Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 79070

هرمنوتیک افراطی عاشورا

28 دسامبر 2013, 04:06, توسط باران

حاج آقا ، قربان علی جان !
شما و آغای بودا هر دو دین باور هستید ، با این تفاوت که جناب بودا روشن ضمیر هستند ، لیکن بالا خانه ی جناب عالی برق گم کرده و چراغهایش خاموش است . به شیوه ی ملانقطی ها خوب صغرا و کبرا بافته و با استعمال واژه های انگریزی خودت را در کلاس سنگین وزن ها قالب زده ای .
پرسشم از تو این است که :
در کجای قرآن از « امام » نام برده شده است ؟
این ابوبکر و عمر و عثمان و علی تا آن طفل پنج ساله نشسته در ته چاه ، چه تاج افتخاری به سری عالم بشریت زده اند که شما ها آنان را خداگونه توصیف می کنی ؟
این « علیاً ولی الله » در کجای قرآن آمده است ؟ مگر خداوند « ولی » دارد ؟
به باور من شمایان همه « آدم پرستان » هستی ، تا « خدا پرست » . جنگ و نزاع یک خانوادۀ عرب « قریش » بر سری قدرت را به من و تو چه غرض ؟ ماما و خواهر زاده بر سری خلافت با هم جنگیدند ، ماما « شمر » خواهر زاده اش « عباس » را با برادرش حسین و همراهانش کشت ، خلاص شد و رفت . هزار و چهار صد سال است که آه و افسوس شما تمامی ندارد .
این چند جمله را در تاریخ بخوان لطفاً :
« ... پس از کشته شدن علی ، مردم به فرزند ارشدش « حسن » بیعت نمودند و او مدت نه ماه خلیفه بود و سپس خلافت را به سه شرط به معاویه واگذار نمود .
یک – تمام موجودی بیت المال مدینه به او تعلق گیرد .
دو – مالیات استراباد فارس به او واگذار شود .
سه – در نماز های جمعه ، لعنت فرستادن به پدرش « علی » موقوف گردد .
معاویه دو شرط اول و دوم را پذیرفت و در مورد سومی گفت : در نماز های که به امامت من « معاویه » ادا می گردد ، موقوف می کنم ، لیکن در نمازهای که من امامت ندارم ، معذورم .
و حضرتش پذیرفت و خلافت را به معاویه واگذار نموده استعفا کرد . و معاویه در سر تا سری عربستان و قلمرو های همجوار، خلیفه ای مسلمان منسوب گردید . پس از معاویه همه مسلمان به یزید پسر معاویه بیعت نمودند که مورد تأیید « حسین » نبود و او دعوای خلافت داشت . از آنجاییکه همه مردمان عربستان به یزید پسر معاویه بیعت نموده بودند ، حضرت حسین پسر عمویش « مسلم بن عقیل » را به کوفه « عراق » فرستاد برای نظرسنجی و اطلاع یافت که سی و پنج هزار مسلمانان کوفه به او آمادۀ بیعت اند . گرچه ابوحنیفه برادر ناتنی اش به او توصیه کرد که بیت الحرمش را با خودش نبرد ، لیکن حسین قبول نکرده و با خوانواده اش از مدینه به عراق سفر نمود و دریافت که به جز عده ای معدودی ، دیگران همه ، فرزند معاویه « یزید » را به خلافت قبول نموده اند و آن حضرت راه بازگشت نداشت .
آورده اند که شمر « مامای حضرت عباس » تا نزدیکی های خیمه آمده ندا داد که « خواهر زداده ! بیعت کن » . و این جمله را سه بار تکرار نمود . عباس از حسین مشوره خواست . حسین قبول ننموده اجازه بازگشت به مدینه خواست که مورد قبول واقع نگردید . اذن رفتن به شام « سوریه » نیز پذیرفته نشد . فقط « بیعت » . و سرانجام دو سه ساعت برخورد مسلحانه و حسین و برادرانش جمعاً 44 نفر کشته شدند و بقیه خانواده اش محترمانه به مدینه انتقال یافت . قصه تمام .
خدانیامرزد « شاه اسماعیل صفوی » را که برای پشتوانه ی دینی دادن به سلطنت اش برای جلب پشتوانه عامه در برابر امپراطوری روم وعثمانی ، خودش را اولاده « موسای کاظم » جا زد و عده ای مهاجران عرب را « سادات » لقب داد و محرم بازی راه انداخت که تا به امروز در بین آدم پرستان منطقه ادامه دارد و همه گدا گشنه های دیروز ، زیرنام شیخ و آخوند ، ازین دکان فربه گشته اند . به قول رسولی :
این قصه همیشه قهرمان داشت ، نداشت ؟
مداح و گدا و روضه خوان داشت ، نداشت ؟
این قدر نگو کرب و بلا آب نداشت
ای شیخ ! برای تو که نان داشت ، نداشت ؟

خداوند گذشته گان شما را بیامرزد .
با محبت .

جستجو در کابل پرس