Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 85665

در پاسخ به ادعاهاى بى مايه (خطا ها و تناقضات قرآن!!!)

25 نوامبر 2014, 14:20, توسط د عبد الله فكور

جناب ياسين! اين هم بخش دوم تقدم شعور بر ماده

بسم الله الرحمن الرحيم
مقدمه
در عصر ما؛ بردگى و اسارت فردى جايش را به اسارت اجتماعى يا بردگى ملتها گذاشته و استعمار كهن يا دخالت مستقيم و نظامى قدرت هاى بزرگ امپريالستى در تعيين سرنوشت ملتهاى كوچك نيز به استعمار نوين يا استعمار اقتصادى و سياسى و از همه بد تر و خطرناكتر به استعمار فرهنگى مبدل گرديده، حالا ديگر نيروهاى بزرگ استعمارى ضرورت ندارند كه با توسل به قوه و استعمال اسلحۀ مدرن و پيشرفته، حلقه هاى زنجير بردگى و اسارت را بر دست و پاى بوميان كشور هاى مستعمره بيندازند، زيرا روش باصرفه ترى را اتخاذ نموده، به چهرۀ خشن و منحوسش تغيير قيافه داده، در لابلاى ماسكهاى فريبنده، اهداف پست استعمارى شانرا تعقيب نموده، با استخدام چاكران قلم بدست و احزاب سياسى وطنفروش و مزدور در كشورهاى عقب مانده و از طريق استعمار فرهنگى، توده هاى مردم آنجا را در بند اسارت و ا ستعمار مى كشند، امروز مسئله تفوق نظامى نزد نيروهاى امپريالستى در جهت استعمار ديگران آنقدر ارزش قابل ملاحظه اى ندارد كه موضوع استخدام ذهنيت ها به نفع سياست ها و ايديولوژى هاى استعمارى شان مورد توجه است، زيرا در محيط و جامعه اى كه زمينه تسلط فرهنگى استعمار مساعد نگرديده، جاى پاى براى استعمار وجود ندارد، و اصولاً تسلط مجرد اقتصادى كافى نيست كه قدرت هاى استعمارى را از بقاى حاكميت خويش بر مستعمرات شان مطمئن سازد، با توجه به همين مطلب است كه تركيز بر استعمار فرهنگى بخش عمده و اساسى تلاشهاى نيروهاى استعمارى معاصر را تشكيل داده است، آن ها بخوبى مى دانند كه در جهت تسلط بر سرنوشت كشور هاى مستعمره و نيمه مستعمره، بزرگترين مانعى كه در برابر تلاشهاى قدرتهاى امپريالستى جهان سد گرديده و تسلط شان را بر مستعمرات با خطر مواجه مى سازد، همانا عقايد و اصول فكرى حيات بخش و سازندۀ است كه نمى گذارد ملل عقب نگهداشته شده؛ در كام استعمار سقوط نموده و به اسارت و بردگى تن دهند. اين سد بزرگ و آهنين عليه سلطۀ نيروهاى استعمارى بر شرق مسلمان، بدون شك نيروى پرتوان احساسات انقلابى و تحرك آفرينى است كه از اسلام مايه مى گيرد و منشأ اساسى آن عقايد اسلامى مردم است، آرى اسلام و عقايد اسلامى مردم، همان نيرويى كه استعمار كهن، با وجود تفوق صريح نظامى اش، در برابرش بزانو درآمد و آفتاب امپراتورى بزرگ استعمارى بريتانيا را در شرق مسلمان به غروب واداشت. نيروهاى استعمارى جهان اين واقعيت را بخوبى درك نموده و نيروى اصيل و انقلابى اسلام را يكى از بزرگترين و سرسخترين موانع در راه رسيدن به اهداف شوم و مطامع پست استعمارگرانۀ خود شناخته اند و براى نابودى آن مليون ها ربل، دالر، پوند سترلنگ و ين مصرف مى كنند، استعمار نوين براى درهم كوبيدن مقاومت مردمى كه در شرق مجهز به اصول عقيدۀ نجات بخش اسلام اند، راه بهتر و باصرفه تر از اين را نيافت كه از طريق خود مردم داخل اين كشورها گرديده، با درهم شكستن دژ محكم معتقدات اسلامى مردم، كه به مثابۀ صدها لشكر مجهز عليه تجاوز نيروهاى استعمارى عمل مى كند، راه را براى نفوذ و حاكميت خويش هموار سازند؛ بناءً گروپ هاى سياسى استخدام مى شوند، نويسندگان مزدور وظيفه مى گيرند، مبارزين حرفه ئى تحت نظارت مستقيم نيروهاى استعمارى دست بكار مى شوند، تا عليه اسلام بتازند، از رجوع جوانان به اسلام آزادى بخش مانع شوند، نفوذ و سيطرۀ معنوى اسلام را ميان توده هاى مردم تضعيف كنند، ريشه هايش را در جامعه بخشكانند و از اين طريق هم وحدت ملى بوميان سرزمينهاى اشغالى را متلاشى كنند و هم مقاومت را تضعيف و جنگ آزادى را به جنگهاى داخلى مبدل كنند، آنها بخوبى مى دانند كه وحدت ملى اين مردم و مقاومت شان در برابر استعمار و جنگ شان با اشغالگران از اسلام مايه مى گيرد. از اين روست كه مبارزۀ سرسختانه، آشتى ناپذير و مسلسل با اسلام در كشور هاى اسلامى، چون مأموريت نخستين ايادى و مزدوران استعمار قرار مى گيرد، اين مأموريت پليد و خبيث به عهده گروهايى وطنفروشى گذاشته مى شود كه بنام هاى فريبندۀ آزادى و نجات مردم تبارز مى نمايند؛ ولى در واقع عمال حلقه بگوش استعمار اند، در لست وظايفى كه به عهدۀ اين گروها در جهت درهم كوبيدن وحدت ملى و مقاومت ضد استعمارى توده هاى مسلمان قرار مى گيرد و برنامه هاى كارى كه در ضمن آن چگونگى فعاليتهاى عمال استعمار در شرق مسلمان مشخص مى شود؛ در صدر آن مبارزه جدى و دوامدار عليه اسلام نجات بخش و سازنده درج مى باشد، زيرا اسلام محرك نيرومند مبارزات آزاديخواهى، عامل سترگ افتخارات تاريخى اين جوامع، ضامن وحدت ملى، استقلال و تماميت ارضى اين كشورها و حافظ موجوديت و هستى آنان است، از اين رو قابل تعجب نيست كه چاكران زرخريد استعمار، نويسندگان مزدور، مبارزان دروغين آزادى و حقوق بشر، بسوى اسلام نشانه مى روند، آن را مانع سلطۀ استعمار بر كشور و سدى در برابر اهداف شوم باداران خود گرفته اند و با تمام توان خود تلاش مى ورزند تا اين مانع محكم را از سر راه استعمار فرهنگى دركشورهاى اسلامى بردارند.
مبارزه عليه اسلام در كشور ما و بقيۀ كشورهاى اسلامى از اين عوامل بيرونى مايه مى گيرد، روشن فكران سياه دل و تاريك انديشى كه اين مأموريت را به عهده دارند و پيشقراولان اين مبارزه اند با استفاده از وضعيتى كه فقر، گرسنگى، بى عدالتى و استبداد در جامعه ايجاد كرده، با عنوان كردن شعارهاى چون ترقى، آزادى، عدالت، مساوات، دفاع از حقوق كارگران و طبقه محروم جامعه؛ جوانان احساساتى، كم تجربه و بى خبر از توطئه هاى دشمنانى زرنگ و عمال فريبكار شان؛ تحت تأثير اين شعارها قرار مى گيرند، به دام شان مى افتند، زمانى به حقايق متوجه مى شوند و دستهاى خبيث عقب پرده ها و نيات شوم شعاردهندگان مكار را درك مى كنند كه يا براى شان دير شده و يا برگشت براى شان دشوار و محال، برنامه اى كه براى اغواى اين جوانان به دام افتيده روى دست گرفته مى شود چنان است كه آنها را از مردم خود و ارزشهاى دينى و مذهبى شان بيگانه مى سازد، در پرتگاه فساد اخلاقى سقوط مى دهد، به شراب و قمار، محافل رقص و دانس و اختلاط و لجام گسيختگى هاى جنسى و اخلاقى مى كشاند، به جوانان ما تلقين مى كنند كه نه خدايى وجود دارد، نه حلال و حرامى و نه محاسبه اخروى و مكافات و مجازاتى، هر چه در كائنات مشاهده مى كنيم اشكال مختلف ماده است كه خودبخود و بحكم ارتقاء طبيعى از حالتى به حالت ديگرى درآمده، باورهاى مذهبى زادۀ محيط تاريك قرون وسطائى بوده، با ارتقاء سطح علمى انسان بساطش برچيده مى شود... و امثال اين حرفها كه همواره از مبارزان اماتور و در خدمت اجنبى شنيده مى شود، نبايد تعجب كرد كه چرا اينها مسايل ديگر را كنار گذاشته، در عوض بحث در بارۀ فقر، گرسنگى و بى عدالتى ها در جامعه و عوامل آن بر مبارزه عليه دين و مذهب مردم تركيز دارند، چون استعمارگران بخوبى مى دانند كه تا مردم را از دين و مذهب شان بيگانه نسازيم؛ نمى توانيم آنان را به اسارت بكشيم، همانگونه كه نمى توان سرباز دشمن را قبل از خلع سلاح اسير گرفت، ملتهاى مسلمان را نيز قبل از دين زدائى و خلع مذهب نمى توان به اسارت درآورد، اسلام سلاح آنان است، درس آزادگى و قربانى در راه اهداف مقدس را به آنان مى دهد، از اين رو مأموريت نخستين پيشقراولان استعمار دين دشمنى و مذهب ستيزى بوده، قبل از همه به جنگ عليه معتقدات دينى مردم مى روند، به دين ستيزى شان عنوان دفاع از دست آوردهاى علمى بشر و فلسفه را مى دهند، تا عناصر بى خبر و بى اطلاع را به آسانى به دام بيندازند، از شعارهاى فريبندۀ عدالت، برابرى و ترقى چون پوششى استفاده مى كنند. اين از يكطرف و از طرفى ديگر عوامل درونى اين تلاشها وجود حكومت هائى است كه عناصر بقا و دوام را از دست داده اند، از بيرون و به دست استعمارگران تحميل شده اند، از ملتهاى شان مى ترسند، به مردم خود اعتمادى ندارند، بر نيروهاى اجنبى متكى اند، از قيام هاى مردمى و جنبش هاى رهايى بخش اسلامى بيم دارند، مى دانند كه بدون اتكاء به حاميان بيرونى؛ قادر به دفاع از خود و ادامۀ اقتدار شان نيستند، ناچار براى ادامۀ تسلط نارواى خود به نيروهاى استعمارى پناه مى برند، امتيازات مى دهند و تضمين هاى سياسى كسب مى كنند، در برابر حمايۀ اجانب؛ امتيازات سياسى، فرهنگى و اقتصادى را به حاميان شان مى دهند، از عمال استعمار پشتيبانى بعمل آورده، زمينۀ پخش انديشه هاى وارداتى استعمارى را مساعد مىسازند. استعمارگران و دست نشانده هاى شان تحمل آن را ندارند كه توده ها ى ستمكش مردم در مستعمرات شان به اسلام رو آورند و به انديشۀ نجات بخش اسلام مجهز شوند، آنها بخوبى درك كرده اند كه اسلام درس آزاد بودن و آزاد زيستن را به پيروانش مى دهد و نمىگذارد به ذلت و پستى تن دهند، احساس ضعف و حقارت نمايند، برده و اسير ديگران شوند و در برابر حكام جابر و ستمگر سر اطاعت بر زمين بگذارند؛ بلكه به افراد متعهد به اسلام وظيفه مى دهد كه در برابر احدى جز پروردگارشان سر بندگى خم نكنند، فقط از خدا بترسند و از احدى جز وى نهراسند، تنها از دستور و فرمان پروردگار شان اطاعت كنند و در برابر هوى و هوس احدى به اطاعت نپردازند. بنابر همين دليل است كه حكومتهاى نامسلمان و حكام مفسد آن فعاليتهاى استعمارگران و ايادى شان را در زمينۀ مبارزه عليه اسلام حمايت مىكنند، امكانات ضرورى را در اختيار شان مى گذارند، مجوز فعاليتهاى سياسى را به گروههاى وابسته به اجانب مى دهند و از تلاشهاى شان عليه دين و مذهب حمايت مى كنند، با توجه به اين حقايق است كه درك مى كنيم چرا حكومتهاى مفسد از فعاليتهاى ضد دينى گروههاى بيگانه پرست حمايت مى كنند، چرا مى خواهند مردم از دين فاصله بگيرند، انديشه هاى مسموم كنندۀ استعمار بر قلبهاى آگنده از ايمان مردم سايه افگند، مى خواهند از اين طريق هم بقاى تسلط حكومتهاى غير اسلامى تضمين گردد و هم منافع سياسى و اقتصادى استعمار تأمين شود. تعجب نكنيد كه چرا حكام كشور ما احزاب كمونيست را تأسيس كردند و به حمايت از آنان برخاستند!!
ادامه دارد

جستجو در کابل پرس