Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 85899

آيا وقت آن نیست که هویت توهین آمیز افغان را به خودشان برگردانیم و زمین هایمان را پس بگیریم؟

16 دسامبر 2014, 12:17, توسط ارمان

"شناسنامه" که واژه فارسى و يا درى است را در ستان ناله وفغان "تذکره" مى نامند. تذکره لغت عربى است که به فارسى به وام گرفته شده است. تذکره در لغت به معنای «به یاد آوردن»، «پند دادن»، «یادگار»، «یادداشت» آمده‌ است. تذکره درادبيات فارسى نو از رودکى تا به جامى براى سرگذشت و يا زنده گينامه بزرگان ادبيات پارسى بکاربرده شده است.

عطار نیشابوری به عنوان اولين تذکره نويس ( تذکرة الاولیاء) شهرت يافت. تذکرة الأولیاء · عطار » ذکر ابن محمد امام صادق(ع) شده است.

تذکره نويسى ويا زنده گينامه به اولين بخش ادبي پيشينه نگارى ادبيات فارسى درى در پيوند به شاعران و عارفان شد. پيش از اينکه از آثار يک شاعر نگارش شود از زاد روز و زادگاه وزبان اش ياد مى شود. شناسايى وشناخت با زبان پيوند ناگسستنى دارد.

از همين رو تذکره در تمام زبانهاى دنيا با شناخت وهويت وشخصيت فرهنگى ديده مى شود . اولين شناخت شناخت خودى وشخصيتى است با زنده گى خودى. با واژه است که شخصيت فردى خدا را مى شناسد.

تذکره به معنى بيوگرافى است و زبان اصليت , هويت و مليت فرهنگى و حوزه زبانى (فرهنگى) را مى سازد ونه دولت که يک کشور را نام مى دهد. نام کشورها در روند روزگار با تير و شمشير و تفنگ و توپ و قدرت دولتى تغير پذيراند. ولى هيچ قدرتى دولتى زبان (فرهنگ) را تغير داده نمى تواند.
دولت افغان يعنى دولت پشتونهاى فارسى زبان با تصويب قانون اساسى افغانستان در سال ١٣٤٣ خورشيدى تنها "فارسى" زبان را از صفت اش درى حذف نمود. اين کار را دودمان طلايى فقط و فقط توانست کند چون که اول قدرت داشت و دوم خود مان به زبان پارسى فارسى قندپارسى و دُر درى مى ناميديم.

آيا "افغان", "پتان" و يا "پشتون" سه مليتهاى جداگانه اند?
آيا جرمنى و آلمانى و دويچ يا دچ سه مليتهاى جداگانه اند?
آيا آريانا, اران, ايرانشهر و ايران حوزه هاى فرهنگى جداگانه اند?

کوشش حاکمان افغان يک زبان را دو زبان جداگانه بسازد ناکام ماند. پشتون که به ايران و تاجيکستان رود به برگردان ضرورت ندارد

همين اکنون داکتر غنى پشتون و دوستم اوزبيک با کدام زبان با هم ديگر گپ مى زند?

همين اکنون يک بلوچ با هزاره با کدام زبان گپ مى زند?

برخورد علمى برخورد با واقعيت هاست و نه به خواستها!

چرا دولت مرکزى پشتون ويا افغان به زبان مادرى غير پشتون را کمک نمى کند و روزبروز برنامه هاى پشتون گسترش و برنامه هاى ديگر زبانها کاهش مى يابد!
يک پشتون بنام "استاد گل زمان" که فارسى را خوب مى داند به پشتو گپ مى زند باوجود که شخص مقابل اش مى گويد که سخن افغانى را ياد ندارد!!!

زبان نه تنها که يک پديده فرهنگى است و زبان خودش هم فرهنگ است هم فرهنگ ساز وهم نگهدار فرهنگ بلکه يک پديده ملکوتى و چرخ فلکى است. زبان يک پديده بزرگ و يک پديده کوچک است . تمام مواد زبانى در گيتى وخوشه پروين وسرک شيرى و گلکسيها و غارهاى سياه نورخور وجود دارد که گيرنده با حسهاى خود با تارپود خود با روى بدن خود با چشم وگوش ولب و زبان (دهن) پوست وگوشت و بينى و روح و روان خود ودل وجان خود وقلب و شش وجگر خود حس و لمس و مزه و بوى ودرک مى کند. چه اين واژه ها مادى باشند ويا معنوى چه گل گلاب باشد چه گِل وخاک, چه نوازش باشد و چه مهر و محبت! يعنى زبان در پهلوى چگونگى چندين پديده اى بودن خود پديده عاطفى مى باشد.

در اينجا شناخت ويا شناس با نام پديده فرهنگى زبانى در عميق ترين تاروپود وجود جوش و گره خورده است . چيزى که به آن هويت گفته مى شود. هويت فرهنگى ويا زبانى همانا هويت ملى است. "افغان ملت" واژه فرهنگ هويت پشتون است و عاطفه و هويت مليت هاي غير پشتون را زخمى ساخته است چون همين کلمه عاطفه و هويت مليت هاي غير پشتون را انکار مى کند.
از سال ١٣٤٣ تا به امروز حاکمان افغان کوشش مى نمايند واژه "افغان" را قربانى قدرت دولت پشتون نمايند. در اين زمينه ازخودهاى ما هستند که زمينه براى آموزش وپرورش "ستون پنجم" در پوشش "اسپ چوبى تروايى" خنجر به پشت غير پشتون مى زنند. افغان هيچ تعبير و تفسير ديگر ندارد! به جزء از پشتون بودن! واژه "افغانستانى" هم با هر چال و نيرنگ يک "سازش پوسيده" است.

من افغان نيستم ! من از اين ستان هستم بدون واژه افغان

جستجو در کابل پرس