Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 84763

جنرال عبدالرزاق اچکزی؛ جنگ با نورزی ها بر سر مواد مخدر و عواید گمرک

11 آگوست 2014, 21:03, توسط پرویز "بهمن"

ازقلم وطندار

تکیه بر گنگسترها - از عصمت مسلم تا عبدالرازق قومندان امنیه قندهار (2)

در اواخر 2001، امریکایی ها به کمک گل آغا شیرزوی، گروهی از مردان اچکزی را که عبدالرازق - جوان مهاجر بیست و دو ساله ای دکاندار - هم در میان شان بود، مسلح کردند، و برای تسخیر قندهار وارد افغانستان کردند. نیروی هوایی امریکا با بمباران مواضع طالبان راه را صاف می کرد، و میلیشه ای اچکزی که فرماندهی اش را شخصی به نام فدا محمد به عهده داشت، از اسپین بولدک به سوی قندهار پیشروی می کرد، در حالیکه امکانات و تجهیزات شان توسط نیروهای ویژه ای امریکایی، تامین می شد. بعدها کمپنی های خصوصی امنیتی امریکایی این گروه را آموزش دادند و تجهیز کردند. فدا محمد فرمانده این ملیشه می گوید که آنها با گل آغا شیرزوی به توافق رسیدند که شهر قندهار به گل آغا واگذار شود، و اسپین بولدک هم به آنها سپرده شود. بعدا بخشی از این ملیشه ای قومی، پولیس سرحدی در اسپین بولدک را تشکیل داد و بخشی دیگر همچنان مستقل ماند.

فدا محمد، در مقام فرماندهی این نیروها، دیری دوام نکرد. او می گوید که مبارزه با قاچاق مواد مخدر برایش ناممکن بود، چون لاری های لبریز از مواد مخدر بسیاری به پشتیبانی و دستور مقامات قندهار و مردان قدرتمند چون شیرزوی و برادرش، به اسپین بولدک می رسیدند. مردان قبیله ای اچکزی هم او را متهم می کردند که منابع و امکانات کافی در اختیار شان نمی گذارد. سرانجام، قدرتمندان قندهار و مردان اچکزی، فدا محمد را به کنار زدند. در یک جرگه ای قبیلوی اچکزی ها، عبدالرازق جوان به دلیل دلیری، بی باکی، تعلق به خانواده ای منصور و توهم قابل کنترول بودن توسط مردان اچکزی، به رهبری ملیشه ای قومی شان انتخاب شد. عبدالرازق به زودی پولیس سرحدی و ملیشه ای اچکزی را وارد تجارت و قاچاق مواد مخدر کرد، و از این راه به قدرت و ثروتی عظیمی دست یافت. در زمان حاکمیت عبدالرازق بر اسپین بولدک، در آمد ماهانه ای او را 5 تا 6 ملیون دالر بر آورد کرده اند. اینک کسی قدرت استادگی در مقابل این جوان بی سواد و نا پرورده اما نترس، جاه طلب و باهوش را نداشت. دکاندار سابق مهاجر، راهش را یافته بود.

یکی از قاچاقبران نورزی به اسم شین نورزی، در 2006 در راه رفتن به میله ای نوروز در مزار شریف، با 15 تن از همراهانش به درخواست دوست قدیمی اش نعیم لالی حمیدزی - یک اچکزی که قبلا تحت فرمان عبدالرازق خدمت می کرد و بعدا بر سر پول و قدرت با او به دشمنی برخاست و در نهایت به پارلمان راه یافت - در کابل توقف می کنند. آنها به دعوت و همراهی لالی حمیدزی و در مخالفت با یکی دیگر از دوستان شان، به خانه ای می روند که گویا در آن ساعت تیری و موسیقی فراهم بوده است. آنها دیر وقت شب، همراه با لالی از آن خانه خارج می شوند، و بعد از آن کسی دوباره آنها را زنده نمی بیند. بعد از چند روز، عبدالرازق ادعا می کند که او یک نفر تروریست را به نام ملا شین نورزی همراه با 15 تن از همراهانش که به قصد خرابکاری از پاکستان وارد افغانستان شده بودند، در یک درگیری کشته است. در حقیقت، شین نورزی، یکی از رقیبان قبیلوی عبدالرازق در قاچاق و تبهکاری بود که رازق او را به قتل برادر خود هم متهم می کرد. او و همراهانش در کابل به دام افتاده بودند، و دست بسته در قندهار به عبدالرازق پیشکش شده بودند. آن 15 نفر دیگر که در میان شان افراد عادی و فقیر هم بودند، صرفا در محل و زمان نامناسب قرار گرفته بودند، و قربانی رقابت دو قاچاقبر که یکی در جایگاه قوماندان پولیس سرحدی، حمایت دولت و نیروهای بین المللی را هم با خود داشت، شده بودند. پرونده ای این قتل تا ملل متحد، ایساف و ریاست جمهوری هم می رسد، اما ره به جایی نمی برد.

جستجو در کابل پرس