آیت الله محقق کابلی بزرگترین مرجع شیعیان افغانستان کارد زدن در محرم را حرام اعلام کرد
1 نوامبر 2014, 16:26, توسط صفدر علی
اقتباس از سایت « جمهوری سکوت»
نوشته : اسد بودا، استاد انشگاه
فقط بخش پایانی مقاله ، نقل میشود:
پس از قتل علی توسط ابن ملجم که يكي از بقیة السیفِ علی در جنگ با خوارج بود، وضعیت سیاسی به نفعِ امویها رقم خورد. بذرِ اسلامِ مصلحتی و سیاسیِ ابوسفیان در اینجا به بار نشست و سرانجام با شکست دادنِ حسن بن علی، معاویه به مقام خلافت دست یافت و مرکز خلافت را از کوفه به شام، شهری که با شمشیر او فتح شده بود و از نظر اقتصادی بازار ابوسفیان بود، منتقل کرد. با اینحال، برخلافِ علی که خواهان حذفِ معاویه از قدرت بود و با واگذاریِ خلافت به فرزندش حسن ، خلافتِ میراثی را پایه گذاری کرد و حکومت را حقِ انحصاریِ بنی هاشم اعلام کرد، معاویه با هشیاری و خونسردی، حسن، فززند بزرگِ علی را به عنوان ولی عهد خود برگزید!
منابع تاریخی از حسن، به عنوانِ ولی عهد صبور و بردبار و صلح دوست یاد کرده اند. او در طولِ ولایت عهدی خود آرام زندگی کرد. مخالفِ جنگ و خشونت بود و به ولایت عهدی قانع. در احادیث از خوشمشربی و خوش گذرانی های او فروان یاد شده است. شیخ کلینی، یکی از علمای بزرگِ شیعی، از ازدواج موقتِ امام حسن با دوهزار زن، با افتخار یاد میکند. برخی متون حديثي و فقهي ديگر نيز اين ادعا را تصديق کرده اند. این روابط گسترده با زنان سر انجام همسر او را عقده ای کرد و سبب گردید که با نوشاندنِ جامِ زهر به زندگی امامحسن پایان دهد. بدین ترتیب، حسن به رویای خود که همانا خلافت بود، نرسید. پس از مرگ معاویه ،یزید کنترل قدرت را در اختیار گرفت و راهِ پدر را ادامه داد!
انتقال مرکز خلافت از کوفه به شام در زمانِ معاویه، باعث رونق اقتصادی در شام و رکود اقتصادی در کوفه گردید. مردم کوفه از در آمد اقتصادیِ آن زمان، که عمدتا اقتصادِغارت بود، سهم اندکی به دست میآوردند. حسین تلاش کرد با استفاده از این نا رضایتیهایِ اقتصادی و ترجمه ء این نارضایتی به زبانِ ایدئولوژیک، یک قیامِ سراسری را علیه یزید راه اندازی کند و انتقامِ تاریخیِ بنی هاشم را از امویان بگیرد؛ اما پیش از یزید، معاویه یک گروه از مشاوران و نظامیان حرفه ای را تنظیم کرده بود که در برابر حوادثِ سیاسی هشیار و قدرتمند عمل میکرد. این گروه حرفه ای، تلاش های سیاسی حسین را خنثا کرد. یزید ،بی آنکه حتی خود در مصافِ حسین قرار گیرد، در یک جنگِ نابرابر، حسین و همرا هانش را در کربلا از پای در آورد، اهل بیتش را به شام برد و در آنجا با احترام نگه داری کرد و سرانجام به مدینه برگرداند!
اگر دور از افسانه سراییها اهل تشیع، با معیار تاریخی، در بابِ گذشته ، داوری کنیم، جنگِ حسین و یزید، نه یک جنگِ دینی و مذهبی، بلکه بازتاب کینه های قبیله ای است که تبارِ آن دستِ کم به منازعاتِ پیامبر و ابوسفیان بر میگردد. از زمان پیامبر تا جنگِ کربلا، هرکردام از بنی هاشم و بنی امیه، برای میراثی سازی قدرتِ سیاسی، سرسختانه کوشیدند. اسطورهء رهایی بخشی در باب حسین و تقدیسِ این منازعاتِ میان قبیله، حتی بر اساسِ باورهای اسلامی هم قابل توجیه نیست. امویها خطِ سیاسیِ سکولار و دنیاگرایی در تاریخ اسلام اند. براساسِ منابعِ تاریخی، معاویه فرد سکولار بود، به اعتقاد دیگران احترام میگذاشت و در همان زمان میگفت که هرکسی اعتقاد و باور خود را دارد. علی، اما، به عنوان یک برادر ناراضی، زندگی کرد و برای براندازیِ رقیبانِ اموی اش تا آخرین نفس تلاش کرد!
. اگر از منظرِ تاریخی به حادثة کربلا بنگریم، جنگِ یزید و حسین، نه یک جنگِ مقدس و رهایی بخش، بلکه جنگ برادارانِ ناراضی بر تقسیم قدرت است. امامحسین ادعای صرفا خونی و نژادی داشت و صرفاً به دلیل انتساب به فاطمه، نه شایستگی های سیاسی و مدیریتی، خلافت را حق خود و فرزندانش میدانست. مقدس سازیِ محرم، درکِ نزاع میان براداران ناراضی را،غیر قابل فهم میکند. لعن و نفرین امویها نه تنها گرهی از کار فروبسته نمیگشاید، بلکه چشمِ ما را نسبت به وقایعِ تاریخی کور میکند. ما باید با دیدِ انتقادی به این موضوع بنگریم و قبول کنیم. معاویه بیشتر از علی به تکثر اعتقادی و مروت و بردباری باور داشت. از نظر تاریخی، دورانِ خلافتِ علی، دورانِ جنگِ د اخلی و درونی سازی کفار است و دوران خلافت معاویه، دورانِ فتوحاتِ خارجی و رونق تجارت و آبا دسازی شهرهاست. هرچند تمدنِ اسلام از اساس یک تمدنِ غارتی است، اما به هرحال، اگر تمدنِ اسلامی را به عنوانِ یکی از مهمترین تمدنهای بشری به رسمیت بشناسیم، امویها پایه گذار اصلی تمدنِ اسلامی هستند و برای توسعه و شکوفایی آن تلاشهای درخشانی انجام دادند!
اقتباس از سایت « جمهوری سکوت»
نوشته : اسد بودا، استاد انشگاه
فقط بخش پایانی مقاله ، نقل میشود:
پس از قتل علی توسط ابن ملجم که يكي از بقیة السیفِ علی در جنگ با خوارج بود، وضعیت سیاسی به نفعِ امویها رقم خورد. بذرِ اسلامِ مصلحتی و سیاسیِ ابوسفیان در اینجا به بار نشست و سرانجام با شکست دادنِ حسن بن علی، معاویه به مقام خلافت دست یافت و مرکز خلافت را از کوفه به شام، شهری که با شمشیر او فتح شده بود و از نظر اقتصادی بازار ابوسفیان بود، منتقل کرد. با اینحال، برخلافِ علی که خواهان حذفِ معاویه از قدرت بود و با واگذاریِ خلافت به فرزندش حسن ، خلافتِ میراثی را پایه گذاری کرد و حکومت را حقِ انحصاریِ بنی هاشم اعلام کرد، معاویه با هشیاری و خونسردی، حسن، فززند بزرگِ علی را به عنوان ولی عهد خود برگزید!
منابع تاریخی از حسن، به عنوانِ ولی عهد صبور و بردبار و صلح دوست یاد کرده اند. او در طولِ ولایت عهدی خود آرام زندگی کرد. مخالفِ جنگ و خشونت بود و به ولایت عهدی قانع. در احادیث از خوشمشربی و خوش گذرانی های او فروان یاد شده است. شیخ کلینی، یکی از علمای بزرگِ شیعی، از ازدواج موقتِ امام حسن با دوهزار زن، با افتخار یاد میکند. برخی متون حديثي و فقهي ديگر نيز اين ادعا را تصديق کرده اند. این روابط گسترده با زنان سر انجام همسر او را عقده ای کرد و سبب گردید که با نوشاندنِ جامِ زهر به زندگی امامحسن پایان دهد. بدین ترتیب، حسن به رویای خود که همانا خلافت بود، نرسید. پس از مرگ معاویه ،یزید کنترل قدرت را در اختیار گرفت و راهِ پدر را ادامه داد!
انتقال مرکز خلافت از کوفه به شام در زمانِ معاویه، باعث رونق اقتصادی در شام و رکود اقتصادی در کوفه گردید. مردم کوفه از در آمد اقتصادیِ آن زمان، که عمدتا اقتصادِغارت بود، سهم اندکی به دست میآوردند. حسین تلاش کرد با استفاده از این نا رضایتیهایِ اقتصادی و ترجمه ء این نارضایتی به زبانِ ایدئولوژیک، یک قیامِ سراسری را علیه یزید راه اندازی کند و انتقامِ تاریخیِ بنی هاشم را از امویان بگیرد؛ اما پیش از یزید، معاویه یک گروه از مشاوران و نظامیان حرفه ای را تنظیم کرده بود که در برابر حوادثِ سیاسی هشیار و قدرتمند عمل میکرد. این گروه حرفه ای، تلاش های سیاسی حسین را خنثا کرد. یزید ،بی آنکه حتی خود در مصافِ حسین قرار گیرد، در یک جنگِ نابرابر، حسین و همرا هانش را در کربلا از پای در آورد، اهل بیتش را به شام برد و در آنجا با احترام نگه داری کرد و سرانجام به مدینه برگرداند!
اگر دور از افسانه سراییها اهل تشیع، با معیار تاریخی، در بابِ گذشته ، داوری کنیم، جنگِ حسین و یزید، نه یک جنگِ دینی و مذهبی، بلکه بازتاب کینه های قبیله ای است که تبارِ آن دستِ کم به منازعاتِ پیامبر و ابوسفیان بر میگردد. از زمان پیامبر تا جنگِ کربلا، هرکردام از بنی هاشم و بنی امیه، برای میراثی سازی قدرتِ سیاسی، سرسختانه کوشیدند. اسطورهء رهایی بخشی در باب حسین و تقدیسِ این منازعاتِ میان قبیله، حتی بر اساسِ باورهای اسلامی هم قابل توجیه نیست. امویها خطِ سیاسیِ سکولار و دنیاگرایی در تاریخ اسلام اند. براساسِ منابعِ تاریخی، معاویه فرد سکولار بود، به اعتقاد دیگران احترام میگذاشت و در همان زمان میگفت که هرکسی اعتقاد و باور خود را دارد. علی، اما، به عنوان یک برادر ناراضی، زندگی کرد و برای براندازیِ رقیبانِ اموی اش تا آخرین نفس تلاش کرد!
. اگر از منظرِ تاریخی به حادثة کربلا بنگریم، جنگِ یزید و حسین، نه یک جنگِ مقدس و رهایی بخش، بلکه جنگ برادارانِ ناراضی بر تقسیم قدرت است. امامحسین ادعای صرفا خونی و نژادی داشت و صرفاً به دلیل انتساب به فاطمه، نه شایستگی های سیاسی و مدیریتی، خلافت را حق خود و فرزندانش میدانست. مقدس سازیِ محرم، درکِ نزاع میان براداران ناراضی را،غیر قابل فهم میکند. لعن و نفرین امویها نه تنها گرهی از کار فروبسته نمیگشاید، بلکه چشمِ ما را نسبت به وقایعِ تاریخی کور میکند. ما باید با دیدِ انتقادی به این موضوع بنگریم و قبول کنیم. معاویه بیشتر از علی به تکثر اعتقادی و مروت و بردباری باور داشت. از نظر تاریخی، دورانِ خلافتِ علی، دورانِ جنگِ د اخلی و درونی سازی کفار است و دوران خلافت معاویه، دورانِ فتوحاتِ خارجی و رونق تجارت و آبا دسازی شهرهاست. هرچند تمدنِ اسلام از اساس یک تمدنِ غارتی است، اما به هرحال، اگر تمدنِ اسلامی را به عنوانِ یکی از مهمترین تمدنهای بشری به رسمیت بشناسیم، امویها پایه گذار اصلی تمدنِ اسلامی هستند و برای توسعه و شکوفایی آن تلاشهای درخشانی انجام دادند!