Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 85622

در پاسخ به ادعاهاى بى مايه (خطا ها و تناقضات قرآن!!!)

21 نوامبر 2014, 07:52, توسط fatemah haidari

پاسخى به آقاى فرزاد و استاد ايرانى اش سها
من نوشته ات در سايت كابل پريس را به كسى فرستادم كه هم با قرآن وحديث آشناست وهم در طب از دانش وآگاهى خوبى برخوردار است، ازاو خواستم آنرا بررسى كند ونظرشرا به من بفرستد، اينك آن را از طريق همين سايت و با كمال امانت در برابر شما وسائر علاقه مندان اين سايت مى گذارم:
خواهر فاطمه حيدرى! سلام به تو و امثال تو.
به جواب نوشته ارسالى تان عرائضى دارم، اميدوارم پاسخ كافى به شما و آقاى فرزاد و استاد ايرانى اش باشد:
اين نوشته اقتباسى از كتاب دکتر سها بنام " نقد قرآن " است، معترض پنداشته است كه به اعتراضى بزرگ دست يافته، در حالى كه دكتر سها مرتكب خبط و خطأى بزرگ و مغالطه بدى شده، او اشكال مراحل رشد جنین را كه به چند دهه قبلى تعلق دارد؛ در كنار رأى جالينوس گذاشته، تا خواننده مبتدى گمان كند كه اين اشكال شرح رأى جالينوس است، سپس ادعاء كرده كه رأى جالينوس دقيقتر و صحيحتر از بيان قرآن است، ترجمه ركيك و غير دقيق آيات قرآن در باره مراحل رشد جنين را در برابر مخاطب گذاشته، ادعاء كرده كه هیچکدام ازین مراحل (متذكره در قرآن) در دوره ی رشد جنین وجود ندارد. جنین در هیچ مر حله ی خون بسته نیست ودر هیچ مر حله ی ( شبیه ) گوشت جویده نیست ودر هیچ مر حله ی استخوان نیست!! عرائضى به اين جناب دارم:
آیات 12 تا 14سوره المؤمنون و تر جمه دقيق آیات چنين است:
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن سُلاَلَةٍ مِّن طِينٍ . ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ . ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ .
و يقيناً كه انسان را از خلاصه (عصاره) گِل آفريديم، بعد در قرارگاهى استوار و محكم؛ چون نطفه اى گردانديم، پس از آن اين نطفه را علقه كرديم، سپس اين علقه را چون كتله گوشتى جويده شده ساختيم، سپس اين كتله گوشت را چون استخوان ها (و غضروف ها) ساختيم، بعد اين استخوانها را با گوشت پوشانديم، سپس او را در آفرينشى ديگر درآورديم، پس مبارك است اين بهترين آفريدگار.
تو در ترجمه آيات مرتكب چند اشتباه عمدى يا غيرارادى شده اى: علقه را خون بسته خوانده اى، در حالى كه معنى دقيق علقه اويزان و معلق است و به حالتى اشاره دارد كه جنين به جدار رحم معلق و پيوسته مى باشد، اين حالت جنين براى انسان تا اواسط قرن بيستم معلوم نبود، نه جالينوس از آن اطلاع داشت و نه نيوتن و انيشتين، پس از ايجاد وسائلى كه اشعه اش از جدار شكم و رحم مى گذرد و داخل رحم را نمايان مى سازد جنين معلق به رحم را مشاهده كردند، و اين كشف بر بيان قرآن صحه گذاشت.
تو مضغه و لحم را يكى گرفته اى، در حالى كه قرآن آن را به دو نام مستقل مضغه و لحم ياد كرده، حالت جنين قبل از تشكيل استخوانها را مضغه خوانده و حالت پس از روئيدن گوشت بر استخوانها را لحم خوانده، و اين كمال دقت قرآن در بيان مطالب خود و انتخاب الفاظ مناسب را به نمايش مى گذارد. مضغه شبيه به گوشت جويده شده، داراى شيارها و پستى و بلندى ها مى باشد، آخرين تصويرى كه از جنين در اين مرحله گرفته شده اين حالت جنين را با كمال وضوح نشان مى دهد و بر بيان قرآن مهر تأييد مى زند.
حيرت آور است كه جناب داكتر سها از درك اين مطلب عاجز است و يا از اعتراف به آن طفره مى رود كه استخوانهاى جنين در مرحله خاصى ايجاد مى شوند، همانگونه كه قرآن مى فرمايد، و از همان مضغه ساخته مى شوند، ژنهاى مأمور ساخت و ساز استخوان در درون همين مضغه كار شان را در مرحله خاصى آغاز نموده و اسكلت استخوانى بدن جنين را مى سازند، قبل از اين هيچ استخوانى در كالبد جنين سراغ نمى شود. قرآن مى فرمايد كه در مرحله بعدى استخوانها را با لحم (گوشت) مى پوشانيم، و اين همان چيزى است كه امروز كالبد شناسى جنين به آن دست يافته و آن را با وسائل پيشرفته مشاهده كرده.
آقاى سها در اين رابطه نيز خلاف تقاضاى تحقيق علمى و امانت دارى عمل كرده كه نخستين بخش اين آيات را به فراموشى سپرده و اشاره اى به اين بيان قرآن نداشته كه پيدايش انسان را از سلاله و عصاره خاك مى خواند، امروز مى دانيم كه نطفه انسان در بدن پدر و مادر از موادى ساخته مى شود كه از خاك گرفته شده، بته، درخت و نبات از خاك دانه و ميوه مى سازد و غذاى انسان و حيوان از آن درست مى كند، اين غذا در بدن حيوان و انسان به خون، گوشت، استخوان و نطفه تبديل مى شود، جنين انسان از تلفيق نطفه هاى جوره انسان در رحم مادر تشكيل مى گردد، و اين حقيقتى است كه قرآن چهارده قرن قبل گفته و علم امروز به آن پى برده.
قرآن در اين آيات به مراحل مهم و بارز پيدايش نطفه و رشد جنين در رحم مادر اشاره كرده، و اين پاسخى است به كسانى كه مى گفتند: چگونه باور كنيم كه انسان مجدداً زنده خواهد شد، پس از آن كه وجودش مى پوسد، تجزيه مى شود و به خاك مبدل مى گردد؟ قرآن در پاسخ اين اعتراض مى گويد: مگر نمى بينيد كه خداوند جد نخستين انسان را در ابتداى آفرينش از خاك آفريد و اولاد او را نيز از خاك مى آفريند، نه تنها انسان را بلكه تمامى جانداران و حيوانات و نباتات را، هر روز صدها نمونه آن را به چشم خود مى بينيد، چرا آفرينش مجدد انسان از خاك را محال و ناممكن تلقى مى كنيد؟!! آفريدگارى كه خاك مرده را به نطفه، علقه، مضغه، طفل مكمل الاعضاء و انسان كامل در مى آورد؛ آيا او را از خلقت مجدد انسان از خاك عاجز مى خوانيد؟! آيا صحنه هاى مكرر و مشهود آفرينش جانداران گوناگون از خاك؛ كافى نيست كه باور كنيد آفريدگار انسان قادر به خلقت مجدد انسان است؟!!
ادعاى آقاى سها كاملاً نادرست، غير علمى و واهى است كه رشد تمام بافتها از جمله عضله و استخوان با هم (يكجا) پیش می روند نه اینکه ابتدا جنین تبدیل به استخوان شود و سپس گوشت اطراف استخوانها قرار گیرد!! يا جناب داكتر براى دفاع از عقيد اش و در مخالفت با باورهاى دينى هر كارى حتى تحريف حقائق و انكار از آن را نيز جائز و مطبوع مى بيند و يا از حقائق بى اطلاع است و نمى داند كه جنين در ابتداء فقط چند سلول است، سپس كتله اى از سلولها، بدون استخوان، قلب، ريه، جگر، جهاز هاضمه و جهاز تنفسى، چشم و گوش و غيره اعضاء و بافتها، تمامى اين بافتها و اعضاء در مراحل مختلف و يكى پى ديگر ايجاد مى شوند، اين حرف جناب داكتر اختراع و كشف منفرد به فرد خود او است، نه هيچ كسى از محققين گذشته به شمول جالينوس اين حرف را گفته و نه هيچ محقق معاصر ما، محققين امروزى همه متفق اند كه تمامى اعضاء بدن جنين در مراحل مختلف رشد آن ايجاد مى گردند، چنان نيست كه جنين ابتدايى يك طفل مكمل الاعضاء در مقياس كوچك و داراى تمامى اعضاء بدن بوده و رشد جنين كمى است نه كيفى، حقيقت كاملاً و صد در صد خلاف اين تصور واهى و عكس ادعاء داكتر سها است، عجيب اين كه آقاى سها به دياگرامى كه در كتابش آورده نيز عطف توجه نكرده و متوجه نشده كه در آن جنين تا قبل از هشت هفته از هيچ پهلو و ناحيه اى به يك طفل شباهت ندارد، پس از اين كم كم و آهسته آهسته آثار و علائم برخى از اعضاء به گونه ناقص و ابتدائى نمايان مى شوند. او به گونه مجامله گرانه اعتراف مى كند كه: البته مراحل رشد برخی بافتها و ارگانها مخصوصاً سیستم عصبی پس از تولد هم ادامه می یابد!! اين حرف تنها در باره سيستم عصبى نه بلكه در باره تمامى اعضاء و بافتهاى بدن صدق مى كند، اما نه به گونه اى كه همه در ابتداء وجود دارند و فقط از لحاظ كمى و حتى كيفى رشد مى كنند، برعكس در مراحل مختلف از نيست هست مى شوند و به تدريج رشد و نمو مى كنند. آقاى سها مى نويسد: بعضی از مفسرین گفته اند که منظور از علقه زالوست چون مثل زالو به دیواره ی رحم می چسپد. ... باز هم اگر فرضاً این گفته را قبول کنیم که منظور زالوست باز هم مسأله حل نمی شود چون بعد از هفته ی اول تا اخر 9 ماهگی به دیواره ی رحم چسپیده است!! آقاى سها از يك سو از فهم درست رأى اين مفسرين عزيز قاصر است و از سوى ديگر نمى داند كه ميان چسپيدن و اتصال تفاوت است، جنين مدتى كوتاه به جدار رحم چسپيده بوده و پس از آن از جدار رحم جدا شده و تا زمان تولد در داخل رحم به حالت شناور قرار مى گيرد، و از طريق رگها به آن متصل مى باشد.
آقاى سها اين را نيز درك نكرده كه جنين از ناحيه حيات به مفهوم جامع و كامل كلمه همواره و از بدو آفرينش يكسان نيست، در يكى از مراحل پيشرفته به موجود زنده متحرك تبديل مى شود، قبل از چهارماهگى موجود زنده غير متحرك است اما پس از آن داراى تحرك مى شود، جناب سها به اين مطلب توجه اى نكرده كه جنين در چند هفته نخستين به گونه آرام و بدون حركت محسوس رشد مى كند و در زمان معينى به حركت و جنب و جوش مى آغازد، مادرش فقط در اين مرحله است كه حركات دست و پاى او را به گونه اى واضح احساس مى كند. قرآن اين مرحله را با اين فقره توضيح نموده: ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ: سپس او را در آفرينشى ديگر درآورديم. و در حديث مورد نظر او اين مرحله به صيغه دميدن روح در جنين ياد شده. اما در رابطه به اين روايت بايد گفت:
اين روايت از ناحيه سند غريب است، از ميان تمامى صحابه تنها يك راوى دارد كه عبدالله بن مسعود است و در طبقه دوم و سوم دو دو راوى دارد. از ناحيه متن شاهدى در قرآن براى آن سراغ نداريم، در قرآن به زمان بندى رشد جنين و مدت هر مرحله اشاره اى نشده. حديث شرح و تفصيل قرآن است، از نظر محققين روايتى كه با متن قرآن همخوانى نداشته باشد مدار اعتبار نيست، از نظر محققين روايات غريب نيز كه مؤيدى در احاديث صحيح و شاهدى در قرآن برايش يافت نشود بايد با احتياط بيشتر مورد استناد قرار گيرند، مخصوصاً اگر به مسائل مهم اعتقادى و احكام پرداخته باشد. در اين روايت مطالبى را مشاهده مى كنيم كه با مبانى مهم اعتقادى ارتباط مى گيرد، برخى از بخشهاى اين روايت به موضوع مهم قضاء و قدر پرداخته، در اين رابطه مسلمانان به سه گروه تقسيم شده اند: جبريه، قدريه و اهل سنت و جماعت، گروه جبريه اين روايت را نه تنها معتبر گرفته بلكه مبناى مسلك خود ساخته اند، قدريه آن را نمى پذيرند و قابل اعتبار نمى خوانند، اهل سنت و جماعت با آن برخورد محتاطانه دارند، نه با تعبير جبريه از اين روايت موافق اند و نه با تعبير قدريه. در چنين مواردى هر گز نمى توان به روايات غريب استناد كرد.
آقاى سها بيان قرآن را با نظر جالينوس مقايسه كرده و به قضاوت نشسته؛ ولى قضاوت خيلى دور از انصاف و جداً نفرت انگيز، مى گويد: جالبتر از همه اینست که بدانید این گفته ی قرآن در مورد رشد جنین از قرنها قبل از اسلام در جوامع آن زمانها رایج بوده است. گالن ( جالینوس) پزشک مشهور یونانی در حدود 150 سال پس از میلاد ( 450 سال قبل از محمد) در ترکیه نوشته است که: " خلقت جنین به چهار مر حله تقسیم می شود. مرحله ی اول که شکل منی ( معادل نطفه ) غالب است... وقتی با خون پر شد ( معادل علقه) و هنوز قلب و مغز و کبد ساخته نشده اند و بی شکل است ولی دارای جسمیت است و اندازه ی قابل ملاحظه ای دارد این مرحله ی دوم است و شکل گوشت دارد ( معادل مضغه) نه منی ... مرحله ی سوم بدنبال می آید ... که در آن سه جزء مشخص، یک طرح کلی ورای همه قسمتهای دیگر قابل مشاهده است، پیدایش سه جزء مشخصتر را واضح می بینی، معده را مبهمتر و دست و پاها را. سپس آنها شاخه ( بر جستگی که دستها یا پاها را می سازند)تولید می کنند. در چهارمین و مرحله ی نهائی همه ی قسمتهای اندام ها مشخص شده اند... سپس ادعاء مى كند: بنظر میرسد که این اندیشه های گلن ( جالینوس) از طریق تجارت و روابط دیگر از ترکیه به سرزمین های دیگر از جمله عربستان رسیده و محمد اینهارا بطور ناقص شنیده و بطور ناقص در قرآن آورده است که البته برای یک انسان امر طبیعی است، نه برای خدا.
در پاسخ اين قضاوت متعصبانه و سطحى نگرانه بايد گفت: اگر شما محمد ﷵ را به عنوان يك نابغه؛ نه يك پيامبر نيز قبول كنيد و اعتراف نماييد كه او اين توانمندى و استعداد و فهم علمى را داشت كه آراء محققينى چون جالينوس را هضم كند و پس از آرايش و پيرايش مناسب ارائه نمايد و براى پيروان خود قابل فهم سازد، شما را ملامت نخواهيم كرد و آن را ناشى از شناخت ناقص تان از عظمت شخصيت او و علو و بلندى پيام او تلقى خواهيم كرد، اما شيطان تان راضى نمى شود شما به آن اعتراف كنيد و اجازه نمى دهد بر اين حقيقت صحه بگذاريد، شما را به انكار از حق، تحريف حقيقت، دروغ و اتهام و افتراء وامى دارد. امروز هر دانش آموز صنوف ابتدايى طب مى داند كه نظريه جالينوس مناسب زمان او بود و از آن چه انسان امروزى از مراحل رشد جنين مى داند فرسخها فاصله دارد، اما بيان قرآن در باره تكوين جنين، محلهاى استقرار سه گانه آن در بطن مادر، مراحل مختلف رشد آن كاملاً و صد در صد با آخرين دستآوردهاى علمى جنين شناسى مطابقت دارد.
جناب سها را به عطف توجه به دياگرام مورد استناد خودش دعوت مى كنم، اين بخش را كمى با دقت بنگر:
آيا در اين اشكال چيزى شبيه يك طفل در مقياس كوچك را مشاهده مى كنى؟!! آيا ادعاء جناب عالى مبنى بر اين كه بافتها و جهازهاى جنين از اول وجود داشته و پس از هفته هشتم به سرعت رشد مى كند!! صد در صد مغاير اين دياگرام نيست؟ اعتراف و عدم اعتراف تو در برابر آن چه علم به آن دست يافته؛ هيچ اهميت و ارزشى ندارد، علم با الفاظ صريح بر بيان قرآن صحه مى گذارد و مى گويد: ساخت و ساز تمامى اعضاء و جهازهاى جنين؛ هر يكى در مرحله خاصى آغاز و به تدريج به سوى تكميل شدن پيش مى رود.
داكتر عبدالله فكور

جستجو در کابل پرس