Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 86199

دین و دانش در نبردی دائمی با همدیگر

21 جنوری 2015, 05:56, توسط داكتر فكور

جناب يسين!
همانگونه كه پشبينى كرده بودم و تو و استادانت را عاجز و ناتوان از پاسخ معقول به نوشته علمى برادرحكمتيار خوانده بودم، به همه هويدا شدكه با بالاهاى مورچه كوچك نمى توان به قله هاى بلند كوه هاى سر به فلك رسيد. اينك كه بر شاخه اى ديگر نشسته اى و ادعاهاى منسوب به هاوكينگ را مستمسك خود ساخته اى، بيا اين نوشته را كه به نظر هاوكينگ اختصاص يافته با ذهن شفاف و چشم بدون عينك سياه به خوانش بگير، شايد در يافتن راه راست تو را كمك كند:
در باره خدا و آغاز خلقت كدام ادعاء هاوكينگ فزيكدان بريتانيايى قابل اعتبار است؟
هاوكينگ فزيكدان بريتانيايى كه در رابطه به انفجار بزرگ بيگ بينگ و سياه چالهاى كيهانى تحقيقات داشته؛ چند سال قبل و در نخستين اظهار نظرى كه در باره عامل و منشأ انفجار بزرگ بيگ بينگ داشت گفت: اين انفجار به يك عامل و فاعل (منفجر كننده) بيرونى نياز داشت، كسى بايد از بيرون فليته اين انفجار را افروخته باشد. او با اين بيان خود باورش را به خدا به عنوان خالق كائنات ابراز داشت. عكس العمل خدانشناسان در باره اين نظر هاوكينگ يا پرخاشگرانه و معارضانه بود و يا آن را جدى و قابل اعتناء نگرفتند و با توجه به آن در باورهاى شان هيچ تغييرى و تجديد نظرى را لازم و ضرورى نخواندند، اما اخيراً نظرى ديگر به هاوكينگ منسوب شده مبنى بر اين كه اين انفجار مى تواند بدون عامل بيرونى و خودبخودى باشد، در كتاب تازه منسوب به او آمده است: خدا عالم و کهکشان را نيافريده و «انفجار بزرگ بيگ بينگ» که كهكشانها و اجرام سماوى بر اثر آن به‌وجود آمده‌اند، نتيجه و پيامد قوانين فيزيک است!!
اين بار نظر جديد هاوكينگ با غوغاى زياد خدا نشناسان توأم بود، چون آن را با پيشفرضهاى خود يكسان يافتند، به دفاع از آن پرداختند و به تبليغ آن همت گماشتند، از او به عنوان جانشين انيشتين و نيوتن ستايش كردند!! و اين همه در حالى كه هاوكينگ اكنون به گونه اى بيمار است كه تسلطش را بر تمامى عضلات بدنش از دست داده، از سخن گفتن نيز عاجز است و تماسش با ديگران نيز فقط از طريق فشار بر دكمه يك كمپيوتر است، او اكنون شباهتى به يك مجسمه گوشتى دارد، داكتران معالجش سالها قبل و در بيست و يك سالگى اش مرگ قريب الوقوع او را پيش بينى كردند، و منتظر مرگ زودرس او بودند و زنده ماندنش را خلاف انتظار خود يافته اند. اما خدا نشاسان نگفتند كه نظر انسان بيمار نمى تواند مدار اعتبار باشد، خاصتاً كسى كه از فرط بيمارى قادر به بيان ما فى الضميرش نيز نيست و حرفهاى منسوب به او نيز در حقيقت حرفهاى ديگران است. عرائضى در اين رابطه دارم:
هاوكينگ براى نفى و اثبات خدا ملياردها سال عقب رفته و به حادثه اى كه حدوداً سيزده و نيم مليارد سال قبل اتفاق افتاده؛ استناد كرده است، او انفجار بزرگ نخستين را كه منشأ پيدايش كهكشانها و تمامى اجرام آن بوده است؛ نخست به خدا منسوب كرد، چون باورش اين بود كه چنين حادثه اى نمى تواند از خود و بدون عامل بيرونى رخ داده باشد، اما چند سال بعدتر و در اثناى شدت بيمارى اش نظر قبلى اش را پس گرفته و آن را اشتباه خوانده، حضور خدا را در آن حادثه منتفى شمرده و ادعاء كرده است كه اين انفجار يك حادثه كاملاً طبيعى و مطابق قوانين حاكم بر طبيعت انجام يافته!! نزد هر كسى اين پرسشها ايجاد خواهد شد كه چه چيزى باعث شده هاوكينك براى اثبات و نفى خدا به ابتداى آفرينش برود و به حادثه اى استناد كند كه ملياردها سال از آن سپرى شده؟ چرا نظرش را تغيير داد؟ چرا خدا منكران در باره نظر نخست او به مخالفت پرداختند اما نظر بعدى و منافى نظر قبلى اش را با غوغاها استقبال كردند؟ كدام نظر او علمى و قابل اعتناء است و بنابر چه دليلى؟ آيا خدا را بايد در حوادث خارق العاده جستجو كنيم و يا در جريان طبيعى حوادث روزمره و چگونگى پديده ها و تحولات و دگرگونى هاى آن؟! اگر جناب هاوكينگ براى اثبات و نفى وجود خدا به حوادث دَور و بر خود، قوانين حاكم بر طبيعت و چگونگى پديده ها و حوادث عالم استناد مى كرد، و با استناد به آن براى نفى و اثبات خدا ادعائى مى داشت مى توانستيم ادعاى او را جدى و قابل اعتناء گرفته و براى تأييد يا رد آن با او به بحث مى نشستيم، اگر او در نتيجه كاوشهايش قادر مى شد در طبيعت عيبها، نقصها، كاستها، بى قاعدگى ها، بى نظمى ها، ناهمآهنگى ها، بى هدفى ها.... را نشاندهى مى كرد و آن را نشانه پيدايش تصادفى كائنات مى خواند و اعتقاد به اين كه اين عالم را خدا طبق برنامه دقيق قبلى آفريده است رد مى كرد؛ در آن صورت خداستيزان را در حمايت از او و نظرش شايسته سرزنش نمى گرفتيم، اما متأسفانه او نه در ساختار قانونمند، هدفمند و عالمانه پديده هاى گوناگون كائنات و همآهنگى هاى دقيق و هدفمندانه ميان آنان دستهاى نامرئى آفريدگار حكيم و عليم را احساس كرده و نه در هيچ مقطع تاريخ طولانى اين كائنات فراخ و گسترده حضور خدا و تصرفش در حوادث عالم را يافته است و نه دليلى براى انكار از خدا!!، او براى اثبات و نفى خدا به سفر طولانى با بال خيال پرواز كرده، به سيزده و نيم مليارد سال قبل رسيده و در آن جا بارى حركت دست خدا را احساس كرده و بارى اين محرك را منتفى گرفته و اعتقاد به آن را غير ضرورى خوانده!!! در حالى كه خدا در كنارش بود، همواره و در هر جايى با او بود، نزديكتر از شهرگ گردن (به اصطلاح قرآن أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ)، انسانى با ضمير حساس، ديده روشن، خرد بيدار و عقل دراك به هر سو نگاه كند حضور خدا را احساس مى كند، به هر جا برود خدا را در همانجا مى يابد، در آفاق نيز و در درون نفس و قفس سينه خود نيز، به اصطلاح قرآن در آفاق و انفس، همانگونه كه قرآن مى فرمايد:
وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ: در هر جايى كه باشيد او با شماست
مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلاَثَةٍ إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ وَلاَ خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سَادِسُهُمْ وَلاَ أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلاَ أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا: ‏ نه هيچ سرگوشى سه نفرىست مگر اين كه خدا چهارمين شان است، و نه پنج نفرى مگر اين كه او ششمين شان است، و نه كمتر از اين و نه بيشتر از اين مگر اين كه خدا با ايشان است در هر جايى كه باشند.
سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ: آيات و ‏نشانه هاى روشن خود را هرچه زودتر در آفاق و درون خودشان به آنان نشان خواهيم داد تا براى شان آشكار گردد كه او حق است، آيا به پروردگارت اين بسنده نيست كه بر هر چيزى گواه است؟
اين است خدايى كه ما به او باورمنديم، خدايى كه در هر جايى زمين و آسمان حضورش نمايان است، در كنار ماست، نزديكتر از رگ گردن ما، در كنار هر چيز عالم حضور او را احساس مى كنيم.
فقط يك انسان كافر (پوشاننده حق) مى تواند از خداى حاضر در هر سوى و كوى اين عالم و در هر پديده و حادثه آن انكار كند، كسى كه صفحه دلش را با زنگ گناه و جرم زنگ آلود كرده و بر ديده اش پرده سياه جهل افكنده، اين انكار نيز چنان خواهد بود كه دل و دماغش با زبان او همراهى نخواهد كرد.
هاوكينگ فقط ادعاء كرده، معلوم نيست كه اين ادعاء اساساً نظر او را منعكس مى كند و يا كسى خواسته است با سوء استفاده از شهرت او به عنوان يك فزيكدان؛ انكار از خدا را موجه و منطقى جلوه دهد، اما نه او و نه حاميانش هيچ دليلى منطقى و علمى براى اثبات ادعاء خود ارائه نداشته، به اين پرسش نيز پاسخى نداشته كه چرا نظر قبلى اش را اشتباه خواند و چه دليلى براى تأييد نظر جديدش دارد؟
هاوكينگ زمانى به اين باور بود كه گسترش كائنات بالآخره زمانى متوقف خواهد شد و به حالت نخستينش بر خواهد گشت اما بعداً خود را تخطئه كرد و اين نظر را اشتباه آميز خواند. از حاميان هاوكينگ مى پرسيم: هر كسى كه اندكترين فهمى از چگونگى توسيع روزافزون كائنات دارد؛ به آسانى درك مى كند كه اين توسيع حتماً نقطه پايان دارد، پايان آن نيز خيلى وخيم خواهد بود، منتج به متلاشى شدن نظام عالم و تصادم مدهش ميان تمامى اجرام آن خواهد شد، هر كى باورى خلاف اين نظر داشته و معتقد به دوام جاودانه حالت كنونى عالم و توسيع انتهاء ناپذير آن باشد هيچ دليلى براى اثبات ادعاء واهى و بى بنيادش نمى تواند ارائه كند، اما جناب هاوكينگ برگشت كائنات به حالت ابتدائى اش را چگونه توجيه مى كرد و چه دليلى براى اثبات آن داشت؟!! من و هر شاگرد فزيك مى دانيم كه اين ادعاء هاوكينگ كاملاً غيرعلمى بود، با هيچ فورمول فزيكى و قانون آن نمى توان چنين ادعائى را ثابت كرد و موجه خواند. خوب شد او به اشتباه خود پى برد و آن را تصحيح كرد. اعتراف هاوكينگ به اشتباه مدهشش نشان داد كه گاهى فزيكدانان مشهور نيز مرتكب اشتباهات بزرگ مى شوند!! نظر جديد او در باره چگونگى بيگ بينگ و پيدايش كائنات نيز يكى ديگر از اشتباهات بزرگ او مى باشد، در كتابى منسوب به او آمده است: چون قوانين جديد فيزيک مثل جاذبه وجود دارند کهکشان مى ‌تواند خود را از هيچ بسازد. روند خلق بدون مقدمه و يک‌باره دليل وجود کهکشان و هستى ما است. هيچ ضرورتى ندارد که خداوند را برنامه‌ريز و مسئول آن آفرينش بدانيم!!! استدلال او در اين رابطه خيلى خيلى بى مايه و كاملاً غير علمى است، هر شاگرد فزيك مى داند كه جاذبه نه تنها هيچ نقشى در آفرينش كائنات و پديده هاى آن ندارد بلكه خود زاده آفرينش و مولود پديده هاى آن است، جاذبه مسبوق بر پديده هاى داراى جاذبه است نه مقدم بر آنها، تركيب خاص موليكولى اشياء باعث مى شود نيروى جاذبه به آن عنايت كند، اين نيرو زمانى ايجاد گرديد كه قبل از آن پديده هاى عالم به عنوان مولد آن ايجاد شدند. تعجب مى كنم كه يك فزيكدان چگونه جسارت مى كند چنين حرف بيهوده را بگويد و چگونه انسان عاقلى چنين ادعائى را مى پذيرد!!! عامل انفجار بيگ بينگ نيز نيروى جاذبه نه بلكه ضد اين نيرو است، انفجار زمانى رخ مى دهد كه پيوند و نيروى كشش ميان اجزاء يك مركب بگسلد و نيروى جاذبه ميان آنها منتفى گردد، اتم زمانى منفجر مى شود كه رابطه ميان هسته و الكترونهاى مدارهاى آن منقطع شود، يعنى جاذبه متلاشى شود، چنين پيش آمدى ايجاب نيروى را مى كند كه عكس نيروى جاذبه عمل كند و نيرومندتر از جاذبه باشد. اما جاذبه را عامل انفجار خواندن آنهم از سوى يك فزيكدان خيلى مضحك است!! همچنان اگر هر كسى ادعاء كند كه چيزى از هيچ، بدون عامل بيرونى و ماقبل از آن و از خود آفريده شده مى توان به نحوى او را تبرئه كرد، على الاقل كمفهمى و بدفهمى او را باعث اين ادعاء نادرست خواند، اما چنين ادعاء پوچ و متصادم با تمامى اصول و مبانى علمى و منطقى از سوى فردى چون هاوكينگ فزيكدان خيلى خيلى حيرت آور است!! فزيكدانان را كه كنار بگذاريد هيچ شاگرد فزيك نيز با چنين ادعاء غيرعلمى توافق نخواهد كرد. قرآن در اين رابطه دو پرسش اساسى را در برابر منكران و ملحدان مى گذارد، به نحوى كه عاجز از پاسخ اند و به هيچ وجهى نمى توان انتظار پاسخى عاقلانه اى از سوى آنان را داشت:
أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ: آيا بدون هيچ (آفريدگارى) آفريده شده اند؛ يا خود آفريدگار (خود) اند؟!!!
أَمَّن يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَمَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ النمل: 64
چه كسى آفرينش را آغازيده است و سپس اعاده اش مى كند؟ و چه كسى از آسمان و زمين به شما روزى مى دهد؟ آيا معبودى در كنار خدا هست؟ دليل تان را بياريد اگر راستگو ايد.
قُلْ هَلْ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ يونس: 34
بگو آيا در زمره معبودان شركى تان كسى هست كه آفرينش را آغازيده و سپس اعاده اش كند؟ بگو: خدا آفرينش را آغاز نموده و سپس اعاده اش مى كند، پس چگونه به دروغ كشانده مى شويد؟
اگر طفل كوچكى در كنار جاده اى پارچه پلاستيكى را بيابد بلادرنگ مى پرسد: چه كسى اين را ساخته؟ چه كسى اين را شكستانده؟ عقل كوچك او نه ساخته شده اى بى سازنده را مى پذيرد و نه شكسته اى بدون شكننده را، يك فزيكدان عاقل چگونه مى تواند بپذيرد و ادعاء كند كه كائنات گسترده ما با اين همه پديده هاى بى شمار، با اين همه مظاهر جمال و زيبايى، با اين همه قانونمندى هاى دقيق، با اين همه آثار و مظاهر علم و حكمت، با اين همه نظم و هدفمندى ها، با اين همه تعادل و تناسق ميان آنها.... بدون آفريدگار عليم و حكيم آفريده شده و يا از هيچ و از خود آفريده شده؟!!
هر انسان عاقل در كنار گل زيبا و قشنگ بوى عطر حضور خدا را احساس مى كند، در صداى دلنواز و سيماى زيباى پرنده كوچك نشسته بر شاخه درخت خانه خود صداى حركت دستهاى هنرمند پروردگار را لمس مى كند، در تبسم جذاب كودك نوزاد خود و چين بر جبين زدن هاى او، در خنده و گريه او كه دل را مى انگيزد و عاطفه را مى شوراند و پدر و مادر و هر بيننده را به سوى خود مى كشد؛ برنامه ريزى هاى دقيق پروردگار عليم و حكيم را مشاهده مى كند.
ادامه دارد

جستجو در کابل پرس