Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 78267

برق شادی در بازخوانی هم‏تباری

5 دسامبر 2013, 06:40, توسط امید

کتیبه های ترکی اتروسکی -ترجمه شده با الفبای رونی ترکی
او تحت تاثیر عقاید پدرش ، که احساس می کرد، زبان اتروسکی با زبان ترکی ارتباط دارد( و در ان مورد تحقیقات گسترده ای را شروع کرد ، که مرگ زودرس مانع از ادامه ی آن شد. او در عرض سه سال تمام منابع مربوط به اتروسک ها را مطالعه کرد. و در سال 1971 کتابی به زبان فرانسوی با عنوان "ایا اتروسک ها ترک هستند "منتشر کرد. از آن سال تا 16 سال خانم ادیلیا ایدا با جدیت تمام روی این موضوع کار کرد ، و در سال 1985 کتابی تحت عنوان "اتروسک ها ترک بودند" چاپ کرد.
او اتروسک ها را قوم ماقبل ترک معرفی کرد. این عقیده ی ایشان توسط دانشمندان انگلیسی، فرانسوی، و اطریشی، به نام های ، ایساک تیلور، بارون کاررا- دی- ووک، و ویلهلم برندن اشتاین(ادیلیا ایدا، 1992، 11) تأئید شده است.
زبان اتروسک ها، در مرحله ای که مورد مطالعه قرار گرفته، یک زبان ترکی معمولی از نوع اغوز –قبچاق نبود. آن زبان تحت تاثیر تعدادی از زبان های اروپائی غربی، از زبان اصلی ترکی بمقدار زیادی انحراف پیدا کرده و تغییر یافته بود. در ضمن زبان ماقبل ترک (پیرا ترک) هم نبوده است ، زیرا از زبان اتروسک زبانی منشعب نشده است. ولی در هزاره ی دوم قبل از میلاد انحراف شدیدی نسبت به زبان ترکی عادی پیدا کرده است.
مطالبی که در بالا و از کتاب آقای زکیف، به آن اشاره شد بیشتر برای این بود که بگوئیم اصولا اروپائی ها در مورد قبول ریشه ی ترکی و یا شرقی تمدنشان، مقاومت نشان می دهند. ولی در نهایت نمی توانند مدارک تاریخی را تا ابد مخفی نگهدارند. و در جائی مجبور به قبول واقعیت می شوند. همانطور که در مورد تاریخ اتروسک ها اتفاق افتاد.
مطالبی که در زیر ترجمه می کنم مربوط به تئوری آقای" گرازیانو بوچولینو" محقق و اتروسک شناس ایتالیائی است که ریشه اتروسک ها را از شرق میداند.

عقیده من در مورد ریشه تمدن اتروسک ها
نوشته: گرازیانو بوچولین
●ترجمه: دکتر رحمت قاضیانی
حالا، تصمیم دارم که عقیده خود را در مورد ریشه فرهنگ اتروسک ها گزارش کنم. این اعتقاد یا تئوری جدید، در طول مطالعات من در محل مونتوولو(کوهی در شمال و مرکز ایتالیا که آثاری از اتروسک ها در آن پیدا شده است:مترجم)، احتمالا معبد اصلی، و یا ناف دنیای اتروسک ها که هنوز برای دانشمندان ناشناخته است به بلوغ رسید و شکل گرفت. علاوه بر این، تحقیقات من باعث شده است که علائم باستانی، مثل سنگ بیضی شکل، و صلیب، بعنوان یکی از علائم اولیه ی دین اتروسک ها کشف شود (اینها علائمی هستند که در دین مسیحیان بعنوان علائم مذهبی استفاده می شوند. مترجم). من فکر می کنم که اطلاعات من روشنائی جدیدی به تحقیقات مربوط به اتروسک ها می دهد و به تئوری من استحکام بیشتری ببخشد.
من فکر می کنم، اسرار این ملت، بیشتر بعلت این است که امپراطور" تیبریوس کلاودیوس"، در سالهای اولیه رواج دین جدید مسیحیت در غرب، احتمالا برای حفظ دین جدید بسیاری از آثار فرهنگی، مثل 20 جلد تاریخ نوشته شده ی اتروسک ها، آثار بسیاری از معاصران آنها و بسیاری از آثار ادبی اتروسک ها را نابود کرده است. دلیل این ادعا نوشته های "تئودوسیو" (391-392 بعد از میلاد) است که از وجود چنین آثاری یاد کرده است . ولی تاریخ دانان تا کنون با حسن نیت ادعا کرده اند که متاسفانه هیچ اثری از آن نوشته ها یا آثار همدوره های آنها در مورد اتروسک ها باقی نمانده، و یا از بین رفته است.
وقتی ما در مورد اتروسک ها صحبت می کنیم اغلب از کلمه ی" تمدن اسرار امیز اتروسک ها" که ریشه تمدن آنها برای محققین و دانشمندان نامشخص است صحبت می کنیم. از طرف دیگر، بسیاری از اتروسک شناسان این ادعا را بی پایه می دانند.

کتیبه ای مشهور اتروسکی نوشته شده با طمغای تر
امروزه سه نوع فرضیه مخالف هم در مورد ریشه اتروسک ها وجود دارد. فرضیه اول ریشه شرقی اتروسک ها است که اولین بار توسط هرودوت مطرح شده و توسط بسیاری از معاصران و دانشمندان بعد از او تائید شده است. در حال حاضر این تئوری توسط بسیاری از دانشمندان غیر ایتالیائی تائید شده است. در مقابل، فرضیه دیگری وجود دارد که ابتدا توسط "لی ویو"، با احتمال ریشه ی شمالی برای اتروسکها، که قبایل رتی و وینتی، میتوانند اخلاف آنها باشند مطرح شده است. این فرضیه توسط تاریخدانان معاصر رد شده است. سپس تئوری منطقه ای بودن ریشه اتروسک ها توسط ، "دیوسینیوس" از هالیکارنوس، چهار قرن بعد از هرودوت مطرح شده، و ان تنها صدای مخالف در قرون گذشته است که احتمالا علت ایدئولوژیک داشته است. این ایده در سال 1942 توسط "ماسینو پالاتینو" بازسازی شده است. او با هدف حذف بحث در مورد ریشه اتروسک ها، آنرا مطرح کرده است، ولی این بحث را پیش کشیده که اتروسک ها فقط در محدوده ی" اتروریا" رشد کرده اند.
من فکر می کنم این ابداعات ایتالیائی ها، فقط مشخص شدن ریشه اتروسک ها را به تاخیر بیندازد. زیرا تمدن فوق نمیتواند فقط در محدوده ی اتروسک ها با ارتباط اقتصادی بسیار کم با شرق و یا ارتباط با تعداد کم مهاجرین از شرق، که در زمانهای بسیار قدیمی به منطقه آمده اند ایجاد شده باشد. بعلاوه، با دانستن اینکه بعد از اعلام این نظریه توسط پالاتینو بوسیله "هوئه پلی" در یک مجموعه چاپ و به موسولینی اهدا شد می توانیم نتیجه بگیریم که برای تحریکات احساسی و بزرگ نمائی تمدن درخشان روم باستان این فرضیه ایجاد شده است. او با این کار طرز فکر بخصوصی را بوجود آورد که هنوز هم بعضی از تاریخ دانان ایتالیائی دنباله رو آن هستند. بهرحال، خواندن کتاب اخیر" م. توره لی"، که از پیروان پالاتینو است این احساس را بوجود می آورد که تئوری پالاتینو به سوی تئوری شرقی بودن ریشه اتروسک ها تمایل پیدا می کند. در واقع توره لی می گوید که، "آمدن یک گروه از افراد با تمدن بالا، و هم زبان با اتروسک ها، باعث پیشرفت آنها شده است، ولی برای آقای توره لی آمدن این مهاجرین یک مسئله ی جانبی است. شخصا من فکر می کنم که تئوری های فوق وقتی درست است که بطور کلی در نظر گرفته شود. بعبارت دیگر، باید گفت که گروهی که تمدن اتروسک را بوجود آورده اند، مردمانی با ریشه ی شرقی و متاثر از تمدن آناطولی و بین النهرین، بوده اند. در دوره ی برنز آنها بتدریج از طرف شمال، احتمالا از طرف رودخانه ی دانوب، و بعدا از طریق رودخانه ی پو و رنو و گذشتن از دریای آدریاتیک، و در نهایت با گذشتن از دریای " تیره نیان" و دریای مدیترانه ی شرقی، در طی چندین قرن به ایتالیا وارد شده اند. به روشنی می توان گفت که تمدن این گروه مهاجر در غنای سرزمین جنوب رودخانه ی" پو" که بعدا "اتروریا" نامیده شده، رشد کرده است. بنابراین اگر این نظر درست باشد نمی توان ریشه ی این تمدن را ایتالیائی نامید بلکه تمدنی با ریشه ی شرقی خواهد بود. بعلاوه، وقتی ما از تمدن اتروسک ها صحبت میکنیم، بهتر این است که از ریشه ی تمدن پیشرفته ی آنها در مقابل تمدن ابتدائی دیگر مردمان ایتالیائی آن زمان صحبت بکنیم. از طرف دیگر دلیلی بر مهاجرت گسترده ی مردم در منطقه ی اتروسک مثل آنچه در جنوب ایتالیا توسط یونانی ها شده است وجود ندارد، بلکه بیشتر بنظر می آید که گروه های کمی از مردم با تمدن مشابه، احتمالا از ریشه ی مردم آناطولی(قبل از تسلط هلنی ها بر یونان و آناطولی، ساکنین آن مناطق را تیرن و یا پلاسگی ین خطاب می کردند، که آنها هم ریشه شرقی داشته اند و در واقع تمدن یونانی دنباله تمدن اژه ای این اقوام است:مترجم) و یا از بین النهرین بتدریج به آنجا مهاجرت کرده اند. در زیر من به علل و دلایلی که به این مهاجرت های تدریجی ختم شده است می پردازم.
احتمالا، این مهاجرت ها درست بعد از پایان دوره مفرغ در زمانی که انسان های کمی در ایتالیا زندگی می کردند، اتفاق افتاده است. بهرحال برجستگی آنها از نظر علمی باعث شده است که قدرت برتر در آن ناحیه باشند. بعد از قرنها در ابتدای دوره آهن، این فرهنگ به نام" فرهنگ میلانو وین"نامیده می شد، و آن قسمتی از دشت پادانا و مرکز ایتالیا را در میان می گرفت. در نتیجه با مهاجرت تدریجی و اصولی تر مردمانی با همان زبان و فرهنگ شرقی از همان ناحیه قبلی و از ناحیه جنوب، فرهنگی که به نام "ویلانو وین" نامیده می شد، به تمدن پیشرفته تری بنام "تمدن اتروسک" تبدیل شد.

جستجو در کابل پرس