Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 21406

جنایتکاران مدافع حقوق بشر شده اند تا بشر چه باشد و حقوق او؟!

13 دسامبر 2008, 02:55, توسط رشید توانا

متاسفانه در افغانستان همه چیز مصنوعی و آرتیفشل است.از زندگی های لوکس وموتر های مدل بالا تا غار نشینی در سموچ های بامیان. مهاجرت ها، آوارگی ها، آرمان ها( از چپ و راست، سکولار و تندرو) همه چیز مصنوعی وبازاری است. همه چیز بازیچه است. بازیچه ساده و خنده آور در دستان یک شخص یا یک باند خارجی و یا شخص یا باند داخلی.قانون اساسی ما دیکته شده و مصنوعی است. دموکراسی ما فرمایشی است.ما ملت نیستیم و تا ملت شدن راه دراز در پیش داریم.بلکه همگان به جای ملت سازی به تبل قومیت و ملیت گرایی و نابودی دیگران می کوبند. افکار ما کهنه تر از عصر پارینه سنگی است. چون هیچ به انسانیت و جمع فکر نمی کنیم. خدای ما قبیله و تبار ما است. پیامبر ما شکم ما و حکیم و فیلسوف ما شهوت و پول و قدرت ما.
دموکراسی و حقوق بشر « فرهنگ» است . فرهنگ قابل دیکته نیست. فرهنگ آمپول پیچکاری نیست که بتوان یک شبه همه را حقوق بشری و دموکراتیک تربیت کرد.
مشکل ما آن است به جای تولید فرهنگ، به جای تربیت دموکراتیک. به جای نهادینه سازی حقوق بشر در اذهان کودک و بزرگسال خود تخم خشم و کینه و خشونت را در درون او می کاریم تا در شوره زار آینده خون و خیانت و تبار گرایی و روی آوری به گرایش های فاشیستی جزم اندیشانه درو کنیم.
ما در قانون اساسی خود حقوق زن را با دادن حق چوکی نمایندگی به او می دهیم. تا فردا دخترانی را رنگ و روغن زده مورد استفاده خود قراردهیم وگرنه زنی که دارای فرهنگ حمایت از زن نباشد، خود در خدمت مردان است تا حامی زنان بالعکس اگر مردان با فرهنگ به پارلمان ما راه بیابد بهتر می تواند از حقوق زن دفاع نماید.
در کشور ما شاهی مشروطه ازبالا دیکته شد. جمهوریت از بالا از وازسوی قشر خاص و برای تامین منافع طیف خاص دیکته شد.رژیم کمونیستی نیز از بالا دیکته شد. شاید خود آن ها نمی دانستند که از چه چیزی تبلیغ می کنند. رژیم اسلام گرای جهادی نیز عروسک بیش نبود تا منافع عده ای را به نام دین تامین کند. رژیم طالب نیز قابل ذکر نیست. هیچ کسی نیامد از توده ها بپرسد که نظر تو و درد دل تو چیست. رژیم جدید نیز از بالا دیکته شد. مردم افغانستان نان خوردن ندارند؛ تا فکر او مشغول سیر کردن شکم فرزندان گرسنه و امنیت است؛ چطور برای او قانون اساسی دموکراتیک و آرمان های جعلی می تراشیم و به او یاد می دهیم که مزه بیسکویت با دودی جو فرق دارد.در حالی که او فعلا مانده که با همان دودی چطور شکم خودرا پر کند.
وقتی در دانشگاه سر یک کلمه نوشتن اسم دانشگاه خون و خیانت راه می اندازیم، انتظار داریم از آن دانشگاه آیا فرهنگ تولید شود یا نفرت و خیانت؟وقتی دموکراسی در خدمت اشخاص قرار می گیرد و باندهای تبهکار برای پاسداری آن تشکیل می شود تا دموکراسی از ارزش های باندی و تبهکارانه به نام قانون حممایت کند؟ پس کجا است حقوق بشر؟ وقتی رئیس جمهور برای حمایت از قاتلان مردم بهسود به فرمان جنایت کار جنگی چون عبدالرحمان استناد می کند. به جای دادن غرامت به قربانیان جنایت های اجداد خود، این بار با تیغ قانون می خواهد نسل بقیه السیف را سر ببرد، دیگر چه احترامی به دموکراسی و حقوق بشر می ماند؟!
چهره ها در افغانستان همیشه تکراری و کلیشه ای است. روزی که تبار گرایی مد بود، همین چهره هادر راس قرار داشت. همین ها در گذشته به خاطر آرمان های سوشیالیستی و اسلامی مردم افغانستان را قتل عام کردند. اکنون همین ها منقارهای آلوده به نجاست خود را با خاک مالید ه پاک کرده اند و برای حقوق بشر گلو پاره می کند. از این که این جنایت کاران شده علمدار حقوق بشر، پس به آن حقوق بشر و آن آرمان فیمنیستی باید شک کرد.

جستجو در کابل پرس