Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 74880

دوران زورگویی ها و هرزه پرستی های سالوسانه سپری شده است

25 جولای 2013, 22:31, توسط پرویز "بهمن"

بازهم ازقلم محترم عبدالواحد فیضی:
عدۀ ديگری نيز دراثر کبرسن وسختيهای روزگارعملآ امکانات اشتراک فعال درمبارزۀ سياسی را ازدست دادند وبخشی هم درمخالفت
با سياستهای استبدادی به مبارزات منفردانه وغيرعلنی ادامه دادند؛
ولی درهرحال ايده ها واهداف آزاديخواهانه و انديشه های مشروطه طلبانۀ نهضت دموکراتيک جامعۀ افغانستان، دراذهان وروان توده های مردم وتفکر جوانان مبارز و آزاديخواه ميهن ما، بويژه دانش جويان و دانش آموزان دانشگاهها و مدارس کشور وسيعآ نفوذ و جاه گرفت .
نتيجه گيری:
ازآنچه تا ايندم گفته شد ميتوان به اين نتيجه رسيد:
الف: محمد نادرخان همان گونه که قدرت را ازشاه امان الله با ايجاد دسيسه درسرحدات جنوبی کشور؛ راه اندازی شورشهای مذهبی؛ تحريک و اغواء قبايل جنوب عليه مردم آزاديدوست شمال کابل وپاماندن بالای معتقدات اسلامی غصب نمود؛ درحفظ و دوام سلطنت استبدادی اش نيز از نوع توطئه و دسيسۀ خونبار، دريغ نه ورزيد:

  • او نخست اميرحبيب الله کلکانی رابا اعضای حکومتش، علی رغم تعهد تحريری درحاشيۀ قرآنکريم، مبنی برعدم خشونت و خونريزی ، تيرباران نمود؛
  • محمد ولی خان وکيل امان الله خان ويکتن ازبرجسته ترين اعضاء نهضت مشروطيت دوم را با دسيسه واتهامات مضحک ازبين برد؛
  • غلام نبی خان چرخی، يکی ازشخصيتهای پردرخشش ديگر دولت شاه امان الله را با برادرانش ازميان برداشت؛
  • همه مشروطه خواهان ضد استبداد وضد استعماررا بمنظور ارضای خاطر انگليسها، يا تيرباران کرد ويا روانه زندانها ساخت؛
  • شمارکثيری از آزاديخواهان دورۀ مبارزۀ هشتادسالۀ ضد استعمار انگليس را در ولايات پروان، کاپيسا و مناطق کوهدامن ازدم تيغ کشيد وجايداد های شان را به قاتلين توزيع نمود؛
  • مردم دريخيل جدران پکتيا را به شکل خونين سرکوب کرد و خصومت ميان مردم جاجی و منگل را ايجاد و دامن زد و تا واپسين نفسهای خودش و ختم آخرين زمامداراين دودمان، اين مشکل باقی ماند؛
  • مطابق برنامۀ محمد گل خان مهمند مردم ولايات شمال را به طرز وحشيانه سرکوب وجايداد های شان را غصب و به قاتلين انتقال داده شده ازآنطرف خط ديورند، توزيع نمود.
    .
    سرانجام اين حکمران خونخوار، درزيربارجنايات خويش، بدست عبدالخالق جوان آزاديخواه، ازقدرت ساقط و به حياتش پايان داده شد وتاج سلطنت رسماً برسرمحمد ظاهرپسرش، قدرت وادارۀ دولت عملاً بدستهای برادران و برادرزاده اش ( محمدهاشم خان، شاه محمود خان، محمد داوود خان ) انتقال يافت.
    درنتيجه، اين رويداد را با حفظ احترام به قهرمانی عبدالخالق ويارانش ، ميتوان يک پادشاه گردشی ازيک جلاد ستمگر به سه خونخوار ديگر عضو خانوادۀ حکمران، ناميد.
    ب: محمد هاشم خان صدراعظم وفرمانروای کل کشور،همان راه و روش نادرخان را تا آخرين رمق حيات تعقيب نمود:
  • اوهم درزمان حاکميت برادرش درتمام آن همه سرکوبگری ها با داشتن صلاحيت و قدرت يکسان اشتراک داشت و نيزدردوران حاکميت خودش نه تنها عبدالخالق و محمود رفيقش را با اعمال وحشيانه ترين شکنجه ازبين برد؛ بلکه هم قطاران وهمه خانوادۀ اين دوجوان را بدون کدام جرم و گناهی با برادران وبرادرزاده های غلام نبی خان چرخی يکجا تيرباران نمود.
  • هاشم خان تعداد باقی ماندۀ مبارزين آزاديخواه نهضت امانی را برای سالهای متمادی رهسپارزندانها کرد.
  • اودرسال 1944 مردم جدران، درسال 1945 مردم کنر رابه طرز خونين سرکوب کرده، درسال 1947 مطالبات برحق مردم صافی را درشرق کشور با عصری ترين سلاح بيرحمانه سرکوب نموده، نائب سالارعبدالرحيم خان کوهستانی معاون صدارت را به گناه منسوب بودنش به قوم صافی با خانواده اش محبوس نمود.
    ج: شاه محمود خان، برادرديگر اين خانواده، برغم اين که درهمه اعمال هاشم خان بحيث شخص دوم مملکت سهم و شرکت داشت؛ مگر بعد اً وی زمانی که زمام صدارت را عهده دارشد، درابتداء چهرۀ يک دموکرات (!) را ازخود تبارزداد؛ ولی اين ادعا کذايی بود:
    تواضع های ظالم مکرصيادی بود بيدل
    که خم خم رفتن صياد زبهر قتل مرغان است
    او روی همه ادعاهايش پاگذاشت و نهضت مشروطيت سوم را سرکوب و جرايد و مطبوعات آزاد را مسدود نموده، همه رهبران و فعالين احزاب سياسی، اتحاديۀ محصلين و جوانان را رهسپارزندانها نموده، روش ديکتاتوری خلفش را درپيشگرفت.
    د: سردارمحمد داوود خان، همان گونه که برادرزادۀ اصلی هاشم خان بود، درطرز ادارۀ کشور با کمی تفاوت راه عم بزرگش را بمثابۀ استاد و رهنمايش پيشه کرده، رهبران و فعالين احزاب و سازمانهای سياسی را برای سالهای متمادی، حتا تا دم مرگ بدون تحقيق، محاکمه و تعيين سرنوشت درکنج زندانها نگهداشت؛ عبدالملک خان وزيرماليه را نيزبدون بازپرس واقامۀ دعوی و تعيين مجازات تا اخرين روزهای حاکميتش محبوس وشکنجۀ روحی داد و صدای آزادی خواهی و انتقاد روشنفکران را خفه نمود؛ وليک داوود خان طرفدارترقی وپيشرفت کشورمطابق طرز ديد ويژۀ خودش بود و درزمينۀ رشد اقتصادی وآموزش و پرورش جوانان کشورنسبت به اخلافش دلسوزی و صداقت داشت:
    محمدداؤد با اينکه، طی دهسال حکومت خويش دربرابرهرگونه سازمان سياسی وحتی اجتماعی وفرهنگی ودربرابرهرگونه فعاليت توده يی و مبارزۀ سياسی بسختی حساسيت نشان ميداد؛ شخصآ خود را مرکز و مرجع سياست وقانونيت ميپنداشت؛ سياستهای تبعيضی ملی وقومی را اعمال ميکرد وبه توده های مردم ونقش سازندۀ شان درجامعه معتقد نبود؛ ولی وی جانبدار جدی ترقی وپيشرفت اقتصادی- اجتماعی افغانستان بود.
    چنانچه درنتيجۀ پلانهای رشد اقتصادی دهسالۀ وی، تحولات اقتصادی و اجتماعی درکشور بوجود آمد که درنتيجۀ آن صفوف روشنفکران به گونۀ روز افزون فشرده تر؛ تعداد زحمتکشان فزونترودرمجموع سطح آگاهی توده های مردم بيشتر گرديد .
    درست درهمين سالها بود، که رزمنده ترين عناصری ازحلقات مطالعه که درميان گروههای از جوانان ايجاد گرديده بود، بيش ازپيش خصلت سياسی کسب ميکردند .
    درعرصۀ ايجاد حلقات مطالعه وگرايشها برای گسترش آنها، عدۀ از روشنفکران دارای انديشه های چپ ودموکراتيک، بويژه ببرک کارمل ( محصل فاکولتۀ حقوق دانشکاه کابل ) بفعاليتهای مبتکرانۀ ميپرداخت.
    ببرک کارمل درچندين حلقۀ مطالعاتی بطورمتناوب شرکت ميورزيد . اودر برخوردها وصحبتهايش خيلی با احتياط ومتواضع بود، ولی عملآ نظريات سياسی وی به جانبداری جدی ازدموکراسی، که خيلی گيرا و مجاب کننده بود، سرتاپای مباحثات جلسات را احتوا ميکرد .
    کارمل بمثابۀ پلی ميان بقايای مبارزان آزاديخواه گذشته وجوانان و روشنفکران تازه بپا خاسته ، بنا برشناختهايش ازهردوجانب، زمينه های بازديدها وصحبتهای متداوم را با شخصيتهای سياسی دورۀ هفتم شورای ملی ، برای بسياری ازجوانان بوجود آورده بود، که عمدتآ عبارت بودند، از شخصيتهای خانوادۀ عبدالرحمن محمودی، ميرغلام محمد غبار، مير محمدصديق فرهنگ، فتح محمد فرقه مشر، براتعلی تاج وساير رهبران سياسی هزاره ها وديگرشخصيتهای حزب وطن ، رهبران حزب ويش زلميان، ازجمله نورمحمد تره کی، عبدالرؤف بينوا وبقايای اتحاديۀ محصلان دورۀ هفتم که همقطاران وی بودند وشخصيتهای مستقل ومنفرد مانند ميراکبرخيبرو ديگران.( 11)
    بلی، از آنحاييکه زنده گی وزمان ، برخلاف آرادۀ اربابان قدرت، توقف را نمی پذيرد، بنابران رکود وبن بست سياسی ده سالۀ کشور، درنتيجۀ بوجود آمدن تغيرات وتحولات اقتصادی واجتماعی درعرصه های پلان گذاری و ايجاد زيرساختهای اقتصای وفرهنگی وبالنتيجه رشد وارتقای سطح آگاهی جوانان، دانش آموزان ، روشنفکران وفرهنگيان کشور، نهضت دموکراتيک ضد استبدادی جامعۀ افغانستان را د وباره جان تا زه بخشيد و ازجملۀ پيشگامان اين جنبش، فرزندان برومند و فداکارميهن مان، که اززندانهای مخوف ومرگبارآل يحی جان به سلامت برده بودند، با آغاز پيکارهای سرنوشت سازشان، نظام سلطنتی را به دادن بخشی ازخواستهای اساسی وبرحق مردم، ازجمله نظام دموکراسی و شاهی مشروطه وا داشتند ، که درنتيجۀ آن زمينۀ های مساعدی برای اعلام دموکراسی بوسيلۀ حکومت اعتدال پسند دوکتورمحمد يوسف وفضای نسبتآ بازی برای تبارزانديشه های ترقيخواهانه و فعاليتهای سياسی نهضت دموکراتيک وعدالتخواه کشورپديد آمد.
    پايان بخش چهارم
    مآخذ:
    1- افغانستان درمسيرتاريخ تأليف ميرغلام محمد غبار ج 2 ص(23-24)
    2- افغانستان درگذرگاه کشورگشايان، مؤلف:جارج آرنی، مترجمان پروفيسوردکتورسيد محمد يوسف علمی و پروفيسورحبيب الرحمان هاله، ناشر: بنگاه انتشارات ميهن، کتابخانۀ سبا، چاپ سوم حمل 1382ص23)
    3- جريدۀ تصوير ارگان نشراتی شورای مهاجران افغان مقيم آلمان، شماره( 55 ماه جنوری- فبروری 2009 )وشماره (54 ماه نوامبرو دسامبر سال 2008 )
    4 افغانستان درمسير تاريخ تأليف مرحوم غبار ج 2 ص ( 70 الی 73 )
    5- همان کتاب ج 2 ص ( 81- 82 )
    6- همان کتاب ج 2 ص ( 58- 59 )
    7- همان کتاب ج 2 ص ( 159- 160 )
    8- همان کتاب ج 2 ص ( 174 )
    9- افغانستان درپنج قرن اخيرمولف ميرمحمدصديق فرهنگ ج 2 ص ( 661- 664 )
    10- افغانستان درمسيرتاريخ تأليف ميرغلام محمد غبارج 2 ص( 238)
    11- استفاده ازيادداشتهای سياسی و رويدادهای تاريخی سلطان علی کشتمند ج 2- 1 ص ( 95- 98 )

(*)هنوزتا آن روزهاپشتو تولنه تشکيل نشده بود و واژه های " پشتو" و
" دری" مورد استعمال عموم قرارنداشت و درروستاهای شمال و مناطق مرکزی همان واژه های " افغانی" و " فارسی" را افاده می نمايند، تا هم اکنون درولسوالی زادگاه اين قلم منطقه ای که پشتونها زنده گی ميکنند بنام منطقۀ " افغانيه " مسمی می باشد. واژه های " پشتو" و " دری" بعد ازتاسيس " پشتو تولنه" درزبان گفتار و نوشتارعموميت پيداگرد.

جستجو در کابل پرس