Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 19796

لطیف پدرام و مخالفانش در منگنه قضاوت آزاد!

26 سپتامبر 2008, 11:41, توسط Amin

محترم خوشیوال سلام!
مقاله قبلی تان در مسعود ومقاله فعلی تان در مورد پدرام را خواندم و هردوی ان خیلی برایم جالب بود .واین در ست در زمانی است که مقالات توهین امیز وغرض الود ازجانبی ونوشته های پر از مدح وثنا واغراق از جانب دیگر سر تا سر نشرات انترنتی وغیر انتر نتی افغانها را فرا گرفته است .خیلی از نوشته ها را کافی است که فقط عنوان انرا مطالعه کردومیتوان با قی انرا با تمام جزیات حدس زد.
تمام این وقایع ورویداد های را که شما در مورد اشخاص وزمانهای انها نوشته اید اگر در مجموع وبصورت عام مسئله در نظر بگیریم میتوانند درست یاشند ولی اگر قرار باشد روی جزیات مسئله که خیلی ها مهم هم است تکیه بکنیم انگاه است که نادرستی بعضی از گفته های شما حد اقل در بخشی از انها که خودم از نزدیک شاهد ان بوده ام روشن میشود.
انچه که شما دربالا در مورد سازا وسفزا وموضوع گیری های انها در زمان حکومت داکتر نجیب نوشته اید ممکن است درست باشد ولی اینکه سازا وسفزا در چه زمانی از همدیگر جدا شدند زمان حکومت داکتر نجیب نبود .
در سال 1357 شمسی که هنوز دوسه ماه از بقدرت رسیدن حزب دموکراتیک خلق نمیگذشت باحث وحفیظ اهنگر پور در زندان دهمزنگ بسر میبردند و طاهر بدخشی هنوز دستگیر نشده بود اقای اسماعیل اکبر که او هم دران زمان در بدنه رهبری سازمان به اصطلاح ستم ملی فعالیت میکرد از طاهر بدخشی ورهبران زندانی وغیر زندانی سازمان خواهان موضیع گیری دقیق شان در مورد کودتای ثور در ان زمان شد وطاهر بدخشی که هنوز موضیع مشخصی درین مورد نداشت خواها ن برگذاری جلسه ای شد که دران اشخاص صاحب نظ باید به اتفاق ارا دران مورد نظر بدهند وبه نتیجه ای برسند ونتیجه ان به اطلاع باحث وعبداله(حفیظ اهنگر پور)رسانده میشد ولی اسماعیل اکبر که با طاهر بدخشی عقده ای در دل داشت در خفا تصمیم خودرا گرفته بود و واشخاص رده های پایانی سازمان را تا جایی که در حیطه شناخت او بود برضد طاهر تحریک کرده بود وتا اندازه ای هم باحث را که اطلاعات کمی از بیرون داشت با خود هم اهنگ کرده بود ودر مورد کودتا ثور در موضیعگیری ضدیت برامده وانرا یک تجاوز واشغال قلمداد میکرد که درین مورد شب نامه ای را هم در شهر کابل پخش که من خودم دران زمان که در صنف 11 مکتب بودم بکمک چند تا دوستان دیگر انرا در کوچه وپس کوچه های کابل پخش کردیم ودران خروج بدون قید وشرط عساکر شوروی از افغانستان تقاضا شده بود.
وهم چنان اقای اکبر عده ای از دانشجویان وشاگردان مکاتب وصاحب منصبان را هم به فرماندهی ظاهر اتم امادهای نبرد در بدخشان کرد که خودم از جمله کسانی بودم که در ان زمان طرفدار این مسئله بودم .طاهر بدخشی معنی این عجله و تصمیم گیری ناشیانه اکبر را دران زمان نمیدانست تا اینکه بهترین ادم های صادق ومبارز دران زمان همه در بدخشان قلع وقمع شدند ودرست از همان زمان این اقای اکبر بود که شاخه طرفداران خودرا به سازمان فداییان خلق مسما کرد (سفزا).
یادم است اقای اسماعیل اکبر در شعری که علیه طاهر بدخشی نوشته بود انرا برای من ویک دوست دیگر خواند ومن ان شعر را تا حال نه در جایی دیه ام ونه هم خوانده ام ولی چند بیت اول انرا تا هنوز بیاد دارم:
طاهر را مخاطب قرار داده بود.
/امروز دل خون امدم تا زار ودل خونت کنم/
خون دل اندر ساغر چشمان میگونت کنم/
من رند دنیا دیده ام نیرنگ ها سنجیده ام/
خواهی که نیرنگم کنی جادو وافسونت کنم/

درست دران زمان بود که سازمان به اصطلاح ستم ملی که ارمانهای انرا عدالت اجتماعی با تکیه برین اصل که اگر در کشور موضوع ستم ملی از طرف روشنفکران تمام ملیت ها مورد مطالعه قرار نگیرد و برای حل ان در نخستین گام اقدام نشود کشور افغانستان متلاشی شده وهیچ طرفی ازان نفع نخواهد برد توسط اگبر که احتمالا عامل نفوذی حزب دموکراتیک دران زمان بود بدوبخش (سازا و سفزا ) مجزا شده وبخاطر قیامی که در بدخشان صورت گرفت طاهر بدخشی وهم تمام زندانیان و5000 نفر از افراد دیگر روانه ان دیار شدند

آنلاین : لطیف پدرام ومخالفانش در منگنه قضاوت ازاد!

جستجو در کابل پرس