Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 85429

ناروی جهنم اسکاندیناوی برای پناهجویان افغانستان

4 نوامبر 2014, 13:03, توسط پرويز بهمن

ملامت نمودن اين عده پناهجو از كشور افغاتستان با اينقدر زحمت ومشقت وتحمل هزاران رنج وبدبختي كه براي رسيدن به كشورهاي اروپايي كشيده اند خيلي دشوار است، اما از كساني كه پيش ازين ها به كشورهاي غربي پناهنده شده اند پرسيده شود كه : آيا از زنده گي ات درين كشور راضي استي؟ او در جوابدادن با اندك تأخير زمانيكه گذشتهء خودرا در افغانستان با دوستان ونزديكانش بياد مي آورد أشك در چشمانش علقه ميزند وبا يك آه سرد برايت ميگويد: وطن وطن است، چه كنم اگر مجبور نميشدم اينجا چه ميكردم.
حالا من در صدد بد جلوه دادن چهرهء زندگي غربي براي مهاجرين وپناهنده گان قديمي نيستم ولي آنچه را از زبان هر پناهندهء قديمي شنيده ام بر حالت گذشته اش در افغانستان حسرت خورده است. در بهترين حالت كساني كه حتي از هر نگاه زنده گي شان واولادشان تامين بوده و هيچ نوع مشكلات زباني وكار يابي هم نداشته اند بازهم به اين باور اند : ايكاش همين امكانات مادي در كشور خودم براي من وخانواده ام مهيأ مي بود، معناي سخن اينكه: اگر همين امكانات تحصيلي ورفاهي در افغانستان براي او واولادهايش ميسر ميبود او هرگز خودش را از خانه وخانوادهء آبايي اش آواره وسرگردان نميساخت. بناء آنچه من ميخواهم بگويم اين است كه: هيچ نقطهء جهان بهشت موعود نيست، در هرجا مشكلات و مصاعب ومتاعب وجود دارد، ولو اگر اين پناهنده گان فردا اجازهء اقامت هم دريافت نمايند آنگاه به مشكلات ديگر مواجه ميشوند، زيرا اين كشورها بخاطر خدا وانسانيت با پناهنده كمك نميكند، بلكه از پناهنده ميخواهد كه در رشد اقتصاد كشورش سهم بگيرد وبعد از آن اولادهايش كه در ين كشورها تولد وبزرگ ميشوند خلاء نيروي كاري اين كشورها را پر نمايند. بناء نتيجه اين ميشود كه : اگر همين قدر انرژي انساني كه از افغانستان بقصد پناهنده گي بيرون ميشود در داخل افغاتستان به مصرف برسد بدون شك كه وضعيت افغاتستان از آنچه كه حالا است تغير ميكند.
زيرا هيچ كشوري را باشنده گان كشور ديگر آباد نميكنند، بلكه باشنده گان هر كشور مكلف اند كه كشور خودشانرا آباد نمايند و موانع را ازسر راه شان پس نمايند، اما اگر ما به اين عقيده باشيم كه نخير!
حالا من كشورم را ترك ميدهم بعد از دريافت اقامت دوباره به وطن برميگردم وبراي آباداني وطن خود سهم ميگيرم، چنين فكر يك خيال است ومحال است وجنون. زيرا اگر براي يكبار آب پناهنده گي را در كشور هاي غربي نوشيدي، ديگر توقع بازگشت هميشگي را از ذهن وخاطرت دور كن.
اما بعضي هاي ديگر شايد آنقدر مايوس باشند كه بگويند: خاك بر سر افغانستان ، مرا به افغانستان چي؟
كشوري كه در طول اينقدر مدت آباد نشده ازين به بعد هم آباد نميشود، من دنبال زنده گي شخصي خود ميباشم . درينصورت اينگونه اشخاص وجدانا نبايد در مورد خرابي اوضاع وسلطهء جنگ سالاران بيسواد وقاچاقبران مواد مخدر وغيره شكايت نمايند.
زيرا اينگونه اشخاص بايد با خودشان چنين محاسبه كنند كه: حالا كه من وامثال من افغانستان را ترك داديم پس جز همان جنگ سالار بيسواد وقاچاقبر مواد مخدر ديگر چه كسي آنجا مانده است تا افغانستان را آباد نمايد؟
شما يك ديوار كهنه را در نظر بگيريد كه : اگر روز يك خشت آن بزمين بريزد بعد از گذشت يكماه از آن ديوار چي باقي خواهد ماند؟
معناي سخن اينكه: باشنده گان يك كشور براي آن كشور حيثيثيت همان خشت هاي ديوار ويا تعمير را دارند كه با كم شدن و فرو ريزي هر خشت آهسته آهسته تعمير ويا ديوار نيز فرو مي ريزد.
بناء من به كسانيكه دپورت شده اند ميخواهم بگويم كه : كوشش كنيد كشور خودتان را بتدريج ناروي بسازيد، هيچ جاي دنيا بهشت موعود نيست وارزش آنرا ندارد كه بخاطر رسيدن آن خود واولاد تان را طعمهء نهنگ هاي دريا ها نماييد.

جستجو در کابل پرس