Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 79518

بررسی تولد زبان فارسی – ۲

5 جنوری 2014, 18:31, توسط پرویز "بهمن"

فرهنگ نژاده ایران کهن
٢٥ آبانماه روز جانسپاری رستم فرخزاد و یارانش در جنگ قادسیه در برابر اعراب مسلمان ددمنش:
يزدگرد سوم هنگامی به پادشاهی رسید که با دشواری بزرگی روبرو بود و آن هجوم و یورش بيگان بود بخشهای مرزی ايران در جنوب عراق ميان ايرانيان و اعراب بگونه­ای دنباله­دار دست به دست میشد و باره تاخت و تاز و چپاول تازيان مسلمان قرار میگرفت. اين یورشها دنباله‌دار میشد تا آنكه «بهمن‌‌جادويه» سردار ايران در جنگ پل(جِسر) بر اعراب مسلمان ددمنش پيروز شد. کارایی اين پيروزی بر روحيه­ی اعراب به اندازه­ای بود كه آنان در جنگ دوباره با ايران دچار دودلی شده بودند و تا يک سال خليفه دوم مسلمانان فرومایه نام عراق را نمی­آورد با اين همه وی دوباره دست به سپاه زد و اعراب را برای تاخت و تاز به ايران با نويد جنگاورد(غنيمت) و بهشت وعده داده شده در قرآن آلوده پس از کشته شدنشان برانگيخت. سرانجام «سعد‌ابن‌ابی وقاص» در راس سپاه جای گرفت و رهسپار عراق شد و در قادسيه اردو زد. در آنجا بودن اعراب به درازا كشيد و دست به تاراج و چپاول بخشهای پيرامون زدند تا آنجا كه امان مردم را بريده بود. مردم به «يزدگرد سوم» شكايت بردند و بيم دادند كه اگر شاه به دور كردن اعراب نكوشد آنها شهر و سرزمين را به ناچار بدست به عرب خواهند داد. پادشاه كه گویا در آغاز جنگ با اين اعراب دو دل بود سرانجام برآن شد تا لشگر برای رانش آنها گسيل دارد. پس «رستم فرخ­زاد» را خواست و او را برای رويارويی با اعراب نامزد كرد.
یزدگرد چون این گزارشها را شنید با رستم رایزنی کرد، رستم که از نخست خطر هجوم اعراب را به روشنی درک کرده بود کوشش کرد یزدگرد را به شکیبایی و چاره جویی فراخواند به همین شوند در برابر درخواست شاه برای فرستادن خود رستم به آنجا پایداری کرد و تلاش کرد شاه را خشنود سازد تا به جای او اکنون آدم دیگری به کوی بفرستد رستم گفت: ای پادشاه مرا بگذار که عربان تا هنگامیکه مرا به رودرویی آنها وانداری پیوسته از پارسها بیمناک باشند شاید روش این باشد که اکنون مرا نگه دارید در جنگ، درنگ از شتاب بهتر است و اینک درنگ باید که جنگ سپاهی از پس سپاهی دیگر، از گریز یکجا درست تر مینماید و برای دشمن سخت تر.
«رستم» جنگيدن را شايسته نمیدید گمان میکرد اعراب از گرسنگی و تشنگی و بی ساز و برگی خود ناچار، باز خواهند گشت. او ميپنداشت كه اگر رانش آنها نیاز آيد با دسته‌هایی چند از سربازان سپاه كه با فرماندهی«جالينوس» فرستاده شوند شكست اعراب شدنی است. وی می انديشيد كه اگر جنگ روی دهد و كار به خواسته برنيايد پريشانی شهریار آشكار خواهد شد و عرب گستاخ‌تر و خيره­تر خواهد گشت. ولی «يزدگرد سوم» پافشاری كرد كه جز جنگ چاره نيست و گويند «رستم» را بيم داد كه اگر به جنگ عرب نرود شاه به تن خويش دست بدين كار خواهد زد. رستم ناچار پذيرفت ولی با بی ميلی تمام. سرانجام وی راه قادسيه را در پيش گرفت او درفش كاويانی را نيز به همراه داشت. او نه اميدی به نتيجه جنگ داشت و نه باوری به آغاز آن. از اينرو چون جنگ با عرب را برای ايران بیسود و شايد بدفرجام میدید از آغاز آن خودداری میکرد. گویا گمان میکرد اعراب بيابان را در پيش روی دارند و همواره پس از شكست به آنجا میگریزند و باز برميگردند. از اينرو جنگ با آنها برای ايران جز نابودی جان و دارایی و سپاه سودی ندارد. بدين شوند ميخواست بدون جنگ آنها را برگرداند. دودلی او در آغاز جنگ و پافشاری او در مبادله‌ی فرستادگان در دنباله­ی گفتگوها هم بیگمان به همين آرمان بود. گمان میکرد اگر اعراب را با سازش و پيمان خرسند كند و بازگرداند از آغاز جنگ که با آن پريشايها فرجام آن روشن نبود جلوگيری ميكند. سرانجام رستم در قادسیه در جايی بنام «عتيق» فرود آمد و اردو زد.
بيش از ٤ ماه دو لشگر در برابر هم بودند اما از آغاز جنگ پرهیز میکردند. در اين زمان «سعد» از قادسیه همواره با خليفه در مدينه نوشت و خواند ميكرد و در كارها با او همپرسگی میکرد و از او فرمان ميگرفت رستم نيز با لشگر خويش در آن سوی میآسود و ميكوشيد تا مگر از راه گفتگو و پيمان راه حلی برای اين داستان بيابد و كار بی جنگ بگذرد چنانكه يک روز رستم با یکی از فرماندهان مسلمين ددمنش برخورد كرد و از او خواست كه اعراب نزد وی بيایند و خواست خود را كه از اين لشگركشی دارند برای وی روشن دارند. در پی اين برخورد بود كه «مغيره‌بن‌شعبه» و چند كس ديگر به درگاه او فرستاده شدند. اين فرستادگان بارها نزد او آمدند و رفتند و كوشيدند تا خواست مسلمين را به او بفهمانند. به دنبال اين گفتگوها اعراب، رستم و لشگر او را فرامیخاندند كه يا اسلام بیآورند يا باج (جزيه) بپردازند و اگر از اين دو پيشنهاد هيچ­يک را نمی پذیرند آماده جنگ باشند. اين عربها كه به درگاه رستم ميآمدند گستاخ و بی پروا بودند، ساده و بی پيرايه سخن ميگفتند و نشانه ايمان و بر آن شدن در كردارشان ديده ميشد. سخنهای درشت ميراندند. آیین و آداب درباری را به چيزی نميگرفتند با اميد پيش ميآمدند از نيزه و شمشير سخن میگفتند بی هراس و بی نگرش به دين پلید خويش ميباليدند. در آن زمان چنانكه از گفته ها بر ميآيد در دستگاه رستم نيز مانند درگاه «يزدگرد سوم» ورود نمايندگان و فرستادگان بيگانه با آیینهای ويژه‌ای همراه بود. اين تشريفات برای فرستادگان عرب سخت مينمود چنانكه در بکارگیری اين آرستن و فرنمایی خود را مانند يک اسير در بند ميديدند. بی آگاهی تازيان از تشريفات درباری مايه­ی ريشخند ايرانيان ميشد. ورود آنها با جامه ساده و ژنده عربی و يا رفتار خشن و يا ناتراشیده چادرنشینی نیز مايه­ی شگفتی و حيرت میشد. سپاهيان رستم اين فرستادگان ژنده‌پوش را درخور خواری مييافتند. نيزه­های آنان را همانند به دوک پيرزنان میدیدند و ميخنديدند. ولی همه چيز در لشگر رستم از ديد اعراب درباره ی خودشان گوناگون بود آنان رستم را بر روی تخت باشكوه و والای شاهانه­ای میدیدند و لشگرش را با ساز و برگ باورنكردنی.
در اين رفت و آمدها از سوی اعراب هر گاه فرستاده­ای ديگر می‌آمد و «سعد» يک تن را دوبار نمی فرستاد. روزی رستم به يكی از فرستادگان تازی گفت: چرا فرمانده­ی شما هر سری فرستاده ديگر گسيل ميدارد و يک آدم دو نوبت به پيامرسانی نميآيد؟ فرستاده گفت: از آنجا كه فرمانده­ی ما در سختی و رنج ميان سپاه ميانه‌روی میكند روا نميدارد كه يک تن را دوبار سختی دهد و ديگران آسوده باشند.
باری رفت و آمد اين فرستادگان دراز شد و در اين گفتگوها سخنهای تند رد و بدل شد. در پایان رستم به ناچار در آغاز جنگ ديگر شک و دودلی روا نديد و جنگ آغاز شد و چند روز به درازا كشيد. به دست آوردن جنگاورد در هنگام پیروزی و نويد بهشت که پر از حوریان همیشه باکره و غلامان(پسربچه ها) به مسلمانان هرزه در هنگام کشته شدنشان در جنگ، انگيزه بيشتری برای جنگيدن به آنان ميداد. سعدبن ابی وقاص در اين جنگ به شوند آبسه و کورکی كه بر ران داشت نه بر اسپ نشست و نه به ميدان جنگ آمد وانگه تنها تماشاگر ميدان جنگ بود. اين زمانی بود كه رستم خود در اين چند روز به تن خويش جنگ كرده بود و بر تن خویش زخم بسيار داشت. در اين هنگام از خستگی زير سايبان خود بر تخت نشسته بود و ميآسود. ناگهان بادی تند از كنار بيابان برخاست. گرد و خاک و شن و ريگ بیابان را به چشم و روی خسته سپاه ايران ريخت. پایه برخی خیمه‌ها را از جا كند و سايبانی را كه رستم در زير آن از گرما و خستگی فراوان آسوده بود از جا درآورد و در رود آب افكند و آشوب و ترس در سپاه ايران افتاد و تازیان دد به لشگرگاه ايران ريختند. در آن گيرودار عربی پلید، آهنگ جان رستم كرد. رستم در سايه­ی چارپايی چند كه بارهای گران داشت نشسته بود. تازی ريسمان يک استر بريد آن بار كه بر استر بود فرو افتاد و بر پشت خسته رستم رسيد و عرب خود برجست و او را با شمشیری زد. رستم پای عرب را با چوبه­ی پيكان به ركاب دوخت و سپس خود را به آب زد. عرب كه گويی او را شناخته بود، خويشتن را به آب افكند در آب پای رستم را بگرفت و از آب بیرون كشيد. سپس خنجر برآورد و سرش را برید. بر پايه‌ی گزارش «انوشيروان‌كيهانيزاده»،«رستم‌فرخزاد» در روز ٢٥ آبان كشته شده است. با كشته شدن «رستم» در دل سپاه ايران شکست افتاد و سرمایه و دارایی بسیار ایرانیان بدست اعراب فرومایه افتاد. برخی از ايرانيان گريختند و برخی نيز تا پای جان ايستادند و جنگیدند جان دادند. کشته شدگان اعراب مسلمان نيز بسيار بود ولی پيروزی اعراب در اين جنگ راه را برای گشايش تيسفون پايتخت ایرانی و سرزمين سواد و عراق امروزی باز كرد. و اينگونه نبرد قاسيه به سود اعراب اهریمن پلید مسلمان به پايان رسيد. (بنمایه و یارینامه از دو قرن سکوت زرینکوب)
یاد و نام همه جان باختگان ایرانزمین در جنگ قادسیه در برابر تازیان پلید و اهریمنان مسلمان، گرامی و جاودان باد.
پسندیدم · · اشتراک‌گذاری · نوامبر 16, 2013 · ویرایش شده ·
برترین دیدگاه‌ها
‏‏106‏ نفر‏ این را پسندیده‌‌اند.
17 shares

ایران وخطرتجزیه من خواستم به اشتراک بگذارم اما گزینه اشتراک گذاری ندارد پس برخلاف قانون کپی رایت انراکپی و به اشتراک میگذارم .گناهش با کسی که محدودیت را گذاشته /این گونه مطالب مربوط به شخص خاصی نیست هرایرانی باید اینگونه متون را انتشاردهد
پسندیدم · پاسخ · 4 · در تاریخ ‏نوامبر 17, 2013‏ و ساعت ‏12:14‏

فرهنگ نژاده ایران کهن replied · 2 Replies

دکتر فرید دادور سعد ابن ابي وقاس كه شاهنامه او را گرانمايه مرد مي نامد مي دانيد داي بيامبر بوده؟برادر حضرت امنه مادر حضرت رسول گرامي -قادسيه=قدس=شريف -براي ما ننگيه است -ولي چون داي حضرت فرمانده بوده حتما قدس وشريف بوده -ما شكست خونيني خورديم ولي خواست خدا بود -137000 ايراني كشته داريم در قادسيه وتي فداي يك تير موي سعد به اينها فكر كنيد رستم كيه ؟؟
پسندیدم · پاسخ · 2 · در تاریخ ‏نوامبر 16, 2013‏ و ساعت ‏21:36‏

فرهنگ نژاده ایران کهن replied · 6 Replies

Nader Rabie براستی که سعد ابن ابی رقاص یک جانور وحشی اهریمنی و بلای آسمانی بود،یادبود رستم فرخزاد و یارانش بسی گرامی و پر رهرو باد*♥*
پسندیدم · پاسخ · 4 · در تاریخ ‏نوامبر 17, 2013‏ و ساعت ‏09:18‏

Amirarsalan Daliri به هر روی این تاریخ هست که به ما درس امید و پایندگی میده تا بتونیم در مقابل اهریمن ایستادگی کنیم با هر زبان و هر دین
پسندیدم · پاسخ · 2 · در تاریخ ‏نوامبر 17, 2013‏ و ساعت ‏19:40‏ از راه همراه

Mehrdad Sotoode گرامی باد
پسندیدم · پاسخ · 1 · در تاریخ ‏نوامبر 17, 2013‏ و ساعت ‏13:19‏

Vahid Riahi lanat be harchi arabe gheyre iranie
پسندیدم · پاسخ · 1 · در تاریخ ‏نوامبر 17, 2013‏ و ساعت ‏20:43‏ از راه همراه
دیدن 2 دیدگاه دیگر

جستجو در کابل پرس