Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 74875

دوران زورگویی ها و هرزه پرستی های سالوسانه سپری شده است

25 جولای 2013, 20:44, توسط پرویز "بهمن"

(2)
3- الف- آقای سيدال يوسفزی نگاشته است:
« همفريز درتلگرام خود تصريح نموده بود که: ولو اين اقدام دولت بريتانيه سبب نارضايتی حبيب الله اميرجديد کابل را موجب گردد بازهم موجوديت نادروبرادرانش دراين موقع درافغانستان بسيارمهم وضروری است. که سند مذکور دراسناد محرمانۀ دولت بريتانيه موجود می باشد.
همانست که بتاريخ 21 جنوری 1929 سفارت انگلستان درپاريس تلفونی تماس گرفته، او وبرادرانش را برای اخذ ويزه به پاريس دعوت نمود و درپاريس سفيرانگيس شخصاً آنها را ملاقات نموده و ازوقفه يی که درصدورويزه رخ داده بود، معذرت خواست و ويزۀ ديپلماتيک از طريق هند با سفارش مخصوص برای هرسه برادر اعطاء کرد وهمچنان برای ( ريزرويتسن ) جای درکشتی ( قيصرهند ) که هفتۀ بعد ازبندر مارسی عازم هند بود، به آنها مهيا نمود. به اين قسم دورۀ انزوا و انتظار مرگبارسه سالۀ نادر وبرادرانش درجنوب فرانسه بپايان رسيده و اينک به کمک دوستان غمگسارخويش يکبارديگرخود را درآستانۀ فعاليتهای تازه و اميد بخشی مشاهده ميکردند وجد و شعف نادر به حدی بود که نه تنها هدايت صريح دولت مطبوع خود را برای آمدن ازطريق مسکو ناديده گرفت برعلاوه شهزادۀ خوردسالی را که سرپرستی اش دراين مسافرت به شخص او سپرده شده بود نيز فراموش کرد....
... ازطرف ديگرحبيب الله کلکانی نيزنادررا يک رقيب احتمالی تلقی می نمود، و چون ازمخالفت او وامان الله خان اطلاع داشت ميخواست او را به حلقۀ خود داخل سازد ويا لا اقل وی را تحت کنترول خود داشته باشد، همان بود که درهفتۀ اول تخت نشينی خود، شاه محمود را بحيث مشاور خصوصی خويش تعيين نموده و احمدشاه پسرکاکای او را با عبدالعزيزپسرمامای هاشم برای آوردن نادربکابل به اروپا اعزام نمود و به آنها هدايت داده شد که پول سفرخرچ خود را ازوکيل تجارپشاوراخذ نمايند، ولی عبدالحکيم وکيل تجار که ازطرفداران جدی امان الله خان بود، امرحبيب الله را نه پذيرفت و اين بارنيزمانند رساندن آنها ازکابل به پشاورکه با طيارۀ پوستۀ سفارت انگليس صورت گرفته بود، بدوش دولت بريتانيا افتاد تا آنها را بمصرف خود ازهند خارج و به کشتی بنشاند، چنانچه دراوراق محرمانۀ دولت بريتانيه به اين موضوع اشاره به عمل آمده است و همين خود نشان ميدهد که انگليسها ازعزم و اقدام حبيب الله برای برگرداندن نادر آگاهی کامل داشتند، اما چون پلان خودشان پيشتر طرح شده ومتوازی با اقدام حبيب الله درجريان بود، بهيچ قيمت نمی خواستند دراين مرحله که هنوزامان الله خان داخل صحنه بود، مراحل بعدی نقشۀ آنها فاش شود، ازاينرو با اينکه ميدانستند که دراين وقت نادر و برادرانش درکشتی قيصرهند جانب بمبه ئی درحال حرکت می باشند ازفرستادن نمايندۀ حبيب الله نه تنها ممانعت به عمل نياوردند، بلکه تسهيلات هم برای آنها فراهم نمودند....
نادر وبرادرانش بتاريخ 23 فبروری1929 به بندر بمبه ئی مواصلت نمودند، اما پس ازپياده شدن آنها ازکشتی نمايندۀ وايسرای هند بنام (سی جی فريک) با نادرملاقات نمود. فرستادن نمايندۀ مخصوص درعرشۀ کشتی برای آن بود تا قبل ازآنکه مامورين افغانی که برای استقبال آمده بودند، با او تماس بگيرند، مفاهمات مقدماتی صورت گرفته باشد. تاجاييکه دراوراق محرمانۀ دولت بريتانيه بملاحظه ميرسد، درضمن همين مصاحبه نادر به نمايندۀ وايسرای هند اطمينان داد که نزد امان الله خان نميرود و ازامان الله خان پشتيبانی نميکند و بلعکس به هرقسميکه آرزوی دولت بريتانيه باشد رفتارخواهد کرد. بعد ازاين مذاکرات آنها ازکشتی پياده شده ازطرف قونسل و ديگرافغانهای مقيم بمبه ئی استقبال شدند و درهوتل تاج محل اقامت اختيار نمودند....
ب- به هرحال خبرشورش شنوار، برادران فراری را درجنوب فرانسه چنان بی قرارساخت که بدون انتظارانکشاف اوضاع ويا دريافت هدايت ازکارفرمايان خويش، خودسرانه جهت حرکت جانب افغانستان داخل اقدامات شدند، بطوريکه دراسناد محرمانۀ دولت بريتانيه ذکراست هاشم بتاريخ دهم دسامبر يعنی پيش ازحملۀ حبيب الله کلکانی بکابل، به قونسلگری انگليس درشهر ( نيس ) رفته برای خود و دوبرادرش نادر و شاه ولی تقاضای ويزۀ ترانزيت را ازخاک هند مينمايد، اما قونسل انگليس برطبق مقررات اولترويزۀ دخول به افغانستان را مطالبه ميکند، ازينرو هاشم بپاريس رفت و تقاضای خود را بسفارت انگليس درآنجا تکرارنمود ، آنها جواب رد دادند و دراثراصرار وی که ميگفت او وبرادرانش اشخاص معروف ازدوستان نزديک دولت بريتانيه ميباشند و مقامات انگليسی آنها را خوب ميشناسند، بنابران داشتن ويزۀ افغانی درمورد آنها ضروری نيست....
حقيقت اينست که امان الله خان با گرفتن تلگرام سفارت پاريس که از آرزوی نادرخان و برادرانش برای مراجعت بوطن اطلاع ميداد چون ازجريانات زيرپرده و پلان اصلی انگيسها به اندازۀ کافی معلومات نداشت، با وجود بدگمانی ها و تجارب سابقه ازروی حسن نيت اين ارادۀ آنها را بمقصد معاونت با خود تلقی نموده تصميم گرفت تا درين موقع باريک يکبارديگرآنها را بيازمايد، درواقع دراين وقت او وضع غريقی را داشت که به هرخس وخاشاک دست می اندازد، همچنانکه والی علی احمد خان دشمن ديرينۀ خويش را به سفارش مادرخود درين روزها بحيث رئيس تنظيمۀ سمت مشرقی به جلال آباد اعزام کرده بود اکنون اميد وار بود که نادر وبرادرانش را برای دفع حبيب الله کلکانی مورد استفاده قرار داده وبرطبق ضرب المثل مشهور( سرمار را بدست دشمن بکوبد ) لهذا درتلگرامی که بسفارت پاريس مخابره شد ازين آرزوی نادر وبرادرانش حسن استقبال به عمل آمده ولی بازهم ازروی احتياط هدايت داده شد تا ازطريق ماسکو و تاشکند با طيارۀ شوروی بکابل بيايند و ضمناً به غرض نشان دادن اعتماد مزيد بشخص او هدايت داده شد تا هدايت الله پسرارشد شاه [ امان الله ] را که درفرانسه مشغول تحصيل بود، نيزباخود بياورد وازطرف ديگر درهمان موقع شاه محمود برادرخورد نادررا که پس ازبرطرفی ازحکومت اعلی مشرقی بظاهر بحيث معيين وزارت داخله وظيفه داده بود ودرحقيقت بيکاروبلا تکليف بسرميبرد، نزدخود خواسته، استمالت نمود و قوماندانی يکی ازجبهات حساس پايتخت را که جبهۀ ده سبز و خواجه رواش باشد، به او تفويض کرد، اين جبهه اگرچه درجنگهای حبيب الله کلکانی بيشتررول تدافعی را دارا بود، اما ازسبب اينکه ميدان طيارۀ شيرپور و محبس عمومی کابل (که درقلعۀ تاريخی شيرپوروقعيه داشت [ موقعيت داشت] نيزتحت اثرآن بود، درآن وقت اهميت خاص را حايزبوده و چنانکه ديده شد درموقع حملۀ دوم حبيب الله اولين محاذيکه بدون جنگ ازهم پاشيد، همين محاذ بود.... » (3)
جنرال محمد نادرخان بعد ازگرفتن قدرت سياسی بوسيلۀ همان روحانيون ! و شورشيان قبايل ضد نهضت امانی، نخست اميرحبيب الله کلکانی ورفقايش را برغم اين که درصفحۀ قرآنکريم سوگند تعهد مصالحه را مبنی برعدم خشونت و خونريزی ودست نبردن به اسلحه وجنگ ، نوشته وروی آن مهر وامضا گذاشته بود؛ ليکن بيشرمانه بالای تمام تعهدات خود پا نهاد و خلاف سوگند خود بر قرآن ورعايت سنتهای ديرين و پسنديدۀ اين سرزمين، آنان را تيرباران کرده، نعش شان را بدارآويخت؛ سپس اکثريت جوانان دلير وبزرگمردان سلحشورولايات کاپيسا، پروان و کوهدامن زمين را که درجنگهای آزاديبخش ضد استعمارقهرمانانه رزميده بودند، بوسيلۀ جلاد مشهوری بنام محمد گل خان مهمند يا ازدم تيغ کشيد ويا تحويل زندانهای سياه نموده ، جايداد های عده ای ازآنان را غصب وبه شورشيان قبايل بعنوان پاداش زحمات شان(!) درريختن خون مبارزين استقلال، بطور انعام بخشش نمود:
« درحاليکه شاه درکابل هرروزازده تا پنجاه نفرمردم شمالی را گلوله باران مينمود وتعداد مجموع اين کشتارهای دسته جمعی و بدون تحقيقات و بدون محاکمه درحدود هفت صد نفرميرسيد....

جستجو در کابل پرس