهم عرضه میداریم.
یک حقیقت واضح است که شخصیت های سیاسی و متفکرین در هر عصر و زمان از خود مخالفین و موافقین داشته و خواهند داشت. بناءً در قسمت شناخت همچوشخصیتها بهتر است که اثر و اندیشه و عمل آیشانرا دقیق و مستند بخوانیم تا اینکه فلان چنین گوید وبسمدان چنان. و آنرا هم به هدف بهبود جامعه خود، نه برای تخریب شخصیت یک فرد از روی عناد و یا عقده شخصی.
از مرور بر تبصره ها و مطالب نشر شده، و معلومات شخصی ام از جریانات جاری در کشور، حضور شما عرض نمایم که:
تاجای که اطلاع دارم مولانا صاحب فیضانی در سال ۱۳۵۲ با یارانش که از آنجمله پسر کاکای پدرم جگړن عبدالمؤمن امیری و برادر زاده اش تورن اختر محمد تولواک نیز به اتهام کودتا و مبارزات اسلامی اسیر و بعد از لت وکوب و شکنجه نهایت زیاد به حبس ابد محکوم شدند. بنا بر صحبتهای فرزند ارشد شان جناب معتصم‌با‌لله مذهبی از ورای برنامه های تیلویزیونی اسرار معرفت، ایشان به گمان اغلب همچو دیگر شخصیتهای نخبه سیاسی و دینی کشور در زمان دولت چپیها شهید شده اند. همچنان یادآوری نمودند که در زمان دولت مجاهدین تپ و تلاش زیاد به خاطر دریافت اسناد مربوط زندان و سرنوشت مولانا صاحب فیضانی نمودند اما به کدام نتیجه موثق نرسیدند.
پیروان خط فکری مولانا فیضانی در طول سالهای متمادی هجرت در پاکستان، و بعدها در کابل و ولایات کشور و حتی در آمریکا و کانادا و اروپا، مجالس و کنفرانسهای سالیانه با اشتراک شخصیتهای سیاسی، علمی و دینی اعم از اهل تسنن و تشیع برگزار نموده و در آن روی خط فکری خود شان از دیدگاه آثار مولانا صاحب فیضانی، و آثار دیگر شخصیتهای متفکر و عارف جهان اسلام مولانا جلال الدین بلخی، علامه اقبال لاهوری، سید جمال الدین افغانی، شهید حسن البنا و شهید سید قطب و داکتر علی شریعتی و امثال شان مطالب را در رابطه به مشکلات گوناگون جامعه افغانی و اسلامی مورد بحث و سخنرانی میگیرند. که البته نسبتاً یک طرز تفکر روشنفکری عرفانی اسلام سیاسی مبنی بر سلامت انسان و عدالت اجتماعی از دیگاه رهنمودهای قرآن است. ایشان برآنند که اگر انسان از تنگنای سلامت خود فارغ نشده باشد، در میدان عمل، به مشکل از عهده اعمال که نیاز به ایثار و حاکمیت بر نفس و خواهشات و پاک نفسی دارد، برآمده بتواند.
به نظر اینجانب، محترم عتیق الله مولوی زاده در نوشته های خود اگر صادقانه باطرز تعریف و قرأت دینی مولانا مخالفت میورزید، مشکل نبود، اما با یک چهره شناخته شده محترم و شهید مبارزات آزادیخواهی، عدالتخواهی و ترقی خواهی اسلامی وطن، که در شکنجه خانه های ظالمان وقت همه روزه جز برق و لت و کوب و تحقیر و توهین چیزی دیگری ندید، بازهم به تربیت پیروان و نوشتن آثار و کار علمی و فرهنگی میپرداخت، حتی اگر چپی یا صاحب طرز تفکر دیگر هم باشیم ، باید اینقدر بی انصاف نشویم که آنهمه ایثار و فعالیت سیاسی، و دینی و علمی ایشانرا که شخصتهای نخبه آن عصر همچو استاد خلیل الله خلیلی، گل پاچا الفت، علامه سلجوقی، مولوی سید محمد عمر هژده فن، عبدالستار سیرت، جناب مولوی صاحب امین آزاد و دها تن دیگر از شخصیتهای برجسته دینی آنوقت که لست اسامی بیش از حد میشود بر آثار و شخصیت محترم، علمی و متدین مولانا فیضانی تقریض و تبصره نوشته اند، نادیده انگاشته شده و حتی وی را توهین، تحقیر و متهم به فساد و سو استفاده مادی و دیگر بدگویی ها نماییم.
آقای عتیق الله مولوی زاده مینویسد که مولانا به پدرم گفته بود "که من این مقدار پول از نظام گرفتم و اگر شما میبودید چند مرتبه بیشتر میگرفتید". آیا واقعاً زعمای زمان و دار و دسته اش آنقدر جاهل و ساده لوح بودند که همچو یک کسی را در رأس علمای افغانستان به کار میگماشت که وی به چنین سادگی هر جا رفته و به هر کسی سو استفاده خود را بیان دارد، آنهم مولانا فیضانی که پنج بار قبلاً همین‌نظام نیز وی را زندانی نموده بودند. در جای دیگر این گفتگوها بین مولانا و سردار ولی را چنان نوشته تو گوی خود آقای عتیق الله شاهد صحنه بوده و مردم باید سخن خودش را منحیث سند بپذیرند، نه زندان و لت وکوب و زندگی نهایت فقیرانه مولانا را.
در بخش دیگر آقای مولویزاده مینویسد که مولانا را در پاداش این کار و فعالیتهای آینده برای بقای سلطنت به زندان دهمزنگ میفرستد. آیا کدام عقل سلیم این تعبیر و تفسیر را میتواند یپذیرد. آیا در بدل این خدمت نظام کدام خانه و باغ و سرمایه را مولانای نویسنده و مبارز و عالم از آن خود کرد؟. آیا مولانا چطور بعد از آزادی باز هم به ایجاد کتابخانه و مبارزات اسلامی و نوشتن کتب و تعلیم دین میپردازد، تا طلب دنیا و زندگی مرفه، کرسیهای دولتی، خانه های شهر نو و وزیراکبرخان و سفرهای خارج و غیره.
آیا مولانا فیضانی را هر چه گفتیم باز هم کار و فعالیت فرزندش و هزاران پیروش چرا اوتوماتیک در ردیف بد وعاملین عمل منفی و منفور باید قرار داد؟ منحیث یک انسان و یک شهروند افغان حق فعالیت سیاسی، علمی و دینی و اقتصادی همه دارند. این هم یک قضاوت بسیار دور از انصاف و افغانیت به نظرم میرسد.
در کشور ما چپیها همه مخالفین سیاسی خود را به شمول شاگردان صنف نهم و دهم حتی به زندان و اعدامگاها کشانیدند و کشتند. در شأان آنها ننوشتند؛ درشهر هرات در ظرف دو سه روز ۲۴۰۰۰ انسان را به خاک و خون کشانیدند؛ احزاب جهادی ما بین خود سر قدرت جنگیدند و تصاویر کابل و کشتارهایش تا هنوز هم در افکار عامه زنده است؛ فساد اداری موجود و کشتارهای هزاره و افغان و غیره هم برجایش مانده؛ قدرتهای خارجی ناتو و آمریکا و ده سال قتل و بمباردمان قریه و قصبه کشور هم پیش چشمت؛ کاررواییهای طالب ناشمر شده افتاده، آیا روی کدام ضرورت به جان یک مبارز که چهل سال قبل در این راه حیات خود را مظلومانه از دست داد، شما قلم گرفتید و در توهین و تقبیح و بدگویی آن مصروف هستید؟ کجای این افغانیت و وطندوستی و کار و فعالیت برای بهبود جامعه است؟ بیایید یک کمی از این عداوتها و خصومتها دست کشیده، هر چه هستیم هر که هستیم به خاطر یک فردای بهتر و آرم برای نسلهای آینده خود این آتش دشمنی و بدبینی را دامن نه زنیم. به امید صلح و سلامت

جستجو در کابل پرس