Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 18619

در فضای باز!

19 آگوست 2008, 01:41, توسط ابراهيمي

کامران جان سلام

ما وقتي مي گوييم، اشرافيت ادبي افغانستان! اين اشرافيت با تمام سر و ته اش نه امروز، نه ديروز، بلکه فکر ميکنم از قرنها در حلقات خاصي مطرح بوده است، چه جاي اينکه حتي پارناسترين شاعران را نظر به مصلحت هاي وقت، چي در عصر خودشان و چي بعد از آن اجتماعي ترين شاعران معرفي کرده اند و سپس به اين تعريف ها گفته اند نقد ادبي! اين اشرافيت يک بيماريست، حلقات خاصي براي حفظ سلطه ي مبتذل خود بر آنچه ادبيات گفته ميشود آن را به ميان آورده اند و بعد هم در مورد سخن گفتن بالاي هر اثري يکي پاس ميدهد و ديگري شوت ميکند. ميدان هم در دست خودشان! در پشتو يک ضرب المثل است که مي گويند [ ته ما ته کاکا ووايه زه تا ته ماما وايم] وضعيت نقد ادبي ما هم تا حال فقط به همين کاکا گفتن ها و ماما گفتن ها خلاصه شده است. به نظر من اين مهم نيست که کي چند دهه قلم فرسايي کرده است، بلکه مهم اين است که وي درين مدت چي خلق کرده است. من يک وقتي در يکي از حلقات ادبي افغانستان رفت و آمد داشتم، در انجا بارها اتفاق افتاده است، که يک جواني که براي اولين بار شعر خوانده است، شعرش هم از نظر چوني انديشه و هم از منظر سنگ ادبيت به مراتب بهتر و هنري تر از شعر آن ملک الشعرايي بوده است که سالها بدون اينکه شعر بسرايد خود را بر شعر تحميل کرده است. اما با اين جوان طوري برخورد شده است، که بعد کاملا آن حلقه را ترک کرده و يا اينکه به اشرافيت حاکم بر آن حلقه پيوسته و سپس خودش به يکي از مضحک ترين دنباله روان به اصطلاح شعرايي مبدل شده است، که هنوز در گرداب هاي وزن و قافيه سرگردانند. واقعا ما تا حال نقد به مفهوم واقعي آن را نداشته ايم. من چندي پيش به يک مقاله اي از نويسنده ي نامدار ايران، محمود دولت آبادي برخوردم که در آن اشاره کرده بود ، وقتي نقد زيباي از علي اکبر درويشيان را در يکي از روزنامه ها که روي داستان [سفر] نوشته بود خواندم، تکانم داد اما خيلي خوشحال شدم که بالاخره خواننده ي جدي اي پيدا کرده ام که روي آثارم مي نويسد. اين نقد مرا وا داشت تا سفر را دوباره نويسي کنم.
بنابرين نويسنده گان ما نيز بايد بالاخره نقد را که در حقيقت پالايشگر آثار ادبي در هر زبان است بپذيرند، زيرا براي رسيدن به ادبيات پويا و جهت بخش از ميان سنگلاخ هاي ايستاي اشرفيت محوري در ادبيات نقد راستين همان نجات دهنده ي پاياست. پروردن تابو واره ها هيچ دردي را درمان نميکند.

جستجو در کابل پرس