Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 85357

در پاسخ به ادعاهاى بى مايه (خطا ها و تناقضات قرآن!!!)

31 اكتبر 2014, 07:51, توسط fatimah haidari

آقاى جليل! سلام
اين هم يك بخش نوشته آقاى حكمتيار
تولد انسان از يك نطفه مختلط آغاز مى گردد
تا سده بيستم؛ هيچ كسى نمى دانست كه در پيدايش جنين انسان نطفه هاى مرد و زن به گونه مشترك عمل مى كنند و از يكجا شدن هردو؛ جنين ساخته مى شود، برخى گمان مى كردند كه رحم مادر شبيه زمين است و منى مرد چون دانه، گويا اين دانه در آن زمين رشد مى كند و جنين آدمى از آن ساخته مى شود، برخى ديگر به اين باور بودند كه منى مرد خون حيض را به خون بسته تبديل مى كند؛ جنين طفل از همين خون بسته ساخته مى شود، و گمان ها و باورهاى ديگر، اما در سده بيستم و به كمك وسائل پيشرفته معلوم شد كه ذره كوچك منى مرد (كه نام سپرم را به آن دادند) در يك تخكمك زن (كه به نام اووم ياد شد، و در هر بيست و هشت روز يكى توليد مى گردد) جا گرفته و از اين ادغام و اندماج؛ جنين طفل تشكيل مى گردد، سپرم و اووم در ذات خود دو موجود ذره بينى كوچك ولى زنده اند، در هر نوبت تقارب جنسى در حدود دو صد تا سه صد مليون سپرم از بدن مرد خارج مى شود، جنين زمانى تشكيل مى گردد كه از تمامى اين سپرمها يكى در اووم مستقر گردد و متصل استقرار آن جلو دخول سپرمهاى ديگر در اين اووم گرفته مى شود. تحقيقات علمى همين را نشان مى دهد كه اندماج يك سپرم و يك اووم اولين خليه و سلول وجود طفل را مى سازند، كه از طريق انقسام افزايش يافته و پس از طى مراحل مختلف به شكل طفل مكمل در مى آيد، بياييد بنگريم كه قرآن در اين رابطه چه گفته؛ به اين آيات توجه كنيد:
هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئاً مَّذْكُوراً ‏* إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعاً بَصِيراً ‏* ‏ إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَإِمَّا كَفُوراً ‏* الدهر: 1-3
‏آيا بر انسان مدت زمانى سپرى شده كه او چيزى قابل ذكر نبود؟! ما انسان را از نطفه آميخته آفريده‌ايم، كه به گونه مسلسل او را مى ‌آزماييم، پس او را شنوا و بينا كرديم. ‏ما راه را به او بنموديم؛ چه سپاسگزار باشد يا بسيار ناسپاس. ‏
‏چنانچه مشاهده مى كنيد نخستين آيه؛ اين پرسش را به هر مخاطبش راجع مى كند كه انسان قبل از پيدايشش چگونه بود؟ از چه چيزى آفريده شده؟ آيا زمانى را پشت سر گذاشته كه شى قابل ذكر نبود؟ خاك، قطره اى آب سبك و حقير، در صلب پدر و رحم مادر، كه نه تنها مهم و جدى تلقى نمى شد بلكه نفرت هر مشاهد را بر مى انگيخت!! اگر جواب مثبت است (ناچار بايد مثبت باشد) در اين صورت بايد بگويد: چه كسى او را از اين شى ناچيز آفريد؟ مگر پيدايش او از اين آب مهين و سبك اين حقيقت را بازگو نمى كند كه پروردگارش قادر است او را بارى ديگر نيز بيافريند؟ يقيناً كه اين پيدايش مجدد آسان تر از پيدايش نخستين است!!
در رابطه به آيه دوم دو تفسير و تعبير را در تفاسير مى يابيم:
الف: برخى پنداشته اند كه در اين آيه به پيدايش ابوالبشر آدم عليه السلام اشاره شده، و مراد اين فقره كه (انسان چيزى قابل ذكر نبود)؛ حالت قبل از پيدايش جد انسان است.
ب: ديگران به اين باور اند كه نطاق آيت عام است و به پيدايش هر انسان اشاره دارد، و مراد اين فقره كه (انسان چيزى قابل ذكر نبود)؛ همان حالتى است كه هر انسان قبل از تشكيل نطفه اش دارد، خاك و منى (آب سبك و مهين) كه انسان از گرفتن نامش نيز حياء مى كند.
رأى دوم به اين دلائل ارجح و دقيق است:
• از الفاظ (لم يكن شيئاً مذكوراً) معلوم مى شود كه در اين جا به حالت قبل از تشكيل نطفه انسان اشاره شده، به زمانى كه هنوز در بدن پدر و مادرش مى باشد؛ چون قطره آبى مهين و غير قابل ذكر، آدم عليه السلام از خاك آفريده شده؛ در رابطه به پيدايش او الفاظى با چنين تركيب را نمى توان به كار گرفت.
• در آيت بعدى پيدايش همين انسان از نطفه مختلط خوانده شده كه معنى آن بدون شك امتزاج نطفه هاى پدر و مادر است، از اين رو به يقين مى توان گفت كه تعبير درست و دقيق آيه چنين است: آيا زمانى را پشت سر گذاشته كه شى قابل ذكر نبود؟ در بدن پدر و مادرش چون قطره اى آب سبك و حقير، كه نه تنها مهم و جدى تلقى نمى شد بلكه نفرت هر مشاهد را بر مى انگيخت!!
بگويد: چه كسى او را از اين شى ناچيز آفريد؟ الله متعال خود به اين پرسش جواب مى گويد و مى فرمايد: ما انسان را از نطفه آميخته مى آفرينيم، با تطورات و تحولات گوناگون مواجه مى سازيم، از مراحلى مختلف مى گذرانيم، هر مرحله براى او يك آزمايش بوده كه در خلال آن توانمندى هاى بقاء و دوامش به آزمايش مى رود، و در بحبوحه و فراز و نشيب همين آزمايشها و از طريق آن است كه استعدادهاى گونگونى چون گوش و چشم به او داده مى شود! آيا انسان جز الله متعال كسى را مى يابد كه در پيدايش نطفه او و رشدش تا مرحله انسان مكمل نقشى داشته باشد!؟
مشاهده مى كند كه قرآن در باره پيدايش انسان همان قضاوتى را دارد كه ساينس در قرن بيست دارد!! قرآن مى گويد: پيدايش انسان از يك نطفه مختلط آغاز مى شود، آهسته آسته رشد نموده، داراى اعضاء و جوارح مى شود، نخست گوشها، بعد ديده ها و سپس بقيه استعدادهاى هدايت و رهنمايى. همان چيزى كه علم امروز مى گويد!!!
گوشهاى جنين قبل از ديده هايش شكل مى گيرند
قرآن مى فرمايد:
وَهُوَ الَّذِى أَنشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلاً مَّا تَشْكُرُونَ ‏* المؤمنون: 78
‏و او همان است كه براى تان گوش ها، ديده ها و دلها آفريد، چه اندك است سپاسگزارى تان!!‏
در اين جا دو مطلب ايجاب توجه و دقت بيشتر مى كند: چرا در رابطه به اعطاء اعضاء به انسان در عوض (خلق لكم) يا (جعل لكم) الفاظ (أنشأ لكم) آمده و چرا گوش ها قبل از ديده ها و دل ها ذكر شده؟ آيا گوش ها قبل از چشمها و دلها آفريده
مى شوند؟ آيا كاربرد صيغه (أنشأ) مطلب خاصى را افاده مى كند؟ بياييد پاسخ آن را از ساينسدانان و محققينى جويا شويم كه در رابطه به چگونگى پيدايش جنين تحقيقات ژرف و فراخ داشته اند و سالها را در كنار وسائل پيشرفته و عدسيه ميكروسكوبهاى نيرومند گذشتانده اند. عجيب نيست كه آنها امروز و در پايان تحقيقات شان همان حرفى را زمزمه مى كنند كه قرآن چهارده قرن قبل گفته!!! مى گويند: در رحم مادر نخست تشكيل گوشهاى جنين آغاز مى شود، سپس چشمها و بعد دل، محققين به اين حقيقت در قرن بيستم و به كمك وسائل خيلى پيشرفته پى بردند. نتيجه تحقيقات شان اين است: هر يكى از اين اعضاء توسط ژن خاص و به نحوى ساخته مى شود كه نخستين سلول عضو رشد نموده، تعداد آن از راه انقسام بيشتر مى شود، و به تدريج عضو كامل از آن ساخته مى شود، براى تشكيل آن مناسب ترين لفظ همين صيغه (أنشأ) است، چون از طريق رشد تدريجى به عضو كامل تبديل مى شود.
همچنان وجه ديگر ذكر گوش قبل از چشم و دل اين است كه گوش حساس تر از چشم است، گوش از آن سوى حجاب و پرده نيز مطلع مى شود ولى چشم از چنين كارى عاجز است، نازكترين پرده اى مانع چشم گرديده و رويت را برايش دشوار و محال مى سازد، گوش بدون دستور صاحبش او را اطلاع مى دهد اما چشم را بايد خود به سمتى متوجه سازد و باز نگهدارد تا اطلاعى به او بدهد، مغز انسان فيصله هايش را از طريق دل منعكس مى كند و كارش همواره پس از گوشها و چشمها و به رويت معلوماتى است كه از اين دو دريافت مى كند.

جستجو در کابل پرس