Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 15763

انسان افغانی حق زندگی ندارد! اما جمعی از قلمبدستان افغان شرف و وجدان ندارند!!

1 جون 2008, 16:03, توسط مرتضی

باور کردنی نیست، اما در همین کابلی که هرکنارش غم و انده و فقر و فاقه و ستم موج میزند، در همین کابلی که جوان بیست و یک ساله از ناداری و نیافتن کار دست به خود کشی میزند، در همین کابلی که دهها هزار کودک همه روزه برای یافتن لقمه نانی در زباله ها سرگردان اند، در همین کابلی که هفتاد هزار بیوه زن با فقر و تنگدستی زندگی دارند، و ....

در همین شهر خانمی به نام منیژه باختری (دختر واصف باختری) که خود را قله ادبیات و فرهنگ میداند، بجای نوشتن از این درد و الام مردم و عاملان این تیره روزی ها، در سوگ موبایل 400 دالری اش یک صفحه وبلاگش را سیاه میکند و بیشرمانه تر اینکه در سوگ یک موبایل بی ارزش از آثار بزرگمردان ادبیات فارسی نقل قولها میاورد و مینویسد که "و خبر کوتاه بود .... موبایلم گم شد!!" و یا درد خود را میخواهد در پناه شعر بزرگ نیما بیان کند که "آهای آدمها که در ساحل نشسته شاد و خندانید/ یک نفر در آب دارد می سپارد جان".

نوشته اشرا خود بخوانید که به میزان بی دردی و بی قلبی این دست قلمبدستان ما پی برید:
http://shaharnosh.blogfa.com/post-92.aspx

من پیام ذیل را در پای نوشته‌اش گذاشتم که با سانسورش مواجه شد، اما اینجا میخواهم آنرا کامل بیاورم:

خانم منیژه،

من از این نوشته بی ارزش تان این نتیجه را میگیرم:

1 - وقتی کسی بتواند موبایل چهارصد دالری در شهری داشته باشد که هرکنارش مردم از فقر و فلاکت با مرگ مواجهند، دیگر باید پذیرفت که آنقدر از درد مردم بیگانه است که مسئله اصلی اشرا همان موبایل تشکیل دهد و در روزهایی که هر لحظه خبر هولناک مرگ کودکان و زنان وطن ما به اثر گرسنگی را میشنود، اما این چیزها برایش پشیزی ارزش ندارد و ادبیات و هنرش را در سوگ یک موبایل بی ارزش بکار انداخته به اینترنت مینویسد.

2- وقتی خانمی دنبالچه خاینانی چون عطا محمد باشد و آنقدر جزئت داشته باشد که بر کلاه جنایت پیشه‌ای گل بگذارد و از وی تقدیر کند، پس به چهارصد دالر چه که به میلیونها دالر هم میتواند برسد، اما از چیزی که تهی میشود، وجدان و شرافت خواهد بود.

3- کسی که سوگ نویسی را برای یک سرقومندان جبهه گرگان و وطنفروشان (کاظمی) تجربه کرده باشد، طبعا در سوگ نویسی برای یک موبایل هم در نمی ماند.

4- میزان بیشرمی به اصطلاح قلبمدبستان و نویسندگان را من در این نوشته مختصر تو یافتم که چگونه نقل قولهای از انسانهای بزرگی را در سوگ یک موبایل بی ارزش بکار میبری. این را گویند نوع افغانی خیانت به هنر و ادبیات و توهین به آن آثار بزرگمردانی چون سایه و یوشیج و ....

5- و من فرق بین خانم منیژه‌ی پرطمطراق و تهی از هرگونه شرم و حیا با هوشنگ ابتهاج بزرگ را در همین استفاده از "و خبر کوتاه بود" یافتم. تو این جمله را در سوگ یک موبایل بکار میبری، اما وی آنرا در سوگ زوج انقلابی و ستم ستیز امریکایی بکار برد که به خطار آرمانهایشان تا سرحد نثار خون شان ایستادگی کردند اما تسلیم زور و قدرت یک ابر قدرت نشدند. وقتی بندی از شعری به این بزرگی را برای یک قضیه پیش پا افتاده به عاریه میگیری باید واقعا عرق شرم بر پیشانی ات شیار ببندد.

و .... من درسهای دیگری نیز از آن آموختم که نمیخواهم بیشتر اینجا وقتم را به هدر دهم.

شرم کن!

جستجو در کابل پرس