Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 46990

کدام استقلال؟

20 آگوست 2011, 23:21, توسط baqi samandar

بخش دوم = پیوسته به بخش نخست

طبقه بندی جامعه هزاره قبل ازدهه ۱۸۹۰ مبتنی برسیستم مالکیت زمین بود که سابقا در باره آن توضیح دادیم . این طبقه بندی را می توان به شکل زیر خلاصه کرد :
الف – خانهای زمین دار ( میر ها )
ب- روستاییان ثروتمند صاحب زمین ( رهبران مذهبی )
ج- طبقه متوسط ( خدمتګاران یعنی سربازان وسرف ها و بسته ګان میرها )
د- دهقانان صاحب زمینهای کوچک
ها – دهقانان بی زمین ( بردګان )
پس از سال ۱۸۹۳ و شکست شورشهای هزاره ها ، این طبقه بندی به طور کلی تغییر یافت و پس از ۱۹۱۹ میلادی ساختار جدیدی به شکل زیر پدید آمد :
الف – روستاییان ًثروتمند ( ارباب ها یا سران مردم و نظایر آن )
ب- طبقه متوسط (رهبران مذهبی ودهقانان متوسط )
ج- دهقانان کم زمین ( اکثریت هزاره ها )
پس ازاین خانهای صاحب زمینهای بزرګ دیګر وجود نداشتند. رهبری جامعه هزاره از دست میرها به دست ارباب ها وملکها افتاد که قدرت بسیار کمتری داشتند و توسط دولت مرکزی انتخاب میشدند ....( ۳)
تغییرات سیاسی- اجتماعی
در جامعه هزاره بعد از دهه ۱۸۹۰ میلادی

تنګ آمد جنګ آمد
یک ضرب المثل هزاره ګی
« مهمترین سالها برای جامعه هزاره طی این دوره حد فاصل ۱۸۹۰ تا ۱۹۰۱ میلادی بود . طی این دوره بود که امیر عبدالرحمن –امیر افغانستان – اصول شهریاری ماکیاولی را به شیوه اختصاصی خود و به نیرنګهایی بکاربست که خود ماکیاولی را مات ومبهوت میکرد . البته رویداد های این سالها نه تنها مردمان هزاره بلکه تمام تاریخ معاصر افغانستان را تحت تاثیر قرارداد .
در تاریخ افغانستان ، عبدالرحمن صرفا به این دلیل که یک « شاه» یا « امیر» دیکتاتور بود ، مشهور نشده است ، چرا که همه شاهان و امیران افغانستان ، هرکدام به میزانی دیکتاتور بوده اند، شهرت او از اینروست که خود را یک « نیمه خدا » تلقی میکرد ومجاز میدانست که قدرت و نظارت کاملی بر رعایای خویش اعمال کند ، ازهمین رو نه فقط هزاره های بد اقبال که نورستانی ها ، ازبکها، تاجیک ها وحتی بعضی افغانها نیز در برابر ستم او ایستادند وخشم وی را برانګیختند . او خوداز جنګ ها یش علیه افغانهای شینواری چنین یاد میکند :
«جنګ چهار مرتبه در چهار جای مختلف : دره حصارک ، آّچین ،منګل ومنګلوخیل رخ داد . در هر کدام از این جنګها دشمنان شکست خوردند واز کشته ها پشته ها ساخته شد بعد از آن بقیه قبایل مخالف سر به اطاعتم نهادند . منګوخیل یاهمه کشته شدند یابه سوی تیرا رو به ګریز نهادند . فرمان دادم که اجساد سرکردګان جنګ در سایه دو برج یکی در جلال آباد و دیګری در زادګاه شامد ( شاه محمد) که آنهارا به نا فرمانی تشویق کرده بود . روی هم انباشته شود . »
قساوت و بیرحمی او حدی نمی شناخت ـ ژنرال غلام حیدر یکی ازفرماندهان عبدالرحمن مینویسد که پس از شکست دادن افغان های نصیری – تره کی وسلیمان خیل
« بامداد روز بیست وچهارم رمضان سواران نظا م را مامور سر بریدن کشتګان ګروه لیم ها نموده امر کرد که هم سر ببرند وهم هزیمتیان اشرار را معلوم نمایند که در کجایند . و ایشان چهارصدو پنجاه سر از اجساد کشتګان جدا ساخته باقی را که از تابش و حرارت آفتاب بغایت بوی ناک بودند بریدن نتوانسته ... وسر های کشتګان را با امر جنرال مزبور در قرب قلعه کتال خان توخی مناری ساخته بپردازند ..»
و این در رمضان اتفاق افتاد که بر اساس سنت اسلامی جنګ در آن ممنوع است . شکنجه مجرمان که«کافر» خوانده میشدند ، امری رایج و به شیوه های ګوناګون بود .
به نوشته غبار :
« سپاهی در جاده کوتوالی به درختی بسته شد و سه روز وشب تحت اقسام شکنجه قرار ګرفت . از جمله با حلقهای از خمیر سر او را بشکل کاسه ای در آورده و روغن جوشان در بین آن میریختند . سپاهی بیهوش بود وعلامه زندګی او این بود که ګاهی چشمان خون آلودش بازمیشد ومګس ها و زنبور ها از روی چشمش حرکت میکردند و باز مینشستند تا از زحمت زندګی برست »
علاوه بر زندان های معمولی در کابل و دیګر مناطق ، سیاهچالهای نیز طی این دوره ساخته شد . رضوی توصیف مفصلی در مورد این سیاه چالها ارایه داده است .
غبار نیز مینویسد :
« روزی که عبدالرحمن خان مرد تنها در زندانهای شهر کابل دوازده هزارمرد و هشت هزار زن به یاد ګار اداره او باقی بود واین تعداد به نسبت نفوس آن روز یک رقم درشت محسوب است »
.... کورزون در مورد امیر عبدالرحمن مینویسد :
« اومحرمانه به یکنفر انګلیس در کابل ګفت که یک صدو بیست هزار از مردمش را کشته است . این در زمانی بود که جمعیت افغانستان بین پنج تا هشت ملیون نفر برآورد میشد »
امیر عبدالرحمن در زندګی نامه اش مینویسد :
« اسرای ازبک را به تیر( ګلوله ) بستم . تمام آنهاییکه در طول سه شورش به این شکل مجازات شدند بیش از پنج هزار نفر بودند . افرادی که توسط لشکریانم کشته شدند قریب به دوازده هزار نفر میرسید »
او راجع به دیګر جنګها علیه ازبک ها ادعا میکند :
« دشمنان در میدان جنګ سه هزار کشته دادند .... ششصد نفر را اسیر کردیم . من دستور دادم که از سر های مخالفان مناری برپا ګردد تا در دلهای کسانی که زنده مانده اند ، وحشت بیافګند »
هزاره هابیشتر از دیګران در معرض خشم وکینه عبدالرحمن بودند . این امر دو دلیل داشت :
تنها هزاره ها قادر بودند بزرګترین قیامها را علیه عبدالرحمان به راه انداخته ضرر ها و زیانهای سنګینی رابر حکومت کابل وارد آورند......
دوم هزاره ها شیعه بودند و عبدالرحمن سنی آنان راکفار خدا نا شناس می خواند وتوانست به کمک ملا های سنی جنګ علیه هزاره ها را جهاد اعلام کند و با اخذ فتوا از آنان این جنګ را به صورت یک وظیفه مذهبی برای اهل سنت تبلیغ کند . عبدالرحمان در دو مورد بنام مذهب جنګید :
یکی علیه هزاره ها با این عنوان ګه آنها شیعه هستند و
دیګری علیه نورستانی ها که به کلی کافر تلقی میشدند .
امیر افغانهارا به جهاد دعوت کرد ونوشت :
« هرچند مرد وزن ودختر ومال و متاع اشرار هزاره را از راه غنیمت بدست آرند برطبق آیین دین مبین حضرت سیدالمرسلین پنج يک اش را حق دولت دانسته ارسال پایه سریر سلطنت نمایند وچهار خمس آنرا حصه وبهره خود شمرده متصرف مالکانه شوند و از صدور این حکم بود که هزاران مرد به قتل رسیده دختران و زنان و پسران ایشان به غلامی وکنیزی رفت واین حکم تا زمان سلطنت معدلت آیت .... برحال وبرقرار بود »(۴)
ادامه دارد ــــ
باقی سمندر

( ادامه دارد ----
فردا بازهم خواهم نوشت ـــ )

جستجو در کابل پرس