Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 76994

ارسلا جمال قربانی رقابت بر سر مواد مخدر یا اولین دستاورد داود عمرزی در راس وزارت داخله؟

16 اكتبر 2013, 18:46, توسط پرویز "بهمن"

جناب قاضی!
شما بی سند وبی دلیل پیش قاضی رفته اید واز همه بدتر اینکه نام تان را هم «قاضی» گذاشته اید. پرسش شما این است که فرق میان من واسمعیل یون وزلمی هیواد مل درچیست؟
اگر خودت؛ فرق میان من واسمعیل یون وزلمی هیواد مل را تاکنون ندانسته ایی حتما فرق میان هتلر وموسیلینی واستالین وچرچیل وافکار شانراهم نمیدانی.
ولی بازهم بخاطر اطلاع مزید تان باید عرض نمایم که : اسمعیل یون وهمفکرانش مبلغان افکار پوسیده وقرون وسطایی پشتونیزم در افغانستان می باشند وهمین افکار برتری طلبانه وشئوونیستی باعث این همه بدبختی ها ومرارتها درین کشور شده است حتی از زمانیکه نام این سرزمین را « افغانستان» گذاشته اند . ازنظر آنها ؛افغانستان مربوط «افغانها»ست هرکی درین کشور زنده گی میکند باید «افغان» باشد.
اوصولا «افغان » هم ازنظر آنها وهم از نظر تاریخی پشتونها می باشد ولی گاه گاهی آنها برای فریب وخرسازی غیر پشتونها این نام را زیب وزینت داده و با سرخ وسفیده آنرا تقدیم غیر پشتونها میکنند تا آن بیچاره های گوسفندی را بنام غیرت اوغانی وننگ اوغانی تشویق نمایند که زودتر خر شوند . ولی زمانیکه مسالهء قدرت ومشارکت اقوام غیر پشتون در ساختار قدرت وحاکمیت مطرح میگردد آنگاه مسالهء اقلیتهای قومی وزبانی سر بالا میکند ودرآنجا نیز کسی جز پشتون نباید در رأس نظام قرار بگیرد. همه باید از فرمان وحکم برادر بزرگ ؛ کورکورانه اطاعت نمایند.

درتلفات ودفاع از وطن دربرابر دشمن خارجی ؛ باید کشته شوند وبنام افغانیت واسلامیت تمام هست وبود شان را تباه کنند ولی زمانیکه موضوع قدرت بمیان آمد داو طلبانه همهء افتخارات را به پای برادر بزرگ «افغان اصیل» بیندازند وخودشان محترمانه از خواست شان صرف نظر نمایند؛ زیرا نباید از اندازهء گلیم خود کسی پایش را اضافه تر دراز کند. اگر از اوامر برادر بزرگ « افغان» سرپیچی کردند آنها لقب جانی وجنایتکار جنگی؛ جاسوس فرانسه؛ خاین ملی؛ نوکر اجنبی وقوماندان پروتوکولی با دشمن را کسب میکنند ودرنوشتن تاریخ فرمایشی هیچ نام نیکویی از آنها برده نمیشود.

ازنظر اینگونه افراد ؛ غیر از پشتونهای دوطرف مرز دیورند دیگر گروه های قومی حق پیوستن با همزبانان وهم تباران شان را خارج ازمرزهای کنونی ندارند بخاطریکه تمامیت ارضی این کشور به خطر می افتد ؛ اما میان پشتونهای لر وبر هیچ مرز رسمی وجود ندارد . هر پشتون اینطرف باید به آنطرف برود واز آنطرف به این طرف آزادانه رفت وآمد کند هیچ ضرری به تمامیت ارضی نمیرسد.
بر علاوه بر این افکار مالیخولیایی؛ دربازسازی این کشور بنام افغانستان ؛ازین ببعد مطابق افکار واندیشه های این مردان ؛باید افغانستان کشور یک زبانه ویا لا اقل دوزبانه ایکه در آن زبان پشتو تقدم داشته باشد ایجاد گردد. زیرا افغانستان = کشور افغانها . باید تمام قوانین دولتی؛ سرود ملی؛ بیانیه ها وخطابه های رسمی دولتی همه بزبان شیرین پشتو تغیر یابد. تا افغانها با کشور وزادگاه شان احساس الفت نمایند.
حالا من میگویم که نخیر!
این کشور نه افغانستان است ونه هم درگذشته افغانستان بوده ونه در آینده باید باشد. افغانستان ازنظر من همانجایی است که درآن سی ملیون افغان زیر بیرق خداد کشور جدید پاکستان زنده گی میکنند وپاسپورت وحق شهروندی آنجا را دارند. این کشور ؛ نه تنها از افغانها بلکه از غیر افغانها هم می باشد. هیچ یک ازگروه های قومی تاجیک وازبک وهزاره وپشتون در ا‍کثریت مطلق قرار ندارد. بناء قبل ازهمه باید نام این کشور جعلی« افغانستان »تغیر کند. به عوض یک سرود ملی ؛ سه سرود ملی ایجاد شود. زبان پشتو درکنار زبانهای فارسی وترکی درمناطق واستانهای که باشنده گان آن اکثریت ساکنان آنجا را تشکیل میدهد رسمی شود. نظام غیر متمرکز بوجود آید. قدرت ازمرکز به استانها منتقل شود. تمام اراکین دولتی انتخابی شود. قوانین باید به اقتضای حال زنده گی ساکنان این سرزمین تسوید وتصویب گردد. این خلص تفاوتهای بود که میان من ونویسنده گان کتاب دوهمه سقاوی موجود است. اگر بیشتر ازین تفصیلات میخواهید شاید دوستان دیگر نیز درین زمینه به شما معلومات دهند.

جستجو در کابل پرس