Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 16437

روحانی که به ریش روحانیت... !

20 جون 2008, 07:15, توسط فرزام

حق با ملا است!

آقای زاهدی باید انصاف را راعایت کرد. صادقانه باید گفت که با خواندن نوشته ات هرگز نتوانستم دادن حق انتقاد از سید علی امیری به خودت را توجیه کنم. زیرا به صراحت میتوان گفت که سطح فکری خودت و دست اندرکاران مرکز به اصطلاح "اسلامی و فرهنگی" هنوز به نبوغت "جودان" آقای امیری نرسیده است. هرچند این نوشته بحث های پراکنده ییرا را در خود خواهد داشت، اما به نکات چندی جهت تقویت چنین جمعبندی اشاره می شود:

1) از نام مرکز (چنانچه شما آنرا درست نوشته باشید - اسلامی و فرهنگی) پیداست که دست اندرکاران و گردانندگان آن هنوز خودشان در همخوانی "اسلام" و "فرهنگ" باورمند نیستند. اگر چنین باشد، آنها با آمیزش این دو پدیده متضاد چه دست آوردی را انتظار دارند؟ آیا میخواهند اسلام را با واژه های فرهنگ آشنا سازند؛ کدام فرهنگ - باید تعریف شود؟ اگر چنین هدف پیچیده ییرا دنبال می کنند، پس نگرانی از برخوردهای فرهنگی و نوع ملاامیری جاه ندارد. اگر این نخبگان فرهنگی اشتباهاً و یا بخاطر آشنایی کمتر با مسائل فرهنگی چنین نامی را برای مرکز انتخاب کرده اند، باید بدانند که پروژه رشد و ترویج فرهنگ اسلامی در فضای غربی و پرتاب این موشک هسته ی از سکوی کشورهای میزبان این آقای محکوم به شکست است. ممکن است این آقایان تعریف دیگری از فرهنگ داشته باشند، اما باید بدانند که بنابر تعریف جامع تر، فرهنگ در برگیرنده روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه که در خصوص شما، کاملاً برخورد واکنشی دارید، نیز می باشد. شما هیچگاه نمی توانید چنین روابطی را طبق میل خودتان تعیین کنید، چه رسد به اینکه شما بتوانید داده های تعریف شده فرهنگ اسلامی را در فرهنگ کاملاً متفاوت جوامع تزریق نمایید. حتی اگر تعریف شما و همفکران تان از "فرهنگ اسلامی" محدود به ادای چند یک از واجبات اسلامی مانند نماز، روزه، نکاح وغیره و یا اجرای مراسم مذهبی مانند عزاداری محرم و امثال آن باشد، بازهم باید گفت که شما عاجز تر از آنید که بتوانید در برابر آنچه را محیط عملاً به نسل جدید می آموزد مقاومت کنید. شاید آنچه را در مرکز اسلامی به جوانان آموزش میدهید برای خود شما قابل هضم نبوده و به آن ایمان نداشته باشید. (واعظان که این جلوه در محراب و منبر می کنند،...) اگر اسلام دارای فرهنگ فنا ناپذیر و ماندگار است، لزومی برای درد سر شما و مهمتر از همه ضرورتی برای به باد دادن پولی که مردم با خون دلها کمایی کرده اند، وجود ندارد؛ مگر خدا خودش وعده نداده است؟ - نیاز به بحث جداگانه ی دارد.

2)اگر جمله سید علی - "با ساختن چنین مکانها و برگزاری مراسم تصور نشود که شمشیر را به آنجای«...» فیل زده باشید" - که شما را خیلی ناراحت کرده است، حساب شده و از روی زرنگی ادا شده باشد (که فکر نمی کنم چنین باشد، اما آنرا به فال نیک می گیریم)، بازهم حق با سید علی است. آنانیکه با ادعای انجام فعالیت های فرهنگی و فریب دادن مردم صادق پولی هنگفتی را با براه انداختن مراکز ترویج "فرهنگ عدم تحمل"، "فساد به شیوه مشروع"، "ترور" و ... به باد می دهند، فکر می کنند جبهه ییرا فتح کرده و یا به فرموده سید علی، شمشیری را ..." چنین افراد با درک تهی بودن ذهن شان از برنامه های مؤثر تر و مبرم فرهنگی و در مخالفت با فرهنگی های اصیل افغانی در مهاجرت، ایجاد موانع در راه فعالیت های مورد نیاز جامعه و تلاش جهت ادامه زندگی نکبت بار شان، یا فعالیت های خنده آور و بی مورد را در کشور میزبان شان براه می اندازند و یا در نهایت پولی را که مردم با صد خون دل بدست آورده اند جهت تهیه فرش و ظرف برای مسجد قریه که هیچ دردی را دوا نمی کند بمصرف می رسانند؛ اگر در توان داشته باشند، آخوندی را جهت اجرای مراسم مذهبی از افغانستان به آسترالیا و یا کشورهای دیگر دعوت می کنند. این شمشیر زدن ها (به تعبیر خود شان) در حالی صورت می گیرد که زمینه برای فعالیت های فرهنگی در افغانستان بیشتر از هر زمان دیگر آماده است. آخوند مسجد در شرایطی روی قالین خمیازه می کشد که شاگردان مکاتب در زیر خیمه و یا آفتاب سوزان، بدون اینکه دسترسی به میز و چوکی و حتی مواد درسی لازم داشته باشند، به آموزش ادامه داده و به آینده نامعلوم امیدوار می باشند. این "بندگان خدا" با در حالی به "رنج خدا" تن در دهند که "مدافعان دین خدا" از فرط نان مفت و زندگی مرفه که "حق آنهاست؟" دست به هرگونه فعل قبیح می زنند؛ مگر چرا مست نشوند؟ (نیاز به بحث جداگانه دارد). مگر دست اندکاران مرکز اسلامی واقعاً بر این باور اند که با ایجاد این مرکز شمشیر به آنجای فیل زده اند؟ مگر آنها از وضعیت مردم و یا حداقل دوستانآ اقارب و یا مردم قریه شان آگاهی ندارند؟ مگر آنها ضرورت برای کار "فرهنگ انسانی" در افغانستان را درک نمی کنند؟ مگر آنها پیشتر از تقویت فرهنگ انسانی و انتقال فرهنگ همزستی مسالمت آمیز و فرهنگ تحمل به جامعه افغانستان نگران حفظ فرهنگ اسلامی شان هستند؟ آیا از حرکت جامعه افغانستان بسوی فرهنگ طالبانی و به چالش کشیدن نقش مثبت جامعه مدنی در آن نگران نیستند؟ مگر از اینکه سید علی به وضاحت می گوید (شاید ناخود آگاه گفته باشد اما بازهم آنرا به فال نیک می گیریم) "این مکان نیاز به ملا دارد..."، نمی شرمند؟ مگر کاری برای چنین باسوادها و یا فرهنگیان (شاید درک نادرست از این افراد داشته باشم)باقی نمانده تا به این "زنچه گری ها" (بابت این عبارت از زنان معذرت می خواهم)دست بزنند. مگر به گفته سید علی، "برای حفظ و تبلیغ فرهنگی اسلامی تان"، با سؤاستفاده از حقوق پناهندگی، حقوق پناهندگان وافعی را غصب کرده اید؟ (سید علی میخواهد بگوید: اگر نگران حفظ هویت اسلامی تان بودید، مگر مرض داشتید به اینجا آمدید؟

اشاره به سؤالات خلق شده در ذهن آقای زاهدی:

1) اگر هدف آقای زاهدی "سپاسگذار بودن" از خدا باشد، باید گفت که این کار در حیطه صلاحیت کس دیگری نسیت، مگر یک روحانی، چنانچه از نام وی پیداست (هرچند روحانیت بحث جداگانه ی است). ارتباط میان خدا و بندگانش یک ارتباط معنوی و روحانی است و سپاسگذاری از خدا تنها از طریق ارتباط روحانی ممکن است، مگر نه؟ آیا کسی که در مورد چنین ارتباط چیزی نمی فهمد و یا به آن باور ندارد، میتواند سپاس مردم و یا گردانندگان مرکز اسلامی را به خدا برساند؟ اگر تنها ادای کلمه و بدور از اعتقاد باشد، مگر چیزی بالاتر از منافقت است؟ ثانیاً، اگر کسی به کذب توسط روحانیت و ملاها باور داشته باشد، آیا به خود حق میدهد تا خود را در چنین دروغگویی ها آلوده ساخته و فرصت ادای چنین مسئولیت دروغین را از ملاها بگیرد - سپاسگذاری به هر حالت؟

2) به فرموده آقای زاهدی "این روحانی محترم" آگاهی بیشتر از برخوردها و روابط مذهبی دارد. اگر این روحانی که آقای زاهدی هنوز به فتوای وی معتقد است درک کمتری از دساتیر اسلامی و مطابقت برخوردهای زاهدی ها با این امر و نهی ها دارد، پس چیزی از دروس اسلامی برای آقای زاهدی باقی نمی ماند تا آنرا به مردم بازگو نماید. اگر تعبیر چنین باشد که اسلام واقعی چیزی جدا از گفته های سید علی و یا در مطابقت داشته و تفسیری به زعم آقای زاهدی و رفقای "فرهنگی" شان دارد، مثل این است که گفته می شود، "طالبان مسلمانان واقعی نیستند". مگر آقای زاهدی نمی داند که پیامبر مسلمانان یک سوم وقت خود را وقف دین خدا کرده بود؟ اگر نمی داند، باید بداند. اگر میداند، چرا از اظهار نظر سید علی نسبت به اینکه مردم تمام وقت شانرا صرف کار کردن می کنند، برآشفته شده است؟ مگر بازهم آقای زاهدی تفسیر دیگری از دساتیر اسلامی ارائه خواهند کرد؟

3) مرکز اسلامی بدون ملا و یا با رد ملا مثل آن است که کسی اردواج طبق دستورات اسلامی را پذیرفته اما عقد نکاح توسط ملا را رد نماید. چنانچه تدریس ملا در مکتب (جدا از مکاتب مذهبی) توهین آمیز است، عدم حضور ملا در یک مرکز اسلامی و رد ضرورت حضور وی نیز اهانت به فرهنگ اسلامی است. اگر به پیش برد فعالیت مرکز فرهنگ اسلامی بدون حضور ملا باور داشتید و دارید، پس سید علی را برای رقص دعوت کرده بودید؟ مگر آقای زاهدی و دوستان شان در مرکز اسلامی در مسائل اسلامی عالم تر از سید علی و بقیه ملاها هستند؟ آیا آقای زاهدی و رفقای شان نیز صیغه را که بدون شک سید علی در ان ماهرتر است (از عکس وی پیداست)بمثابه یکی از راه های جلوگیری از فساد اخلاقی می پذیرند؟ آیا آقای زاهدی و رفقای وی ایجاد محدودیت ها و موانع در راه فعالیت های زنان و پذیرفتن زن با داشتن حقوق نصف مرد و یا نور چشم شیطان خطاب کردن زن (با اشاره به ارشادات یکی از روحانیون تراز اول)را در آجندای کاری شان برای مرکز اسلامی گنجانیده اند؟ اگر پاسخ مثبت است، حق شان با سید علی در اداره این مرکز رقابت کنند. اگر نمی آنرا رد می کنند، پس نام دیگری را باید برای این انتخاب کنند.

4) این سؤال درک نادرست از ملاها و ناپختگی آقای زاهدی در دنبال کردن رویدادها و تحولات را بنمایش می گذارد. بازهم سید علی خویشتن داری بخرچ داده و الی کمربند پتلون (شلوار) را در می آورد (یک فرضیه نیست بلکه ملاها در این حد بی حیا و پر هستند که در وضعیت زاهدی و امثال شان نیز مقصر اند). مگر این کار سید علی زشت تر از دستبرد ملاها به آبروی مردم است: تجاوز به دختر نوجوان، چپاول و غارت دارایی شخصی مردم...؟ نکات مزبور و آنچه ناگفته مانده است، استوار بر فرضیات و تهمت نیست، بلکه اعمال صورت گرفته و به اثبات رسیده است.

خلاصه:

تا زمانیکه افرادی مانند آقای زاهدی و فرهنگیان همقطار شان تغییری در طرز فکر و برنامه های کاری شان نیاورند، حق با سید علی ها است تا جولان کنند. تغییرات جدی توسط موج بزرگی از فرهنگیان در راستای رشد و تقویت فرهنگی جامعه مهمتر از دستگیری اسامه و یا ملاعمر است. در غیرآنصورت، ملاعمرها و اسامه های بی شماری وارد صحنه خواهند شد.

جستجو در کابل پرس