Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 77227

سوداگران سیاه سخن یا افزار نحس تفرقه و نفاق در میان اقوام و ملیتهای محروم کشور

29 اكتبر 2013, 14:04, توسط Kambez

پشتونها بعداز دوصد پنجاه سال حکومت دانسته اند، که چگونه افغانستان را مدیریت نمایند. دراین میان اشرف غنی احمدزی که از چهره به شدت تبارگرایی پشتون ها در افغانستان دانسته میشود، در هماهنگی و همکاری شماری از حلقات قبیله اندیشان تلاش ورزید که عمر حکومت قبیله را متداوم نماید. بعداز سالیان طولانی برای اولین بار در واپسین مرحله تاریخ افغانستان احمدشاه مسعود موفق شده بود، که حکومت غیرپشتونی را در افغانستان بوجود آورد، اما زیاده خواهی ها و فزون خواهی در میان رهبران سیاسی – تنظیمی باعث گذشت که حکومت غیر پشتونی در افغانستان استحکام پیدا نکند، اقوام در برابر هم سنگر گرفتند و در فرجام زمینه ظهور طالبان مساعد گشت. طالبان ظهور سلطه قومی – مذهبی بود که بوسیله پشتون گرایان تکنوکرات نیز گاهی مورد پشتبانی قرار میگرفتند. اما شکست طالبان در افغانستان حکومت جدید را در راستای تقسیم قدرت بر تناسب نفوس وجمعیت شکل داد، گرچه تاهنوز هیچ آمار موثق از اندازه نفوس اقوام در افغانستان وجود ندارد، آمارهای حکومت های کمونیستی نشانگر جمعیت 38 درصدی پشتونها، 32 درصدی تاجیکها وایماق ها و 15 درصدی هزاره ها و 9 درصد ازبک ها است. اما امروزه همه اقوام چون در جنگ هابزی به سر می برند، این آمار را رد میکنند و جمعیت شانرا بیشتر عنوان میکنند.

آنچه در روایت های سیاسی در میان اقوام افغانستان دیده میشود، بیشتر تاجیک ها و پشتونها بالای قدرت اول مبارزه دارند، از نظر ساختار بندی سیاسی تاجیکان را در رده بندی دومین قوم بزرگ افغانستان سنجش می شوند. تاجیک ها دارای پیشنه کتابت و دیوان سالاری نیز در حکومت های گذشته بوده اند و اکثر جمعیت تاجیک ها در شمال ،شمال شرق، غرب و چند شهرها بزرگ افغانستان تمرکز یافته است. در صورتیکه انتخابات سالم وشفاف برگزار شود تاجیک ها افغانستان دارای رای قابل ملاحظه ای در انتخابات اند. چون مناطق تاجیک وهزاره نیشین افغانستان از امنیت نسبی برخوردار است، از این رو به تناسب سایر مناطق اشتراک تاجیک ها وهزاره در انتخابات نیز بیشتر خواهد بود.

اما اینکه چرا اشرف غنی احمدزی در تکت انتخاباتی اش هیچ نشانی از تاجیکان را با خود نگرفته است، قابل تامل و اندیشه است؟!

1- اشرف غنی میدانست که ازبک ها تهدیدی فراروی حاکمیت پشتونها نیست و نمیتواند تهدیدی فراروی زوال حاکمیت پشتونی در افغانستان باشند. اما تاجیک توانایی زوال قدرت پشتونها را در افغانستان دارند و میتوانند که قدرت پشتونی را در افغانستان ساقط کنند، هم مانند دهه نود این تاجیک ها بودند که بعداز شصت سال باردیگر توانستند حاکمیت پشتونها را درهمکاری با هزاره ها و ازبک ها ساقط نمایند.

2- اتحادیکه میان تاجیک ها، هزاره ها و ازبک ها ایجاد شد، ( تحت عنوان اتحاد انتخاباتی) شماری از ناسیونالیست پشتون تبار نظیر خلیل زاد، جلالی و اشرف غنی را برانگیخت و در اندیشه شکستاند این اتحاد غیر پشتونی شدند. به منظور فروپاشی اتحاد انتخاباتی راهی وجود نداشت جزء اینکه ، قوم چهارم افغانستان را با پیشنهاد معاونت اول از اتحاد خارج نمایند. پیشکش معاونت اول جذب جنرال دوستم را امکان پذیر نمود. بحث معاونت اول درزبان ازبک های بعداز ملاقات های پی هم خلیل زاد با جنرال دوستم بیشتر شکل پیدا کرد.

3- تاجیک ها از اینکه از قدرت دوم در افغانستان برخودارند، نمیتوانند بدون پشتون ها حکمروایی نمایند، پس اگر تاجیک ها معاونیت اول را برای ازبک تحول میدادند درحالیکه چانس برنده شدن شان بلامنازعه در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو می بود، ولی تصور می رفت که افغانستان به تجزیه مواجه میشود. چرا که پشتونها تقریبآ جغرافیای یک دست در جنوب افغانستان در اختیار دارند. پس انتظار معاونت اول ازبک از نامزد شدن تاجیک دورتر به نظر میرسد. اکنون که تاجیکها شامل تکت اشرف غنی نیستند، تبعات آن این گونه تحلیل میشود، که تاجیک ها میتوانند نظام را به چالش وبی ثباتی بکشانند، میتوانند با تغییر نظام ریاستی به پارلمانی پست نخست وزیری را اشغال کنند، اما در نبودشان در نظام سیاسی کشور زمینه تجزیه بوجود نه خواهد آمد.

4- برخی موقع مطرح میشود که اشرف غنی احمدزی پیشنه تاجیک ستیزی دارد، وی ازگذشته های دور به عنوان یک فرد قومگرا متهم است، این روحیه ستیز وی نه تنها در برابر تاجیک ها، بل در برابر هزاره ها در مساله قضیه بهسود و کوچی ها نیز نمایان شده است، برعلاوه در برابر ازبک ها افغانستان در جنگ علیه طلبان نیز خاموشی اختیار نکرده است، ازهمین رو در سال 2009 با صراحت در مقاله اش دوستم را جنایت کار و قاتل خوانده است. اکنون گزینش دوستم ازبک تبار در معاونت اول باعث گذشته است که تاجیک ها و ازبک ها درمیان خودشان بخاطر کسب و حفظ معاونت درگیر شوند. در این روزها در صفحه های اجتماعی فیس بوک شق میان تاجیک ها و ازبک ها قابل تامل است. این کار غنی احمدزی تداوم سلطه پشتون ها را افزایش میدهد.

5- اقوام در افغانستان بصورت نمادین ساختار قدرت را بین شان تقسیم نموده اند. در تقسیم این ساختار ها نمایندگی قومی مطرح است، اقوام کوچک و ریز متاسفانه جایگاهی ندارند. پس تاجیک ها در وجود جنرال دوستم نمایندگی شانرا نمی بینند، چرا که در ادبیات دوستم نیز فراتر از قوم ازبک چیزی به زبان آورده نمیشود، گرچه تاجیک ها به تناسب سایر کتله های قومی افغانسان عصبیت قومی شان ضعیف تر است و کمتر در زبان شان داعیه قومی مطرح میشود. با آنهم عنوان میشد که در معاونت اول دیگر اقوام نمایندگی ندارند. پس این گزینش رابطه اقوام غیر پشتون را به تنش می کشاند.

dostum ghani6- دوستم پرورده ی دست ببرک کارمل تاجیک است، کارمل در زمان حکمروایی اش در رشد و ارتقای اقوام غیر پشتون کارهای قابل ملاحظه ای انجام داده است، وی کسی است که هزاره ها را برای مرتبه نخست در بلند ترین مراتب دولتی کشانید، کارمل کسی است که هزاران کادر نظامی و اداری تاجیک، هزاره و ازبک تربیه نمود. وی برای نخستین بار از میان قوم محرم ازبک افغانستان جنرال دوستم را تا سرحد جنرال و رهبری کشانید. کارمل تاجیک تبار دوستم آفرید و دوستم کس بود که در زمان اقتدار حکومت کمونیستی کارمل و داکترنجیب الله بیشترین نبرد را در ولایت های جنوبی انجام داده است، وی در قندهار شهرت زیادی دارد. اشرف غنی که تبار گرای محض پشتونی است، با گزینش دوستم تلاش دارد که آفریده دست کارمل تاجیک را برعلیه قوم خودش استفاده کند. پشتونهای ناسیونالیست از کارمل زیاد تنفر دارند، بزرگترین عامل تنفر پشتونهای ناسیونالیست از ببرک کارمل رشد اقوام غیر پشتون پنداشته میشود.

7- اگر تکت داکتر عبدالله برنده شود، با رفتن دوستم در کنار ناسیونالیست های پشتون سبب میشود، که جایگاه ازبک ها با آقای عبدالله کمافی سابق ادامه پیدا کند، در آنصورت بازهم ازبک ها تصور میکند، که مانع شان در رسیدن به قدرت تاجیک اند، نه پشتونها. اگر اشرف غنی احمدزی برنده انتخابات شود در انصورت حکومت از ثبات سیاسی برخودار نخواهند شد چرا که یک قوم بزرگ افغانستان شامل تکت انتخاباتی وی نیست، تاجیک در کابل قوم استراتژیک هستند بدون تاجیک قدرت سیاسی در کابل دارای ثبات و قوام نخواهد بود. پس تنش های بعداز انتخابات را بازهم ناسیونالیست ها پشتون گرا برای ازبک های افغانستان تحت عدم قبول تاجیک ها از معاونت اول ازبک معرفی خواهند کرد. دراین صورت نیز بین ازبک ها و تاجیک ها تنش های ادامه پیدا خواهد کرد.

8- رویاروی تاجیک ها و ازبک ها تبعات کلان منطقه ای نیز میتواند داشته باشد، چرا که این دو کتله ای قومی از بدخشان تا فاریاب در جغرافیای مشترک زندگی دارند و از سمرقند و بخارا تا تاشکند و دوشنبه دارای سرزمین مشترک و همسایگی هستند. این جدال و تنش بازهم به نفع این دو قوم نخواهد بود. تصور میرود که این بار اشرف غنی با برخی رهبران پشتون گرا دشمنی های گذشت شان را سنجش شده وارد کارزار انتخاباتی نموده اند، ومیخواهند از اتحاد و یک پارچگی این دوم قوم اتنقام بگیرند و نیز تاجیکان که بیشتر در برابر پشتونها سر بلند کرده اند و حاکمیت شانرا به چالش کشانیده اند به جزای شان برسانند. اساسآ با این روش پشتونهای ناسیونالیست که باور به ملت شد و دولت مشارکت ملی ندارند میخواهند خدمتکاری برای پشتون تباران را متداوم و همیشگی سازند.

پس در شرایط کنونی بهتراست تاجیک ها و ازبک ها در هماهنگی باهم پیش بروند، درصورتیکه داکتر عبدالله برنده انتخابات شود، نباید عقده های کناری گیری دوستم را از قوم ازبیک بگیرد و همین گونه جنرال دوستم باید ادبیات سیاسی خود را فراخ تر کند و برای نزدیکش نیز توصیه نماید که نمایندگی وی متعلق به ازبک ها، تاجیک ها وهمه اقوام است. در غیرآنصورت دامن زدن به ازبک و غیر ازبک برای جنبشی ها دشواری های زیادی بوجود میآورد چون مشترکات جغرافیایی تاجیکها و ازبکها ناگسیستنی است، دشمنی ازبکها و پشتون ها آنقدر سنگین نخواهد بود چون هیچ همسایگی درمیان شان وجود ندارد، اما زیست خصمانه با تاجیک ها تبعات منفی دارد.

جستجو در کابل پرس