طالب نکتایی پوش اشرف غنی و معاونش؛ ملاهای جهادی، شورای صلح و قطع دالر
17 فبروری 2014, 14:45
همزمان با فرا رسیدن انتخابات، هر روز بیشتر از پیش، بر شمار القاب اشرفغنی احمدزی، نامزد ریاست جمهوری کشور، افزوده میشود. تا دیروز اگر هواداران وی، او را «دومین متفکر جهان» میخواندند، اکنون لقب «سپهسالار فکری و سیاسی» را نیز از سوی خانم زهرا نادری، دختر سیدمنصورنادری دریافت کرده است. القاب احمدزی اسباب نگرانیام را فراهم نموده است. ترسم از این نیست که نکند رؤیای افلاطون، جامة واقعیت بپوشد و «فیلسوفی»، «شاه» شود. پیر خرد یونان، افلاطون بزرگ، میگفت: «فلاسفه، میباید شاه شوند». بل نگرانیام از جایی است که القاب کاذب، گاهی هاله اسرارآمیزی بر گرد افراد و اشخاص میکشد و آنها را به یک موجود نیمهمقدس و نقدناپذیر مبدل میسازد و از این طریق، زمینه را برای به قدرترسیدن افراد و اشخاص توتالیتر و مستبد فراهم میکند و آزادیهای فردی را دفن مینماید.
اسطورهسازی و القابتراشی، یکی از ویژگیهای جنبشهای توتالیتر است. جنبشهای توتالیتر برای آنکه وفاداری بیچون و چرایِ اعضایش را به «رهبر» جلب کنند و اراده وی را در جایی برتر و بالاتر از قانون بنشانند، القاب و اوصاف بزرگی را به رهبران شان انتساب میدهند. تجربه تلخ سقوط آلمان در دام جنبش نازی، باید آویزه گوشمان باشد. هیتلر، کسی که با ادعاهای بلندپروازانه و برتریجویانه خود، جهان را به سوی دومین جنگ جهانی سوق داد، به لقب «رهبر» یا «پیشوا» نیز مفتخر شده بود. او تحت تأثیر این القاب، تا جایی خود را متمایز از دیگران میپنداشت که دست به پیشگویی پیامبرانه میزد و حرفِ خود را حجت قاطع میدانست.
هیتلر، باری اخطارگونه به مجلس نمایندگان آلمان گفته بود: «من امروز میخواهم بار دیگر به یک پیشگویی مبادرت ورزم: در صورتی که سرمایهداران یهودی ... بار دیگر مردم را به یک جنگ جهانی بکشانند، اینبار، پیامدِ آن، انهدام نژاد یهود در اروپا خواهد بود».
من از القاب، خیلی میترسم. چون القاب، باعث میشود که رهبران، خود را «سوژه» فکر کنند و دیگران را «ابژه». من از اشرفغنی احمدزی نمیترسم، اما از این القابش میترسم. چون این القاب باعث میشود که او دچار توهم رسیدن به قدرت خیالی، خود را «عقلِ کل» بپندارد و مشکلاتی خلق کند. رفتار اشرفغنی احمدزی با دیگران، حتی پیش از آنکه این القاب را کمایی کند، متکبرانه و از سر غرور و خودبرتربینی بود.
خلیل رومان، همکار او در شورای وزیران، در مورد طرز برخورد اشرفغنی با همکارانش در جلسة کابینه میگوید: « بر موفقیتهای خود مغرور میبود. خندهی قهقهه را حتی در جلسات کابینه دریغ نمیکرد، بدون آنکه دیگران او را همراهی میکردند. پرخاشگری و یکدندگی تا سرحد جنگ و جدال، خصلت او بود. در هنگام سبک وسنگین کردن و توزیع تخصیصهای کمک یک میلیارد دالری امریکا؛ درحالی که خلیل زاد و بعضی امریکاییهای دیگر نیز حضور داشتند؛ بر معین وزارت آب و برق و مخصوصاً معین وزارت معارف چنان تاخت که از استعمال سخنان رکیک با صدای بلند تا سرحد چیغ زدن نیز اجتناب نکرد. بعدها معین معارف در جلسهی کابینه تقاضای معذرت خواهی از او کرد و تهدید به استعفا نمود. باری گل آقا شیرزوی در پی برخوردهای لفظی بر سرعدم اجرای تخصیص او را تهدید کرد وکار با پادرمیانی کرزی خاتمه یافت.»
وقتی برخورد اشرفغنی احمدزی با همکارانش، پیش از دریافت این القاب، چنین بوده باشد، پس از دریافت آن، حتماً مغرورانهتر خواهد بود. درست به همین دلیل است که من مخالف القابتراشی هستم. ورنه، هر قدر دانشمند در این سرزمین، بیشتر باشد، بهتر است. من از روزی میترسم که اشرفغنی، با وهم خیالی قدرت، حرف هیچ کسی را هم نشنود و مانند کرها تنها به سخن خود اهمیت بدهد و پس از انتخابات، فکر آشوبگری به مخیّله اش خطور نماید...
عبدالشهید ثاقب- خبرگزاری جمهور
همزمان با فرا رسیدن انتخابات، هر روز بیشتر از پیش، بر شمار القاب اشرفغنی احمدزی، نامزد ریاست جمهوری کشور، افزوده میشود. تا دیروز اگر هواداران وی، او را «دومین متفکر جهان» میخواندند، اکنون لقب «سپهسالار فکری و سیاسی» را نیز از سوی خانم زهرا نادری، دختر سیدمنصورنادری دریافت کرده است. القاب احمدزی اسباب نگرانیام را فراهم نموده است. ترسم از این نیست که نکند رؤیای افلاطون، جامة واقعیت بپوشد و «فیلسوفی»، «شاه» شود. پیر خرد یونان، افلاطون بزرگ، میگفت: «فلاسفه، میباید شاه شوند». بل نگرانیام از جایی است که القاب کاذب، گاهی هاله اسرارآمیزی بر گرد افراد و اشخاص میکشد و آنها را به یک موجود نیمهمقدس و نقدناپذیر مبدل میسازد و از این طریق، زمینه را برای به قدرترسیدن افراد و اشخاص توتالیتر و مستبد فراهم میکند و آزادیهای فردی را دفن مینماید.
اسطورهسازی و القابتراشی، یکی از ویژگیهای جنبشهای توتالیتر است. جنبشهای توتالیتر برای آنکه وفاداری بیچون و چرایِ اعضایش را به «رهبر» جلب کنند و اراده وی را در جایی برتر و بالاتر از قانون بنشانند، القاب و اوصاف بزرگی را به رهبران شان انتساب میدهند. تجربه تلخ سقوط آلمان در دام جنبش نازی، باید آویزه گوشمان باشد. هیتلر، کسی که با ادعاهای بلندپروازانه و برتریجویانه خود، جهان را به سوی دومین جنگ جهانی سوق داد، به لقب «رهبر» یا «پیشوا» نیز مفتخر شده بود. او تحت تأثیر این القاب، تا جایی خود را متمایز از دیگران میپنداشت که دست به پیشگویی پیامبرانه میزد و حرفِ خود را حجت قاطع میدانست.
هیتلر، باری اخطارگونه به مجلس نمایندگان آلمان گفته بود: «من امروز میخواهم بار دیگر به یک پیشگویی مبادرت ورزم: در صورتی که سرمایهداران یهودی ... بار دیگر مردم را به یک جنگ جهانی بکشانند، اینبار، پیامدِ آن، انهدام نژاد یهود در اروپا خواهد بود».
من از القاب، خیلی میترسم. چون القاب، باعث میشود که رهبران، خود را «سوژه» فکر کنند و دیگران را «ابژه». من از اشرفغنی احمدزی نمیترسم، اما از این القابش میترسم. چون این القاب باعث میشود که او دچار توهم رسیدن به قدرت خیالی، خود را «عقلِ کل» بپندارد و مشکلاتی خلق کند. رفتار اشرفغنی احمدزی با دیگران، حتی پیش از آنکه این القاب را کمایی کند، متکبرانه و از سر غرور و خودبرتربینی بود.
خلیل رومان، همکار او در شورای وزیران، در مورد طرز برخورد اشرفغنی با همکارانش در جلسة کابینه میگوید: « بر موفقیتهای خود مغرور میبود. خندهی قهقهه را حتی در جلسات کابینه دریغ نمیکرد، بدون آنکه دیگران او را همراهی میکردند. پرخاشگری و یکدندگی تا سرحد جنگ و جدال، خصلت او بود. در هنگام سبک وسنگین کردن و توزیع تخصیصهای کمک یک میلیارد دالری امریکا؛ درحالی که خلیل زاد و بعضی امریکاییهای دیگر نیز حضور داشتند؛ بر معین وزارت آب و برق و مخصوصاً معین وزارت معارف چنان تاخت که از استعمال سخنان رکیک با صدای بلند تا سرحد چیغ زدن نیز اجتناب نکرد. بعدها معین معارف در جلسهی کابینه تقاضای معذرت خواهی از او کرد و تهدید به استعفا نمود. باری گل آقا شیرزوی در پی برخوردهای لفظی بر سرعدم اجرای تخصیص او را تهدید کرد وکار با پادرمیانی کرزی خاتمه یافت.»
وقتی برخورد اشرفغنی احمدزی با همکارانش، پیش از دریافت این القاب، چنین بوده باشد، پس از دریافت آن، حتماً مغرورانهتر خواهد بود. درست به همین دلیل است که من مخالف القابتراشی هستم. ورنه، هر قدر دانشمند در این سرزمین، بیشتر باشد، بهتر است. من از روزی میترسم که اشرفغنی، با وهم خیالی قدرت، حرف هیچ کسی را هم نشنود و مانند کرها تنها به سخن خود اهمیت بدهد و پس از انتخابات، فکر آشوبگری به مخیّله اش خطور نماید...
عبدالشهید ثاقب- خبرگزاری جمهور