Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 78282

از ملای لنگ تا شيخ آصف محسنی

5 دسامبر 2013, 13:38, توسط حکمت

قسمت دوم:

انگل های جامعه افغانستان

نقد بر نوشته یکی از سادات گشتیگر
نویسنده : محمد یونس جاغوری

جناب سید محمد رضا علوی اینبار گذشته تاریخی هزاره ها را درمقاله اش با سادات به مقایسه می نشیند ومی نویسد:

(… هزاره ها درپی آن اند تا تاریخچه دروغینی را درقرن بیست ویک برای خویش بسازند درحالیکه جز بازمانده گان مغول وحشی نیستند واما سادات گذشته تاریخی چهارهزارساله داشته که از ابراهیم خلیل شروع و تاهنوز ادامه دارد….) برعکس گفتار قبلی خویش که مینویسد سادات از محمد شروع و سلسلته به چهارده معصوم و اولاده آن ختم میگردد.

نویسنده که هزاره ها را متهم به قوم پرستی، نژاد پرستی و مزاری پرستی میکند و هزاره ها را دشمن علی واولاد علی میشماردو خویشتن را ازجمله مبارزین برعلیه قوم پرستان اعلان نموده و از جمله شیعیان برحق علی معرفی میکند و همین گونه شیعه را برحق ترین مذهب دنیا شمرده ودیگر مذاهب را باطل می شمارد درصفحه اصلی ویبلاگ خویش عکس هایی از کسانی را باهم یکجا نموده است که دارای اندیشه ها وایدولوژی ها وحتی مذاهب متفاوت وحتی متضادی بوده اند و مقصد اصلی نویسنده برعکس ادعای وی که قوم گرایی و نژادپرستی را شرک میداند همانا نشان دادن برتری طلبی و برتری جویی سادات است. وی اشخاصی چون میرغلام محمد غبار، سید اسماعیل بلخی، سید جمال الدین افغانی، ناصر خسرو العلوی الموسوی، سید بهاالدین مجروح، سید مسعود” استاد دانشکده اقتصاد ، دانشگاه کابل” سید مخدوم رهین، میرصدیق فرهنگ ، سید علی بهشتی، سید منصور نادری، سید محمد رضا علوی، پیر سید احمد گیلانی، سید مصطفی کاظمی، سید جعفر عادلی، سید حسین انوری، سید ابراهیم شاه حسینی و مجید کلکانی را دریک البومی تحت عنوان ( اندازه اهرام مصر شد، نشد؟) گردهم جمع نموده وخواسته با نادیده گرفتن مذاهب، اندیشه ها و ایدولوژی های اشخاص متذکره آنان را به سادات فعلی پیوند بزند.

ودر زیر این آلبوم عکس شعری را اینگونه نگاشته است:

ما زبالاییم وبالا می رویم مازدریاییم ودریا میروییم

…..

ویا

من نورپاکم ای پسر نی مشت خاکم ای پسر

آنجا بیا مارا ببین اینجا سبکسار آمدم

مارا به چشم سرمبین مارا به چشم دل ببین

کاخ صدف من نیستم من دٌری شاهوار آمدم

برتری یک قوم نسبت به قوم دیگر تفکرو اندیشه صد ها سال قبل بود که امروز درمیان جامعه روشنفکر و مترقی هیچ جایگاهی ندارد و حتی از منظر دینی ومذهبی نیز منفور ادیان قراردارد تاجایکه قرآن به وضاحت می فرماید:

هیچ قومی را نسبت به قومی برتری نیست الا به تقوی وپرهیزگاری….

جناب نویسنده خواسته ویا نخواسته آیه قرآن را زیرپانهاده وبه دلایل نامعلوم دشمنی اش را با هزاره ها اعلان میدارد . هزاره هایی را که درطول 1400 سال کمتر ویا زیادتر بنام دین ومذهب دوشیدند و سواری گرفتند. هزاره هایی که ساده لوحانه وحتی صادقانه خمس و زکات ومال امام و…. دارایی شانرا که با جوالی گری و دهقانی ومزدوری بدست آوردند به این مردم سپردند و شکم هایشان را چرب کردند آیا مستحق چنین پاداشی هستند که جناب سید محمد رضا علوی و دیگر هم فکران وهمکیشان وی پس میدهند؟ آیا هزاره هایی که حتی نام فرزندان شانرا از شما سادات گرفتند و نکاح فرزندان شانرا بدون اجازه شما نبستند ومرده هایشان را بدون اجازه شما و ورد خواندن شما دفن نکردند آیا مستحق چنین توهین وتحقیر هایی اند؟ آیا هزاره هایی که ناموس خویش را فراموش کردند تا ناموس شما بی حرمت نشوند آیا مستحق این همه تهمت وافترا هستند که شما همانند گذشته گان تان که هزاره هارا پای پسین سگ میدانستند و ازدواج سید با هزاره را جرم می پنداشتند و حالا هم میدانند ” نمونه آن درگذشته فاجعه افشار و هزاران فاجعه بدترازآن درمناطع مرکزی هزارستان و نمونه فعلی آن واقعه سه سال قبل بامیان است که پسر بچه هزاره با دختری از سادات عروسی کرد اما تاهنوز تحت تعقیب خانواده دختر و تمامی سادات بامیان قراردارند” و نمونه دیگر حادثه سال قبل بامیان و تجاوز سید واحدی بهشتی بر شکیلای مظلوم و سپس قتل وحشیانه او، ویاواقعه همین چند ماه قبل که سادات محترم بر کودک 13 سال درمزار شریف تجاوزجنسی نمودند . با وجود این همه جرم وجنایت آیا بازهم سادات را نقطه طلاقی خدا وخلقش میدانید ودورشدن از سادات را شرک وکفر می پندارید؟ ساداتی که برای مجتهدین شیعه درایران نامه می نویسند وخواستار استفتاح مجتهدین درمورد دختر دادن ودختر گرفتن با قوم هزاره میشوند و اینکه آیا میتوانند با این مردم یکجا ودریک دسترخوان نان بخورندویا خیر؟ جویای معلومات میشوند که همه دوستان قلم بدست ازاین مکتوبی که عنوانی یکی از آیت الله های ایرانی که شاید آیت الله مکارم شیرازی باشد ،باخبراند وضرورت نیست تا با یادآوری ازاینگونه اسناد، این معقوله را به درازا بکشانم.

وهمین گونه همه شما دوستان خواننده از متن نامه سید انوری به سیاف که وی را عمو” کاکا” خطاب میکند و فتح افشار را تبریک میگوید باخبرید.

سوال من از سادات محترم اینست که که شما دیگر چی میخواهید؟ایا بس نیست که هزاره ها را از لحاظ اقتصادی و فرهنگی و تعلیمی در رده آخرین اقوام این سرزمین قراردادید؟ شما یی که با استفاده از دین و مذهب وقداست تان مردم را دوشیدید و درجهل نگهداشتید تا مبادا سلطه خویش را ازدست دهید دیگر چی میخواهد؟

امروزه بخشی از هزاره ها که به خود آگاهی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی وفرهنگی رسیده اند دیگرحاضرنیستند به شما باج بپردازند. این طرز دید جید که منشا در افکار والای عبدالعلی مزاری داشت مطمناً باعث میشود تا شما منبع اقتصادی خوب و جایگاه خویش را که با تذویر واستفاده از نام محمد وعلی واسلام درجامعه هزاره بدست آورده بودید از دست بدهید. و شما حق دارید تا با خدعه ونیرنگ ازیک طرف به جنگ هزاره ها بروید وازجانب دیگر ملتمسانه دست به دامان پشتون ها و تاجک ها شوید ،همانطوری که سادات دیگر تان این کارراکردند اما مطمن باشید که این سلطه واقتدار شما روبه زوال هست و دیگرهیچ قوم و ملیتی فریب نیرنگ های شما را نخواهند خورد ودیری نخواهد گذشت که شما همانند کثافات گندیده شده ازجامعه هزاره وحتی جامعه افغانستان طرد شده و به دورانداخته شوید. بخاطر طولانی نشدن این بحث از اسناد وشواهد دیگر درمورد جنایات این قوم بدعت پیشه که همه مردم بخوبی ازآنان واقف اند خوددرای میکنم و قضاوت را به خواننده گان عزیز می گذارم.

سوال دیگرم از دوستان هزاره من جناب هاتف و فراسو که خوشبختانه با جناب فراسو هم دوره دانشگاه هم هستم اینست که چطور حقایق عینی جامعه هزاره را نادیده گرفته اید و اینگونه درمورد هزاره ها به قضاوت نشسته اید. اینکه تمامی مخارج یک سید درجامعه هزاره( هزارستان کنونی) با گرفتن خمس، مال امام و… از دست مزد مردم فقیر هزاره تامین میشد ومیشود دیگر قابل انکارنیست. هرجامعه بد وخوب دارد برهمه گان هویدا است اما با مرور برگذشته بزرگان و مردم عادی “سادات افغانستان” درمی یابیم که بصورت عموم این سادات بهره کش ، مفت خوار ، خائن و استفاده جو بوده اند تاسادات زحمت کش، پرتلاش، بادرد و صادق. آنان درهرفرصت ممکن ازهزاره ها استفاده نموده اند. البته نمیتوان تعداد انگشت شماری را نادیده گرفت که نخواسته اند به هزاره ها ” مریدان خویش ” خیانت کنند.

حرف دیگری را که شما برای جامعه هزاره مثال میزنید ومیفرمایئد ” زمانی که دستی برای بوسیدن دراز میشود نباید فراموش کرد که دهنی برای بوسیدن نیز پیش میشود” گناه نابخشودنی دربرابر پدران ومادران مان درجامعه هزاره هست. جامعه هزاره تا همین اواخر متشکل از مردمانی بودند که ازسطح سواد پائین برخورداربوده و اعتقاد شدیدی به مسائل دینی ومذهبی داشتند واین دلیل بر این نیست تا افراد واشخاص دیگری به عناوین دین ومذهب از انان سو استفاده نمایند. اگر فرض قضیه را براین بگیریم که یک جامعه شدیداً به مسائل دینی وعقیدتی شان پابند اند وشما منحیث یک شخص مذهبی با اعبتار درلباس دین ومذهب درآن جامعه جایی برای خودتان بازمیکنید آیا این اجازه رابخود میدهید تا بخاطر صداقت وسادگی مردم هرگونه سواستفاده را ازآنان بکنید؟ این حق را دارید تا با خرافاتی که به خورد مردم میدهید بقای خویش را تضمین کنید؟

فکر میکنم شما دوستان کمی از قضایایی که درافغانستان میگذرد بی اطلاع هستید مخصوصاً قتل شکیلا دربامیان که توسط سید واحدی بهشتی صورت گرفت . سادات محترمی چون عالمی بلخی ،برادر واحدی بهشتی ،سید علی کاظمی و سید انوری، درشورای ملی و بعضی دیگر درشوراهای محلی، دادگاهای محلی وحتی مرکزی درتلاش شدند تا این قضیه مسکوت مانده ودرنطفه خاموش شوند. تاجایی که حتی مردم عامی سادات دربامیان دست به تظاهرات زده و دادخواهان خون شکیلا را متهم به قوم گرایی نمودند.

از سوی دیگراعتراضاتی که درکابل و یا دربامیان به حمایت از خون شیکلا سازماندهی شد متشکل از همه اقوام افغانستان بودند که البته اکثریت را قوم هزاره تشکیل میدادند.

نکته ای را که باید تذکر بدهم اینست که این نبشته نقدی بر نوشته های شما دوستان نه بلکه دلدردی شخصی من میباشد .

به باور بنده تجزیه هزاره و سادات هم به نفع هزاره ها و هم به نفع سادات میباشند، دیگر سیدی از آدرس مردم هزاره به مجلس نماینده گان صحبت نخواهند کرد و یا سیدی به نمایند گی هزاره درکرسی وزارتی تکیه نخواهند زد. وازسوی دیگر ازتکراراین گونه مسائل هم کاسته خواهد شد.

جستجو در کابل پرس