سلام لو ماني عزيز
وا قعاً كه هر كلمه اين داستان مرا بياد زندگي خودم انداخت اشكم جاري شد البته من يتيم نبودم ولي زنده گي من كمتر از جعفر نبود
چرا جعفر صالحه را با خود پيش مادر نبورد چرا دست هاي كوچلوئ صالحه نگرفتي ميبوردي پيش مادر وقتكه جعفر طرف خانه مادر مي رفتي صالحه چي ميكرد ؟ أخ خداي من صالحه چي ميكشد تا جعفر بر گردد شايد براي صالحه برگشت جعفر يگ لهظه سرش سال بيگزرد
اقاي لوماني پيش نهاد بنده اين است كه داستان اول بصورت كتاب چاپ شود و بعد چنان چه در دو كامنت گزشته خدمت عرض كردم
سلام لو ماني عزيز
وا قعاً كه هر كلمه اين داستان مرا بياد زندگي خودم انداخت اشكم جاري شد البته من يتيم نبودم ولي زنده گي من كمتر از جعفر نبود
چرا جعفر صالحه را با خود پيش مادر نبورد چرا دست هاي كوچلوئ صالحه نگرفتي ميبوردي پيش مادر وقتكه جعفر طرف خانه مادر مي رفتي صالحه چي ميكرد ؟ أخ خداي من صالحه چي ميكشد تا جعفر بر گردد شايد براي صالحه برگشت جعفر يگ لهظه سرش سال بيگزرد
اقاي لوماني پيش نهاد بنده اين است كه داستان اول بصورت كتاب چاپ شود و بعد چنان چه در دو كامنت گزشته خدمت عرض كردم