ییلاق دلتنگ است ای عشق جنونآمیز / قشلاق خوابت را برآشوب و به پا خیز // دیگر سکوت کوهسار تنگری سر شد / اینک شکوه جنگل خاموش هم نیز // از چشم آن خاکستری برقی دگر رخشید / تاریکی گور تو هم بگذشت چون پاییز // دیری است زنگار زمان آب عطش داده است / آتش شکوفانده است اکنون تیغهی خونریز// در بیشهزار شهرها یاسا فراموش است / صبر خدای دزدها هم کاسهاش لبریز// ـ ویرانهی زور و غرور کوروش و دارا / مردابهی نیرنگ و رنگ خسرو و پرویزـ// در رخوت بیهودگیها شهر افسرده است / هان ای نگاه سهمناک! ای روح رستاخیز! // اسبان استپ را خیال ترکتازی کشت / از چین و ماچین تاز تا قونیه و تبریز // مست میِ خون خواهم آن چشمان وحشی را / اردوی توران چشم در راه است ای چنگیز!
ییلاق دلتنگ است ای عشق جنونآمیز / قشلاق خوابت را برآشوب و به پا خیز // دیگر سکوت کوهسار تنگری سر شد / اینک شکوه جنگل خاموش هم نیز // از چشم آن خاکستری برقی دگر رخشید / تاریکی گور تو هم بگذشت چون پاییز // دیری است زنگار زمان آب عطش داده است / آتش شکوفانده است اکنون تیغهی خونریز// در بیشهزار شهرها یاسا فراموش است / صبر خدای دزدها هم کاسهاش لبریز// ـ ویرانهی زور و غرور کوروش و دارا / مردابهی نیرنگ و رنگ خسرو و پرویزـ// در رخوت بیهودگیها شهر افسرده است / هان ای نگاه سهمناک! ای روح رستاخیز! // اسبان استپ را خیال ترکتازی کشت / از چین و ماچین تاز تا قونیه و تبریز // مست میِ خون خواهم آن چشمان وحشی را / اردوی توران چشم در راه است ای چنگیز!