21 جولای 2010, 17:16, توسط ba omida khorasan zamin
2. كشورگشايي فرمانروايان در پراكندگي زبان فارسي نقش بسزايي داشته است. پيش از اين از كشورگشايي هخامنشيان و سنگ نوشتههاي اين خاندان سخن رفت. افزون بر آن از كشورگشايي محمود غزنوي و سلجوقيان نيز ميتوان ياد كرد.
نقش كشورگشايي فرمانروايان در گسترش زبان فارسي، گاه با پديدههاي ديگري چون پيوندهاي فرهنگي و انديشگي چنان درميآميزد كه جدايي آنها از يكديگر بس دشوار مينمايد. افزون بر اين، غبارزدايي از ساختار گسترش واژگان يك زبان و نمودن سيمايي روشن از دگرگونيهايي كه در ژرفاي تاريخ روي داده است، دشوار مينمايد. براي نمونه واژه “ورد” كه در زبان تازي همان “گل سرخ” است، در زبان پهلوي و متون اوستايي نيز براي “گل سرخ” به كارميرفته است. از اين رو برخي ديدگاهها از گسترش جغرافيايي اين واژه در زمان ساسانيان و كاربرد آن در زبان تازي سخن گفتهاند.
پذيرش نقش فرمانروايان درگسترش زبان نميبايست اين گمان را برانگيزد كه پيوست فرمانروايان چيرهدست به گسترش زبان خود دست يازيده و يا توانستهاند آن زبان را در ديگر كشورها بپراكنند، چنان كه انگيزه فرمانرواياني چون محمود غزنوي و طغرل سلجوقي را در گسترش زبان فارسي، ميبايست بيرون از چيرگي و برتري نظامي جويا شد؛ زيرا سلجوقيان پيش از چيرگي بر روم و گشودن دروازههاي آن، معمولاً از فرهنگ ايراني بهرهمند بودهاند و پس از آن نيز زبان فارسي و فرهنگ ايراني را در آسياي صغير گسترش دادهاند.6
3. فارسينويسان نيز نقش كارآمدي در گسترش زبان فارسي داشتهاند؛ از اين رو، آگاهي از تاريخ فارسينويسي ميتواند ما را بيش از پيش با گستره و ژرفاي زبان فارسي در كشورهاي ديگر آشنا سازد، چنان كه علي هجويري غزنوي از فارسينويساني است كه يكي از كتابهاي صوفيانه فارسيزبان به نام كشفالمحجوب را در لاهور نگاشت و اميرخسرو دهلوي، ملقب به سعدي هند، و نيز بيدل دهلوي، در هندوستان به سرودن مثنوي و غزل پرداختند. فارسينويسان هند، كتابهاي نامبرداري چون تاج المآثر (اولين تاريخ شبه قاره هند به زبان فارسي) و لباب الالباب (نخستين تذكره شاعران به فارسي) را نگاشتند. در بوسنيوهرزگوين نيز سرايندگاني به فارسي شعر سرودهاند كه از آن ميان ميتوان موارد زير را برشمرد:
مجد نرگسي (سده يازدهم هجري) سراينده خمسه، نهالستان سعادت، مشاق العشاق، قانون رشاد، غزوه مسلمه و اكسير دولت.
خسرو پاشا سكولر (سده يازدهم هجري) كه برخي از سرودههاي اودر بلبلستان فوزي آمده است.
احمد طالب (سده يازدهم هجري) كه به فارسي و تركي اشعاري سروده است.
احمد رشدي (سده يازدهم هجري) كه غزلهاي فارسي زيبا و عاشقانهاي سروده و از عرفي پيروي كرده است.
محمد رشيد (سده يازدهم هجري) كه ديوان اشعار 27 صفحهاي از او برجاي مانده است.
علي زكي كيمياگر (سدههاي يازدهم و دوازدهم هجري) كه در سرودن ماده تاريخ و تنظيم و حل معما و لغز ماهر بوده است.
محمود پاشا عدني كه داراي ديوان و اشعار پراكنده به فارسي است.
درويش پاشا بايزيد آگيج (سده دهم هجري) ديواني به زبان فارسي دارد.
توكلي دده (سده يازدهم هجري) كه به تدريس مثنوي ميپرداخته و از او سرودههايي بر جاي مانده است.
مصطفي لدني (سده دوازدهم هجري) به فارسي و تركي شعرهايي سروده است.
حاجي مصطفي مخلصي (سده دوازدهم هجري) از شعر حافظ پيروي كرده است.
فوزي موستاري (سده دوازدهم هجري) كتاب بلبلستان را به زبان فارسي و به تقليد از گلستان سعدي در شش فصل گرد آورده است كه فصل چهارم آن درباره سخنپردازان فارسي و تركيزبان امپراتوري عثماني استhttp://www.youtube.com/watch?v...
2. كشورگشايي فرمانروايان در پراكندگي زبان فارسي نقش بسزايي داشته است. پيش از اين از كشورگشايي هخامنشيان و سنگ نوشتههاي اين خاندان سخن رفت. افزون بر آن از كشورگشايي محمود غزنوي و سلجوقيان نيز ميتوان ياد كرد.
نقش كشورگشايي فرمانروايان در گسترش زبان فارسي، گاه با پديدههاي ديگري چون پيوندهاي فرهنگي و انديشگي چنان درميآميزد كه جدايي آنها از يكديگر بس دشوار مينمايد. افزون بر اين، غبارزدايي از ساختار گسترش واژگان يك زبان و نمودن سيمايي روشن از دگرگونيهايي كه در ژرفاي تاريخ روي داده است، دشوار مينمايد. براي نمونه واژه “ورد” كه در زبان تازي همان “گل سرخ” است، در زبان پهلوي و متون اوستايي نيز براي “گل سرخ” به كارميرفته است. از اين رو برخي ديدگاهها از گسترش جغرافيايي اين واژه در زمان ساسانيان و كاربرد آن در زبان تازي سخن گفتهاند.
پذيرش نقش فرمانروايان درگسترش زبان نميبايست اين گمان را برانگيزد كه پيوست فرمانروايان چيرهدست به گسترش زبان خود دست يازيده و يا توانستهاند آن زبان را در ديگر كشورها بپراكنند، چنان كه انگيزه فرمانرواياني چون محمود غزنوي و طغرل سلجوقي را در گسترش زبان فارسي، ميبايست بيرون از چيرگي و برتري نظامي جويا شد؛ زيرا سلجوقيان پيش از چيرگي بر روم و گشودن دروازههاي آن، معمولاً از فرهنگ ايراني بهرهمند بودهاند و پس از آن نيز زبان فارسي و فرهنگ ايراني را در آسياي صغير گسترش دادهاند.6
3. فارسينويسان نيز نقش كارآمدي در گسترش زبان فارسي داشتهاند؛ از اين رو، آگاهي از تاريخ فارسينويسي ميتواند ما را بيش از پيش با گستره و ژرفاي زبان فارسي در كشورهاي ديگر آشنا سازد، چنان كه علي هجويري غزنوي از فارسينويساني است كه يكي از كتابهاي صوفيانه فارسيزبان به نام كشفالمحجوب را در لاهور نگاشت و اميرخسرو دهلوي، ملقب به سعدي هند، و نيز بيدل دهلوي، در هندوستان به سرودن مثنوي و غزل پرداختند. فارسينويسان هند، كتابهاي نامبرداري چون تاج المآثر (اولين تاريخ شبه قاره هند به زبان فارسي) و لباب الالباب (نخستين تذكره شاعران به فارسي) را نگاشتند. در بوسنيوهرزگوين نيز سرايندگاني به فارسي شعر سرودهاند كه از آن ميان ميتوان موارد زير را برشمرد:
مجد نرگسي (سده يازدهم هجري) سراينده خمسه، نهالستان سعادت، مشاق العشاق، قانون رشاد، غزوه مسلمه و اكسير دولت.
خسرو پاشا سكولر (سده يازدهم هجري) كه برخي از سرودههاي اودر بلبلستان فوزي آمده است.
احمد طالب (سده يازدهم هجري) كه به فارسي و تركي اشعاري سروده است.
احمد رشدي (سده يازدهم هجري) كه غزلهاي فارسي زيبا و عاشقانهاي سروده و از عرفي پيروي كرده است.
محمد رشيد (سده يازدهم هجري) كه ديوان اشعار 27 صفحهاي از او برجاي مانده است.
علي زكي كيمياگر (سدههاي يازدهم و دوازدهم هجري) كه در سرودن ماده تاريخ و تنظيم و حل معما و لغز ماهر بوده است.
محمود پاشا عدني كه داراي ديوان و اشعار پراكنده به فارسي است.
درويش پاشا بايزيد آگيج (سده دهم هجري) ديواني به زبان فارسي دارد.
توكلي دده (سده يازدهم هجري) كه به تدريس مثنوي ميپرداخته و از او سرودههايي بر جاي مانده است.
مصطفي لدني (سده دوازدهم هجري) به فارسي و تركي شعرهايي سروده است.
حاجي مصطفي مخلصي (سده دوازدهم هجري) از شعر حافظ پيروي كرده است.
فوزي موستاري (سده دوازدهم هجري) كتاب بلبلستان را به زبان فارسي و به تقليد از گلستان سعدي در شش فصل گرد آورده است كه فصل چهارم آن درباره سخنپردازان فارسي و تركيزبان امپراتوري عثماني استhttp://www.youtube.com/watch?v...