Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 86656

وزیر طالبی و ذوق زده گی فارسی ستیزان

5 می 2015, 09:34, توسط Arman

مولانا جلال الدین محمد بلخی به کدام زبان شعر گفته است???
به درى?
پس همه مردم ايران زمين درى زبان و همه مردم نامنهاد ستان افغان پارسى و يا فارسى زبان اند. تفاوت دو زبان دراين است که براى افهام وتفهيم برگردان و يا ترجمان ضرورت نباشد!
ملکه اليزابت انگليس با اوباما به زبان امريکايى و يا انگليسى گپ مى زند? با واسطه و يا بيواسطه, با ترجمان يا بدون ترجمان?

زبان فرهنگ است و هم ادب, هم هنر و هم دانش و هم در هر پديده ديگر زبان اهميت ويژه دارد. بدون زبان فکر کردن امکان پذير نيست! مغز بدون زبان رشد نمى کند! پاسخ جانانه به اين فارسى سيتزان!! پس نگاه کن که خود مولانا جلال الدین محمد بلخی چه نگاريده است.
غزل شمارهٔ ۱۲۱۶ مولوی » دیوان شمس » غزلیات
چون شهسوار فارسی خربندگی تا کی کنی
ننگت نمی‌آید که خر گوید تو را خروار کش

غزل شمارهٔ ۲۹۸۸ مولوی » دیوان شمس » غزلیات
هر چند شیر بیشه و خورشیدطلعتی
بر گرد حوض گردی و در حوض درفتی
اسپت بیاورند که چالاک فارسی
شربت بیاورند که مخمور شربتی

غزل شمارهٔ ۳۲۰۳ مولوی » دیوان شمس » غزلیات
جان سوارست و فارسی، خر تن زیر ران او
زشت باشد که زیر خر، کند این روح مرکبی

استفاده از واژه پارسى غزل شمارهٔ ۲۱۸۱ مولوی » دیوان شمس » غزلیات
به یاری‌های شمس الدین تبریز
شود بس مستخف و مستهام او
خمش از پارسی تازی بگویم
فؤاد ما تسلیه المدام
چه بود پارسی تعال بیا
یا بیا یا بده تو داد تعال
ناله ای کن عاشقانه درد محرومی بگو
پارسی گو ساعتی و ساعتی رومی بگو
چو من تازی همی‌گویم به گوشم پارسی گوید
مگر بدخدمتی کردم که رو این سو نمی‌آری

غزل شمارهٔ ۲۵۶۱ مولوی » دیوان شمس » غزلیات
مسلمانان مسلمانان زبان پارسی گویم
که نبود شرط در جمعی شکر خوردن به تنهایی

مولوی » مثنوی معنوی » دفتر اول
پارسی گوییم یعنی این کشش
زان طرف آید که آمد آن چشش

مولوی » مثنوی معنوی » دفتر اول
ترک و کرد و پارسی‌گو و عرب
فهم کرده آن ندا بی‌گوش و لب
خود چه جای ترک و تاجیکست و زنگ
فهم کردست آن ندا را چوب و سنگ

مولوی » مثنوی معنوی » دفتر سوم
پارسی گو گرچه تازی خوشترست
عشق را خود صد زبان دیگرست

رباعی شمارهٔ ۱۶۰۱ مولوی » دیوان شمس » رباعیات
ای پارسی و تازی تو پوشیده
جان دیده قدح شراب نانوشیده
دریا باید ز فضل حق جوشیده
پیدا باید کفایت کوشیده


دلم است پارسى!
جانم است پارسى!
شرفم است پارسى!
نور م است پارسى!
عزت ام است پارسى!
ڀيدا بود از اين که چه زيبا داند قهار پارسى
مهرو محبت عاسى را زياد کرد سرود پارسى
اين سرود را کرد سرود ملى پارسى زبانان قهار عاسى!
ما را سپاس به زبان شرين پارسى از ان که کند پاس پارسى
ترجمه سرود زيبا قهار عاسى در انترنت زير سرود ملى پارسى Loblied Parsi قابل دريافت است !

من کلمه درى در اشعار مولانا جلال الدین محمد بلخی پيدا نکردم ولى واژه هاى "افغان" و "فغان" به هزارها!
… چون زعفران با چشم تر آید گوا
غم جمله را نالان کند تا مرد و زن افغان کند
آن باد هوا را بین ز افسون لب شیرین
با نای در افغان شد تا باد چنین بادا
تو آیی جزو جزوم جمله دستک می‌زنند
چون تو رفتی جمله افتادند در افغان چرا
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام
مهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
هم دلم قلاب و هم دل سکه شه می‌زند
هم دلم افغان کنان گوید که راه من زدند
لشکر والعادیات دست به یغما نهاد
ز آتش والموریات نفس به افغان رسید
البقره راست بود موسی عمران نمود
مرده از او زنده شد چونک به قربان رسید
هین نیش ما را نوش کن افغان ما را گوش کن
ما را چو خود بی‌هوش کن بی‌هوش سوی ما نگر
آن نادره خورشید قمروار بگردیم
چو دولاب چه گردیم پر از ناله و افغان
ای به جان من تو از افغان من نزدیکتر
یا فغانم از تو آید یا تویی افغان

واه واه کلمه "افغان" قدامت ٧٠٠ ساله دارد! ;-)

جستجو در کابل پرس