Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 85803

بخشی از جنایات سید منصور نادری در نامه سرگشاده به اشرف غنی احمدزی

7 دسامبر 2014, 01:33, توسط سید منیرشاه

هیولایی درقالب انسان

بگویم شمه ازکارهای منصورکیان ........---- هیولایی بودامروزمگردرقالب انسان .....
شوی آگاه اگرازفعل شوم نادرست او.......--- یقین دارم که میگویی برابرهست بامروان
اگرچه خلق میداندازان اعمال زشت او.....---- ترورُقتلُ کشتارش بودمشهوردربغلان....
شده مشهوربه خان آغاهمین دجال امروزی---- دوچشما نش شده اعمازامرحضرت سبحان
به ناحق سرپرست گویدکجااست امرُفرمانش---- الف تا یا نمیداند برای مردم است اعیان
نه تهمت است نه بهتانی جماعت جمله میداند---- نداردعلمُ عرفانی بود او بیسواد ناخوان
قلم دردست میگیرد نمیداند چه بنویسد ......---- نشیند برسر کرسی مثال بُت بامیان......
به کرسی پارلمان بینی فقط دستهای اوبالا ---- نمیفهمد سخن گوید به پیش جمله حاضران
زمان فرقه هشتاد بکرد اوکُشتُ کشتاری .----- تباه بنمود جماعت را بنام (سید کیان)....
به صد ها فامیلی بینی که ازغم زارمینالد ----- زدست ظلم این شداد بی غیرت بی وجدان
بکشت آن نامداران جماعت رااین احمق .----- برای مردمش آشکار نه بیتوان کردوراپنهان
جماعت خوب میداندازان قتلُ تُرورهایش ----- بدورش جمع گردیده ست چندتن جمله نادان
هنوزهم خواب می بیندزمان فرقه هشتاد .----- نه آن غندُ نه آن لوا نه آن قلابی جنرالان
ازین خواب ضلالت بارنخواهدشداو بیدار ----- احاطه کرده هست اوراکثیری جمله اوباشان
برادرها خطاب میکرد خودرا رهنما رهبر----- عجاییب رهنمای کرد به لندن بوداوپنهان..
درین اوقات بیابنگردیگر چالُ فریب او .. ----- کند عوام فریبی او به قرآن عظیم الشان .
هزارُچارصدسال است که حاکم است درعالم---- نباشد ابتکارنوهویدا هست به دانایان .....
دیگرنیرنگُ چال اونباشد کارگر امروز ... ----- درین ایام ساینسُ کمپیوتر دسترسی برآن
کنیددست دُعا بالا به پیشگاه امام وقت ..... ----- بسوزدخانمان اوشودباخاکُ گل یکسان..
ازان بیدادیُ ظلمش نگفتم ذرّۀ اینجا .......----- توخواهی گفت شرف داردیزیدُشمرُبوسفیان
ندارد چشم بینا را شناسد امرُ فرمان را...------ منافق گشته همکارش مثال (مولوی افغان).
بود دجال صفت دورش مثال بازکُ عوض---- نماید قلدوری پیشش بیگیرد پول از اوآسان
زرنگُ صورتش پیداست بودویسکی برگهایش--- تکبُرُ غرورهمراه نداردفرق از حیوان ..
خطابش میکند رهبربرابر هست با رهزن .------- نه بینی رهبری براوبود اورهبر دزدان.
نباشد خصلت انسان نه درمنصورنه درجعفر----- شرافت راوداع گفته رضالت سرزندازآن
درین اوقات می بینم اضافه گشته دو احمق.. ---- کندیاوه سرایی اویکی عمران دیگرطغیان
کندتوصیف آن ملعون وراگوید(پور حیدر) ..----- بودلعنت به این مرتدنهاده اسم خودعمران
چه گویم ای برادرهابه دورش این چنین احمق---- نماید رهبری برآن برای همچو دلالان ...
ضلالت پیشه اش گشته نداردعزتُ آبرو .....----- ملامت گرشودصدبارنداردفرق برایشان.
بوددرخون آغشته همیش دست های ناپاکش----- اللهی سرنگون گردان خودش باجمله خانمان
نداردفرق به گوش کرصدای (بلبُلُ قمری) ----- ز بینایی شده محروم که بیند خورشید تابان
دو دست او شده کوتاه زفرمان امام وقت ..----- نماید هرطرف حمله شده بیچارهُ حیران ...
شدی ای منصورکیان مثال جمله دجالان ..----- به دست خود برفتی تو به سوی آتش سوزان

آنلاین : http://kabulpress.com

جستجو در کابل پرس