Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 77953

جنگ افروزی شورای نظار و راسیست های شیعه در کابل

25 نوامبر 2013, 14:48, توسط پرویز "بهمن"

سلام به خواننده گان سایت کابل پرس? وسلام خاص به جناب محترم سخی احمدی چهل باغتو!
دوست عزیز!
من حسین پرویزیان نیستم. اگر می بودم با افتخار خدمت شما عرض میکردم که من حسین پرویزیان هستم. ولی مثل اینکه قناعت دادن شما مبنی بر آنکه من پرویز هستم نه حسین پرویزیان مطابق همان ضرب المثل مشهور است که : میخ آهنی هرگز درسنگ درون نمیشود.
کسیکه با چنین افکار قرون وسطایی خو گرفته باشدوسرتاسر وجودش را تعصب کور شخصیت پرستی برمبنای اشتراکات قومی پیچانده باشد قانع ساختن او از محالات روزگار می باشد. من هرگز درصدد قانع ساختن شما نیستم ولی برای روشن ساختن قضایای آنروزگار که خود این قلم شاهد حوادث تلخ وناگوار همان وقت هستم برخویش لازم می بینم که حد اقل از خلال نوشتهء خودتان موارد متناقض ودروغ وشخصیت پرستی را بیرون آورم تا لا اقل دین اخلاقی خودم را ادا نموده باشم
جناب عالی درقسمت جنگ افشار وانداختن بار مسوولیت بالای مخالفان میفرمائید:

1 درجنایت افشار بیش از همه نقش شورای نظار برجسته بوده است. چون تسلط حزب وحدت برکوه زیارت خار چشم شورای نظار بوده و در نهایت مردم افشار در آتش خودکامگی ها ویکه تازیهای شورای نظار سوختند وجنایات ضد بشری که شورای نظار سادیست در افشار مرتکب آن شد[ند] هیچ گاهی از خاطره های تبارها وملیت های ساکن در افغانستان پاک نمی شود وهیچ ادله ای نمی تواند آنرا توجیه کند.)

حالا هدف ازشما ازذکر این جملات این است که مزاری وافرادش درین جنگ هیچ گناهی را مرتکب نشده وهیچ تقصیری متوجه آنها نمیشود وبرعکس تمام بار گناه بالای قوای مهاجم است. خوب ! من اگر باشندهء اصلی افشار باشم از شما بمثابهء وکیل مدافع آقای مزاری اینطور می پرسم که مگر مردم افشار به آقای مزاری وجنگجویانش کارت دعوت فرستاده بودند که بیایند ودرمنطقهء مسکونی غیر نظامی بارکهای نظامی را جا بجا کرده وازهمان جا پلان کشیدن یک سرک به سوی کوتل بادام باغ را پی ریزی نموده وبرای جا بجایی تانک وسلاح های ثقیله بالای کوتل بادام باغ تمام خیرخانه ؛ تایمنی و وزیر اکبرخان وشهرنو را زیر تاثیر آتش سلاح های ثقیل خویش قرار داده وبدین وسیله برتری نظامی خود را بر دولت برسر اقتدار تثبیت نماید؟ اگر شما طرفدار قتل عام مردم افشار نبودید چرا منطقهء غیر نظامی را به صحنهء زد وخورد تبدیل کردید وچرا قوای تان را ازآن منطقه بیرون نبردید؟ آیا قبل از آغاز تهاجم هیچ مذاکرات صلح با آقای مزاری صورت نگرفته بود؟ آیا بخاطر فیر راکتهای کور برشرق کابل به آقای مزاری اولتیماتوم صادر نگردیده بود؟
آیا کوشش ها بخاطر تسلط بالای بلندیهای افشار توسط افرادی صورت نگرفته بود؟ چه کسی ضمانت امنیت مردم شرق کابل را تضمین میکرد اگر قوای نظامی مزاری بر بلندی های افشار تسلط پیدا میکرد آیا درصورت تسلط پیدا کردن بالای بلندیهای مشرف به سوی کارتهء پروان وخیرخانه رهبر معظم شما به عذر و زاری دولت ربانی وقع واهمیت میداد؟ فردیکه بیرحمی وحماقت اش بر سنگ وچوب این ملت ثابت شده است که با آواز بلند ازطریق رادیوها اعلام کرد:« من به جنرال دوستم گفتم که چاریکار و خیرخانه وجبل السراج را بمبارد کنند تا مسعود ازین شرارتهایش دست بردارد» آیا همین انسان درصورت پیروزی برمردم شرق کابل رحم میکرد؟
من خودم از منطقهء افشار دوستان زیادی دارم؛ یکی ازهمکاران رادیوی دولتی وقت یحیی نام داشت. این یحیی نام خودش افشاری اصیل بود. در آغازین روزهای جنگ سیاف ومزاری او خانواده اش را از افشار بیرون کرد ودر تایمنی کابل نزد یک همکار دیگرش جا بجا گردید روزی اورا در تایمنی دیدم از او پرسیدم که چگونه ازمنطقه خارج شدی وی در جواب گفت که به بسیار عذر وزاری خودم را ازچنگ افراد مزاری نجات دادم زیرا آنها هرگز به خانواده های افشاری اجازهء خروج را نمیدهند. خوب است که شما نیز بمثابهء یکی از افراد سینه چاک آن شهید سعید این مطلب را درپائین مطلب تان قبول دارید که فرار مردم ازمنطقهء غیر نظامی دلالت بر بیغرتی آنها میکند وانسان برای گرفتن حق خود باید شمشیر بردارد.
موضوع دیگر اینکه شما در فهم ودرک واژهء راسیسم دچار مغلطه شده اید. جناب عالی کاملا از مفهوم راسیست برداشت وارونه دارید آنجا که فرموده اید. بخوانید

2- درآغوش گرفتن راسیست های درباری شیعه که عملا ً با حزب وحدت به جنگ برخاسته بود، از دستاورد های مهم شورای نظار بوده است. چنانچه شورای نظار از ابتدا به تحریک وترغیب شیعیان درباری برعلیه استاد مزاری مبادرت می ورزیده است تا اینکه به خواستش نایل می آید و وحدت اسلامی از درون فرومی پاشد.)
دوست عزیز!
شما آیت الله محسنی را بخاطر قندهاری بودنش سیدحسین انوری را بخاطر سید بودنش سید مصطفی کاظمی را بخاطرسید بودنش وآیت الله اکبری را بخاطر رابطهء نیک اش با برهان الدین ربانی ومسعود از دایرهء شیعه بودن وهزاره بودن کشیده اید ولی درضمن آن بیچاره ها را راسیست وخودتان را حق طلب ومحروم ونمایندهء هزاره ها وشیعه ها در آورده اید. این درست مثل آن است که هتلر درزمان جنگ دوم جهانی همهء قوای متحدین را فاشیست وضد آلمانی میخواند وخودش را حق طلب و غیر فاشیست؛ این منطق ضعیف شما را نه تنها انسان بلکه خرهای افغانستان نیز به خنده وا میدارد که همهء شیعه ها وهزاره ها غیر شیعه وغیر هزاره شوند وتنها شما وچند تا جنگجوی بی رحم وبی منطق وسادیست سازمان نصر از آرمان هزاره ها نماینده گی کنند. بدون شک اگر مزاری بر حق می بود باید همهء هزاره ها وقزلباشها تاجیکها وسادات وغیره زیر ردای رهبری اش جمع مییشدند درحالیکه او فقط در دایرهء افراد چاپلوس ومتملق وبی عقل خود آنچنان گور رفته بود که کشیدنش از آن مرداب محال بود.
موضوع دیگر اتهام زنی ودروغ بافی بی حد وحصر شماست که جناب عالی آنرا از دوست عزیز تان بچهء بیریش کرینکار محترم گلبدین حکمتیار آموخته اید .یعنی اینکه شما بدون سند ودلیل دعواهای باطل را اقامه کرده اید بخوانید که شما چه نوشته اید :

3- (احمد شاه مسعود به حکمتیار نامه نوشت که بیاباهم متحد شویم ومنافقین (وحدت اسلامی) وملحدین(جنبش ملی – اسلامی)را از صحنه حذف کنیم وصدارت ازآن توباشد. این القاب واتهام ها درهر شرایط بالخصوص شرایط جنگی دهه 90 خطرناکترین جرقه ای بوده است که می توانست شعله های بسیار کلان بیافریندومی توانست بزرگترین فاجعه هارا ایجاد کند.)
کجا است سند ومدرک این ادعای جناب عالی؟ چرا تاکنون محتوا وکاپی این خط افشا نشده است. آیا شما این را اززبان بچه بیریش کرینکار صاحب شنیده اید؟ اگر صحبتهای شخصی این بچه بیریش برای شما اسناد ومدرک باشد باید بدانید که ایشان همان شخصی استند که در پیام عیدی امسال شان هزاره دوستی وشیعه دوستی شانرا به تمام جهانیان آشکار ساختند. بدا بحال همچو انسانهای عقده ایی وبی دانشی که مانند جنابعالی ازبس که در تارهای عنکبوتی جهل وتعصب گیر مانده اند حتی میان دوست ودشمن خود نیز قوهء تفکیک را از دست داده اند .
موضوع دیگر تناقض گویی های آشکار شماست که میان یک ادعا تا ادعای دیگر تسلسل منطقی را از دست میدهد آنجا که جنابعالی فرموده اید:
.4 آقای پرویزیان باید بداند که مزاری هیچ گاهی شورای نظار را به مثابه ای نماینده ای قوم تاجک در نظر نگرفته بود .
حاالا اگر مطابق اسناد صوتی سایتهای یوتوب ازشما بپرسم اگر آقای مزاری مسعود وشورای نظار را نمایندهء تاجیکها نمیدانست چرا ایشان قبل ازسقوط رژیم نجیب الله احمدزی نزد مسعود هیئت فرستاده بود آیا این مزاری نیست که درسایت یوتیوب میگوید که من نزد آقای مسعود اولین بار هیئت فرستادم به ایشان گفتم که هم هزاره ها وهم پنجشیریها در رژیمهای گذشته مورد بدترین تبعیضهای قومی قرار گرفته اند بیائید که دست بدست هم بدهیم تا دیگر بساط نظامهای تبیض گرا گرفته شود وهزاره بودن وپنجشیری بودن جرم نباشد؟
اینجا من راجع به محتوای این پیام باشما بحث ندارم. پرسش من ازشما این است که اگر ایشان مسعود وشورای نظار را نمایندهء تاجیکها نمیدانستد چرا اینگونه پیامها وهیئتها را نزد ایشان فرستاده بودند؟
موضوع دیگر شعارهای میان تهی است که هرگز نزد انسانهای اهل تحقیق هیچ خریدار ندارد. شعارهای مثل احزاب کمونیستی دهه های شصت وهفتاد میلادی لطفا به این شعارهای میان تهی تان توجه کنید
5 ( تاهنوز هیچ رهبری در افغانستان به اندازه استاد مزاری در پی وحدت ملی ،برابری وبرادری ملیت ها ،رعایت حقوق انسان وهم دیگر پذیری نبوده است. وی همیشه از درد ورنج اقوام اقلیت، درد کشیده ورنج برده است. باهر تنظیمی که در ستیز بوده است ،آن تنظیم را به مثابهٔ نماینده ای همان قوم وملیت نشمرده واز جنگها بیزار بوده است).

اول اینکه کار برد لفظ اقلیتها همان تاثیر پذیری از افکار مالیخولیایی انجنیر گلبدین حکمتیار است که شیعه ها وهزاره ها وتاجیکها وازبکها را همه بدون داشتن یک احصائیه گیری نفوس اقلیت میخوانند. اگر ازین خطای لفظی تان هم بگذریم وحدت طلبی وهمدیگر پذیری آقای مزاری را از سرهای کوفته شدهء پشتونها با میخ های شش انج باید پرسید.
لطفا این ادعا را اتهام ندانید. زیرا دربیانیه های آن شهید سعید درسایت یوتوب این مساله واضح گردیده است آنجا که میفرمایند.
«براداران قندهاری ما یک تعداد مرده های قندهاری را زمانیکه به قندهار برده اند آنجا بالای سر مرده ها میخ کوبیده اند و آنجا به مردم قندهار گفته اند که حزب وحدت بالای سر پشتونها میخ کوبیده است.»
ازنظر بنده این بدترین اعتراف آقای مزاری است که نتوانسته است از جنایت افراد خود چشم پوشی کند تا آنجا که آنرا کار بازمانده گان مرده ها دانسته است که برسر اقارب شان بعداز مرگ میخ کوبیده باشند. این نهایت حماقت است که کسی به چنین سخنان بیهوده باور کند. اگر مزاری آن جنایات را درحق پشتونهای قندهاری مرتکب نشده باشد بدون شک قندهاری ها نیز او را به وحشیانه ترین شکل مجازات نمیکردند. پس این واقعیت دارد که افراد مزاری بالای سر مردم میخ کوبیده است. واما درمورد همدیگر پذیری آن شهید سعید باید بگویم که : شما راست گفته اید: واقعا استاد مزاری همدیگر پذیر بود. اما نظر بنده این است که :
همدیگر پذیری و وحدت طلبی استاد مزاری را از بازمانده گان شهید نجم الدین مصلح باید پرسید که اورا مرحوم قوماندان شفیع با چه وحشت وبربریتی ازبین برده است. وحدت طلبی وهمدیگر پذیری استاد مزاری را باید از پیکر سوراخ سوراخ شدهء شهید عبدالله جاننثار مجاهد پنجشیری شورای نظاری باید پرسید که از منطقهء تایمنی کابل اولا اختطاف بعدا به غرب کابل برده شده وبه بدترین شکل ازبین برده شده است.

5 در مورد بانو سیما سمر گفته شده است ، کاملاً نا عادلانه است. چنانچه وی ادعا کرده است که بانوسیما سمر عضو حزب وحدت به رهبری مزاری بوده ومی باشد و درکشف جرایم جنگی از آرشیف حزب وحدت استفاده کرده است. این ادعا واقعا ً مضحک ومزخرف است، چون وی عضویت هیچ حزبی را در افغانستان ندارد. و خوب می شد که آقای پرویزیان این ادعا را باثبوت ارائه می کرد.

6 مسئله ای دیگرِ را که به آن اشاره شده است همانا جنگ باخودی ها است و آقای پرویزیان از موقف راسیست ها و شخصیت های چون شیخ آصف محسنی ،محمد اکبری ،سید مصطفی کاظمی ، سید محمد علی جاوید و...دفاع کرده و موضع آنهارا عقلانی ومنطقی توجیه کرده است ودرگیری باآنهارا مزخرف وغیر موجه دانسته است؛اما من به این باورهستم که شاید استاد مزاری بااینها (دشمنان خود) با سیاست تساهل وتسامح عمل کرده باشد زیرا کارکردهای بعضی از این شخصیت ها کاملا ً با منافع عمومی شیعه ها در تناقض بوده است. چه بسا در جریان مقاومت غرب کابل بار ها با فتواهای عجیب وغریب شان و استفاده از دین ومذهب به مزاری حمله برده و چندین بار وی را جنگ طلب معرفی کرده است . که عملیات پاک سازی غرب کابل از وجود خائینین وجاسوسان وجیره خوران شورای نظار هرچه زودتر باید صورت می گرفت وتمام این خائنین به مردم معرفی می شد.

7 هررهبری باخرد که بجای مزاری می بود همین کار را می کرد. ومزاری نیز درک کرده بود که مهاجرت هزاره ها به معنی آب انداختن به آسیاب دشمن است واین کار به ضرر جبهه مقاومت است و تاریخ نیز شاهد این گونه مهاجرت مردم ما بوده است وجلوگیری از آن امرى طبیعی است.
بزرگان درست گفته است:" درکف مردانگی شمشیر می باید گرفت ."

8 شورای نظار درحق مردم پروان وکابل بعد از سقوط طالبان نیز خیانت کرده است. شورای نظار مسبب چورشدن دختران پروانی توسط طالبان است وبنا به گفته ای گری شرون و انجینیر عارف سروری ریس پیشین امنیت ملی درکتاب حوادث و وقایع خونین 9 و11 سپتامبر ، شورای نظار هرروز پیشنهاد های مبنی بر پرتاپ کردن بم های 8هزار و9 هزار کیلوی به نیروی ائتلاف بین المللی می داده است که از خسارات و ویرانی آن به جز خدا کسی دیگر چیزی نمی داندو...

جستجو در کابل پرس