تقدیم به آقای لومانی آستان بوس فردوسی زن ستیز!
فردوسی پیغمبر آقای لومانی که پایش در لب گور نزدیک شده بود از افعال گذشتۀ خویش نادم شد و به اکاذیب خود چنین اعتراف می کند.
اگر چه دلم بود از آن با مزه - همی کاشتم تخم رنج و بزه
از آن تخم کشتن پشیمان شدم - زبان را و دل را گره بر زدم
نگویم کنون نام های دروغ - سخن را ز گفتار دهم فروغ
نکارم کنون تخم رنج و گناه - که آمد سپیدی به جای سیاه
دلم سیر گشت از فریدون گرد - مر از آنچه کو تخت ضحاک برد
گرفتم دل از ملکت کی قباد- همان تخت کاوس کی برد باد
ندانم چه خواهد بدن جز عذاب -ز کیخسرو جنگ افر اسیاب
برین می سزد گر بخندد خرد -ز من خود کجا کی پسندد خرد
که یک نیمه از عمر خود کم کنم -جهانی پر از نام رستم کنم
دلم گشت سیر و گرفتم ملال - هم از گیو و طوس و هم از پور زال ( یوسف ذلیخای، فردوسی،به تصحیح و خط مرحوم آقا میرزا محمود ادیب شیرازی، کتابخانۀ مجلس سنا، چاپ بمبئی
تقدیم به آقای لومانی آستان بوس فردوسی زن ستیز!
فردوسی پیغمبر آقای لومانی که پایش در لب گور نزدیک شده بود از افعال گذشتۀ خویش نادم شد و به اکاذیب خود چنین اعتراف می کند.
اگر چه دلم بود از آن با مزه - همی کاشتم تخم رنج و بزه
از آن تخم کشتن پشیمان شدم - زبان را و دل را گره بر زدم
نگویم کنون نام های دروغ - سخن را ز گفتار دهم فروغ
نکارم کنون تخم رنج و گناه - که آمد سپیدی به جای سیاه
دلم سیر گشت از فریدون گرد - مر از آنچه کو تخت ضحاک برد
گرفتم دل از ملکت کی قباد- همان تخت کاوس کی برد باد
ندانم چه خواهد بدن جز عذاب -ز کیخسرو جنگ افر اسیاب
برین می سزد گر بخندد خرد -ز من خود کجا کی پسندد خرد
که یک نیمه از عمر خود کم کنم -جهانی پر از نام رستم کنم
دلم گشت سیر و گرفتم ملال - هم از گیو و طوس و هم از پور زال ( یوسف ذلیخای، فردوسی،به تصحیح و خط مرحوم آقا میرزا محمود ادیب شیرازی، کتابخانۀ مجلس سنا، چاپ بمبئی