Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 78281

از ملای لنگ تا شيخ آصف محسنی

5 دسامبر 2013, 13:34, توسط حکمت

انگل های جامعه افغانستان

نقد بر نوشته یکی از سادات گشتیگر
نویسنده : محمد یونس جاغوری

(….. ارتکاب جرایم جنگی ونقض فاحش حقوق بشر توسط عبدالعلی مزاری وپیروان ایشان درذهن وروان همه هموطنان ما ذخیره است…. میخ کوبیدن به سرهموطنان وبرادارن پشتون ، دیدن زایمان زنان، کوره های آدم سوزی، مشاهده رقص مرگ، تجاوز جنسی به کودکان یتم خانه هارا میتوان نمونه ای از جنایات عبدالعلی مزاری برشمرد……)

پاراگراف بالا پاره ای از مقالاتی است که درویب لاگ .... به دست نشر سپرده شده است.

محمد یونس جاغوری

چند روزی هست که مسله هزاره وسید درفضای مجازی سروصدایی را ایجاد نموده است. چند روز قبل مقاله جناب هاتف و به تعقیب آن مقاله جناب فراسو را خواندم که بگونه ای خواسته بعضی مسولیت ها را متوجه جامعه هزاره کند و به دنبال آن به ویبلاگی سرزدم که ظاهراً توسط شخصی بنام ” سید محمد رضا علوی” ایجاد شده است. عناوین مقالاتی که دراین ویبلاگ آمده بود توجه مرا به خود جلب کرد و بناچار تمام شب رابه خواندن این مقالات به صبح رساندم. پیش ازاینکه نقدی و گفتاری روی این مقالات ونوشته ها داشته باشم خواستم یادآوری کنم که من نه نویسنده ام ونه منتقد ادبی و نوشته های من نیز خالی از نقص نیست.

سید محمد رضا علوی درسال 1340 درقریه صد خانه ازمربوطات ولسوالی شهرستان ولایت دایکندی تولد ودر مساجد محلی شاگرد حسین صادقی نیلی بود. درسال 1353 وارد حوزه مشهد شد درسال 1356 به حوزه علمیه قم داخل شد و درسال 1360 با کمک مستقیم دولت ایران به افغانستان برگشت ودر جنگ های تنظیمی داخلی یکی ازمهره های فعال شبکه جاسوسی ایران بود. وی به خاطر برآورده شدن اهداف ایرانی از هیچ کوششی دریغ نکرد وهمین اکنون نیز چهره بسیار فعالی وجاسوس برجسته ای ایران هست.

درابتدا بعضی عناوینی را که دراین ویبلاگ آمده وتوهین آشکار به جامعه هزاره و رهبر فقید مردم هزاره مزاری بزرگ شده است به گونه نمونه یاد آوری میکنم:
مزاری ونقص حقوق خانواده
مزاری وشکست های اخلاقی
شفیع دیوانه
فاشیسم هزاره گی به کجا میرود؟
سادات افغانستان افتخار کشوراند و معلومات درمورد ریشه سادات
فاشیسم هزاره گی وغایت فقر فرهنگی
مزاری پرستی وشیطان پرستی دو روی یک سکه اند

و دها مطلب دیگر که توهین آشکار و دشمنی علنی با مردم هزاره ورهبران سیاسی این مردم هست

وهمین گونه چند ادرس انترنتی دیگری را که پیوند با این آدرس ها داشت مطالعه کردم و بصورت عموم دربیشترینه آنان دشمنی علنی سادات محترم را با قوم هزاره و ملیت هزاره یافتم .

درگوشه ای از مقاله ای تحت عنوان عبدالعلی مزاری و نقص صریح حقوق بشر در ویبلاگ سید محمد رضا علوی چنین آمده است :

(….. ارتکاب جرایم جنگی ونقض فاحش حقوق بشر توسط عبدالعلی مزاری وپیروان ایشان درذهن وروان همه هموطنان ما ذخیره است…. میخ کوبیدن به سرهموطنان وبرادارن پشتون ، دیدن زایمان زنان، کوره های آدم سوزی، مشاهده رقص مرگ، تجاوز جنسی به کودکان یتم خانه هارا میتوان نمونه ای از جنایات عبدالعلی مزاری برشمرد……) وی با بی هیایی تمام، همه جنایات سید انوری، سید کاظمی، سید فاضل سانچارکی، سید علی بلیغ ، عالمی بلخی و حتی گلبدین، سیاف و مسعود و دیگر دست اندرکاران فاجعه افشار را پرده پوشی نموده و ازفاجعه افشار به افتخار یاد میکند و این فاجعه را تحول بزرگی برای سرکوبی مزاری بزرگ و همراهانش میداند.

درویب لاگ سادات عزیز نویسنده با بیشرمی تمام درمورد سید انوری و سید کاظمی مینوسید:

انور وکاظمی اشخاص نه بلکه آنان ایدولوژی و مکتب هستند که پیروی ازآنان منجر به فلاح وراستگاری میگردد.

درجای دیگر وتحت همین عنوان سید محمدرضا علوی می نویسد:

(… پس از تحقق عمل ” ازالته النجاسته با لنجاسته” یعنی هلاکت مزاری توسط گروه طالبان …. پیروان او عکس هایی از وی به چاپ رسانیده ودردامنه آن تصاویر آیه شریفه “بای ذنب قتلت ؟ “را نوشته بودند که متعاقباً عابرین دراین پاسخ با خط جلی نوشته بودند” لخریته”……)

ازاین جا به وضاحت دیده میشود که نویسنده دشمنی ذاتی و فطری با مردم هزاره و شخص بابه مزاری دارد. وی میکوشد به هرگونه ممکن شخصیت والای مزاری را زیر سوال برده و از وی یک چهره خشن بنمایاند. نویسنده دشمنی خویش را با هزاره ها آنچنان آشکارا بیان میکند که درمورد کتاب اطلس اتنوگرافی اقوام غیرپشتون درحمایت از عبدالباری راشد می نویسد:

( .. .محترم عبدالباری راشد جز حقایق درکتاب اطلس اتنوگرافی اقوام غیرپشتون چیزی را ننوشته بودکه توهین به قومی یا اقوامی باشد اما با توطه های تیم حاکم کرزی و مداخله های محمد محقق ازوظیفه خویش سبکدوش گردید…. همان قسمی که از نام هزاره ها بر می آید این قوم درهزار نقطه پراکنده اندکه اگر پشتون را از ولایات پشتون نشین، تاجک را از ولایات تاجک نشین، ازبک را از ولایات ازبک نشین جمع کنیم ته مانده آن هرچه مانده باشد هزاره است…. )

نویسنده ،هزاره هارا با سادات به مقایسه نشسته دروصف قوم سادات تحت عنوان ” اول ترازهمه حفظ اصالت ها وارزش ها وبعد ازآن همه چیز“ چنین می نگارد:

(… مقوله “سید” ” سادات” و” سیادت” درذات خود ونیز درفرهنگ ومعتقدات دینی ومذهبی تمام مسلمین جهان بسیار بزرگتراز آن است که درتوصیف آید….

کلمه سید از اسماً الله الحسنی است ودردعای جوشن کبیر آمده است” یا سید السادات….وووو” درمرتبه بعد کسی که نسبش ازناحیه پدر به (هاشم بن عبدالمناف)برسید سید است . سید از محمد شروع وسلسلته به چهارده معصوم و اولاده آنان ختم میگردد. سید کلمه عربی بوده که معنی فارسی آن رئیس، مقدم، خداوند، مالک، شریف، پیشوا، وراهنما وفاضل وکریم است وبه اولاده علی بن ابی طالب اطلاق میگردد.

سادات درمنابع دینی به مثابه ” خطا العقل حق وباطل” معرفی شده اند درقرآن از سید به عنوان ذی القربی و یا ذوی القربی یاد شده ومحبت نسبت به سادات درجه” اجررسالت” مقررگردیده است وبه مومنین توصیه شده از سادات فاصله نگیرند تا ازصراط مستقیم منحرف نشوند. پس محبت به سادات وحشرونشر با ایشان از شاخصه های ایمان است.

نوسینده دراینجا اقرارمیکند که یک سید ولو عامی وبی سواد برتمام جامعه هزاره اولویت دارد

…. درجامعه هزاره یک سید حتی بیسواد ارجهیت واولیت دارد برتمامی قوم وهرآنچه خواسته باشد میتواند انجام دهد. هیچ مسله ای اعم از عروسی، تولد فرزند دختر ویا پسر، فاتحه و دعاوی بدون موجودیت سید ” حتی بیسواد ” قابل حل نیست وامکان ندارد. و حتی مزار سید بیسواد بعدازمرگش شفادهنده برای تمامی هزاره ها هستند….)

وی قباحت را به جایی رسانده که درادامه می نویسد:

(… برای هزاره ها که دچار هزاران مشکلات لاینحل هستند هیچ چیزی وهیچ پناه گاهی بهتراز سادات وقبورآنان نیست…)

نویسنده منتی بر تمام جامعه هزاره گذاشته و می نویسد:

(…پس سادات خودرا فداکردند تا شما هزاره ها خوشبخت باشید، لذا محبت خالصانه مردم هزاره نسبت به سادات بی سبب نیست…)

نویسنده پارا فراتر نهاده مخاطب خویش یعنی هزاره هایی را که بابه مزاری را رهبر وپیشوای خویش میدانند قرارداده می نویسد:

(…آهای شیطان پرستانی که مزاری را شیطان ساخته وبه عبادت او مشغولید آیا محمد جدشما است یا جد من؟ امام باقر جد شما است یا ازمن؟ آیا شما ازبرکت این مردم روزی بدست نمی آورید؟ آیا شما زندگی تان را مدیون ما واجدادمانیستید؟ ) و دراینجا هزاره ها را منسوب به یزید دانسته مینویسد (… مگر فراموش کرده اید که شما با جدتان یعنی یزید هیچ فرقی ندارید….)

این نویسنده سید بیشرمی را به حدی رسانیده که دراخیر مقاله اش چنین مینویسد:

(…تنها سادات هستند که نقطه تلاقی خدا وخلق خدا میباشند…) و تمامی کسانی که خودرا منسوب به علی میدانند سادات دانسته معصوم می شمارد.

درگذشته های دور موضوعاتی را درمورد ریشه “سادات افغانستان” در مقاله ای تحت عنوان دزدانی سابق امامان فعلی خواندم و فکر کردم بی سبب نیست اگر گوشه آنرا اینجا به نقل بگیرم

(…یک عده دزد وراهزنی که بالفطره قاتل وشیاد هم بودند خواستند تا به شیوه ای جدیدی پول درآورند و به گونه ای از مردم سواری بگیرند لذا با جازدن خویش به عنوان سید به شعباتی متعددی تقسیم شده ودرمیان قبایل مختلف افغانستان جاگرفتند. ازآنجایی که مردم شریف افغانستان اعم از تاجک، پشتون ، هزاره و بقیه اقوام خرد وبزرگ دیگر اعتقاد شدیدی به دین اسلام و خانواده محمد داشتند به این مردم جا ومکان دادند و عزیزشان شمردند واین گروه به مرور زمان دامنه ای فعالیت شانرا به حدی گسترده ساختند که کم کم قدرت اقتصادی و سیاسی این قبایل را دراختیار گرفتند. ومتاسفانه آن گروهی که درمیان اهل تشیع ومخصوصاً هزاره ها نفوس نموده بودند بیشتر از دیگران موفق شدند تازمام امور دینی، فرهنگی واقتصادی این مردم را بدست گیرند. وسپس بنام دین و مذهب مردم را از تحصیل دورنگه داشتند تا اینگونه بتوانند خوبتر و بهتر حاکمیت شانرا ادامه دهند….)

ادامه دارد....

جستجو در کابل پرس