Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 797

آقای سپنتا بيشتر دستيار وزير امور خارجه ايران آقای متکی بوده است

15 می 2007, 19:58, توسط هزاره

با سلام به آقای بشر دوست !

من به شما احترام بسیار دارم. احساسات و قلب پاک تان را دوست دارم و آنچه در اینجا اشاره می کنم صرفا یک یاد آوری دوستانه است و نه چیزی دیگر.

اولین چیزی را که می خواهم بگویم این است که بشر هرچه فرشته گونه باشد باز در زمین زندگی می کند. در میان فرزندان آدم که اشتباه کرد! ما ناچار وقتی می خواهیم در جامعه زندگی کنیم از حضور دیگران نمی توانیم فرار کنیم. دیگران هم ضمانتی ندارد که همه مثل ما فرشته گونه باشد. پس ذات زندگی اجتماعی داد و گرفت است با همان بدانی که مثل ما نیستند. این مربوط زندگی اجتماعی است. حال اگر بیاییم و برسیم به سیاست آن وقت مسایل بشتر به دور داد و گرفت می گردد. منظورم خلاصه این است که یک نفر وقتی وزیر می شود ناچار است وزیر کنندگان و وزیر شوندگان و وزیر شده بودگان و وزیر شدهای دیگر را هم در نظر بگیرد. فکر نمی کنم وزیر صرفا به خاطر اینکه فکر می کند کار درست و صادقانه می کند می کند حق دارد یا بتواند عمل کند. مصلحت ها زور دارند و زور هم قالب ندارد.

دوم اینکه من فکر می کنم مسایلی چون تجربه کاری در افغانستان را اگر بخواهیم بشتش را بگیریم می رسیم یا به دزد و جنایتکار و یا هم به بی سواد که البته این حرف من هم مطلق نیست. دوم اینکه وزارت و وزیر شدن در کشوری چون افغانستان و حتی خیلی کشورهای دیگر منطقه فقط پر کردن یک پست تخصصی نیست. ظرافت های بسیار دیگر هم در کار است. خوب و بد اش به جای خود.

راستی در افغانستان چه کسی می تواند واقعا ثابت کند که در پستی که کار می کند تجربه دارد؟ کرزی که نمی تواند. معاونانش نمی توانند. اسماعیل خان که اصلا نمی تواند. و همینطور بگیر و بیا تا برسی به احمد و محمود و کلبی و مقصود و هر که بود و نبود.

گفته های شما در مورد تابعیت خیلی سختگیرانه به نظر می رسد برای شهروندان کشوری مثل افغانستان عزیز که آوارگانش به ملیون ها ( ملیون خیلی عدد بزرگ است. ) می رسد. سی سال جنگ است و جهاد. آیا شما می گویید که ما در طول سی سال به عنوان پناهنده ای سیاسی زندگی می کردیم؟ با سند اروپایی یک پناهنده ای سیاسی در هر میدان هوایی یک ساعت آدم را نگه می دارد. عکس می گیرند و تجقیق و تلفن می کنند تا فقط بتوانی به همان کشور بازگردی. این فقط گوشه ای مشکلات است. پناهنده در خیلی از کشورها یعنی لعنت خداوند. آیا سی سال می شود اینگونه زنگی کرد؟ با فرزندانت چه می کنی؟ من فکر می کنم نظر شما به دور از تدبیر و انصاف است.

من فکر نکنم با موتر خریدن کسی بشود در باره صداقت و ارزش تخصصی و کاری کسی قضاوت کرد؟ چون نمی توان ثابت کرد که آقای سپنتا قبل از وزارت گدا بوده است. اگر نه که می تواند ثابت کند که با پول خودش نخریده؟ با معاش وکلا چه می گویید؟ آیا شما به رضای خدا کار می کنید؟ کار کنید و نفر دو موتر بخرید. دل ملت افغانستان نخواهد رنجید. ما ناچاریم کمبود ها را قبول کنیم و از بدتر بد را انتخاب کنیم چون بهترینی در جهان خاکی وجود ندارد چه رسد به کشور ما.

من می خواهم از انتخاب بد و بد و برخورد مدبرانه و آهسته و متین و بر عکس مثالی بیاورم.

در طول ده ها و شاید بیشتر سالها دولت ما در بعضی موارد در تمام یک ولایت یکی دو مکتب بیشتر نساخته بود و در تمام هزاره جات ( مثلا ) بیش از 15 مکتب وجود نداشت. شما آمدید و دوهزارو پنج صد سازمان خیریه غیر دولتی را به صورت ناگهانی از کار انداختید. در اینکه در این سازمانهافساد است شکی نیست. اما همین سازمانهای فاسد در طول کمتر از دو دهه مثلا تنها در هزاره جات صد ها مکتب ساخته اند که دولت افغانستان حتی از ثبت نام کردن شان شانه خالی می کند. ما اگر منتظر دولت بمانیم که برای ما صدها مکتب بسازد این کار مثل انتظار کشیدن برای دیدن شق القمر است. من چهار سال قبل با یکی از این سازمانها کار می کردم. قریه ای را در ولایت پروان پیدا کرده بودیم که مردمش شدیدا به مکتب ضرورت داشتند. در خواست نوشته کردند و امضا کردند و ما هم پس از چندی بودچه ای آن را از یک سفارت خارجی گرفتیم. ما همه چیز را اماده کرده بودیم که مکتب را بسازیم. وقتی برای دریافت اچازه به ریاست تعلیم و تربیه ای ولایت پروان می رفتیم آنها حتی خبر نداشتند که چنین قریه ای هم وجود داشت و به ما رییس خیلی تند خلقش فرصت توضیح دادن نمی داد. ما را خارخیگگ صدا می کرد. سر انجام ما این کار را پس از سه ماه توانستیم انجام دهیم آن هم با رشوه و واسطه ای یک قوماندان. شاید ما این کار را برای وطندوستی و بشر دوستی و ... انجام ندادیم. برای این انجام دادیم که خود ما هم چیزی به گیر ما بیاید اما در اخیر آن مکتب برای آن مردم ماند. مردم آن قریه پس از صدها سال صاحب مکتب شدند. آیا این فایده کم است؟ حال شما چه بدیلی برای این 2500 سازمان دولتی داشتید؟ به گفته ای خود تان وزرای بی تجربه ی فاسد؟ وزارتخانه های که سیستم کاری شان به آسیاب آبی می ماند؟

این را برای این آوردم که بد را آدم بر بدتر ترجیح می دهد. آدم به امید بهترین نمی تواند بنشیند. اگر سپنتا در یک سال توانست 12 سفیر را عوض کند به نظر من کار بزرگی کرده است. در 5 سال می شد 60 سفیر. افغانستان در مجموع در حدود 75 سفارت دارد. آیا هیچ آدم عاقلی می تواند و می خواهد که 60 سفیر را در یک سال عوض کند؟ سفیرهای فامیلی نه به همی سادگی ها سفیر شده اند و نه به همین سادگی ناسفیر می شوند. این کار تدبیر و زمان و فرصت می خواهد.

در اخر:

چرا اسماعیل خان را ( برای مثال اگر اسماعیل خانهای دیگر بسیارند ) سلب اعتماد نمی کنید؟ چند وقت است که وزیر است؟ چند کیلومتر از وزارتش را توانسته روشن کند؟ کدام تخصص را دارد؟ چه قدر آدم کشته است (البته تنها نیست ) ؟ و ...

خلاصه ما به مدارا و رفتار و عمل مدنی نیاز داریم.

با سپاس

جستجو در کابل پرس