باسلام!
جناب نیکپی!
در آینده وقتی اثری داستانی را نقد میکنید، سعی کنید به خود داستان بپردازید. داستان ِیک نوسنده را بهانه کردن و از خاطرات شخصی خود نوشتن صد سالی میشود که از مد افتاده. در کل نوشتهء شما چیز تازه ای بچشم نمی خورد که کسی را به کار آید. نه آصف سلطان زاده از این نقد به بهبود کار هایش نایل خواهد آمد، نه به دانش خوانندگان داستان و علاقه مندانِ داستان نویسی افغانستان چیزی خواهد افزود. میدانی چرا؟ چون تکرار مکررات کهنه شده. شما مثل اینکه در چندین و چند رشته متخصص تشریف دارید، از جمله داستان نویسی ولی از نوع همه کاره بی کاره هایش.
بهتر بود نام شریف تان را زیر نوشته ای دیگر که در آن وادی بهترک بودید امضا میکردید و عکس تانراهم البته کمی بزرگ تر ازین زیرش می چپاندید.
شب بخیر
باسلام!
جناب نیکپی!
در آینده وقتی اثری داستانی را نقد میکنید، سعی کنید به خود داستان بپردازید. داستان ِیک نوسنده را بهانه کردن و از خاطرات شخصی خود نوشتن صد سالی میشود که از مد افتاده. در کل نوشتهء شما چیز تازه ای بچشم نمی خورد که کسی را به کار آید. نه آصف سلطان زاده از این نقد به بهبود کار هایش نایل خواهد آمد، نه به دانش خوانندگان داستان و علاقه مندانِ داستان نویسی افغانستان چیزی خواهد افزود. میدانی چرا؟ چون تکرار مکررات کهنه شده. شما مثل اینکه در چندین و چند رشته متخصص تشریف دارید، از جمله داستان نویسی ولی از نوع همه کاره بی کاره هایش.
بهتر بود نام شریف تان را زیر نوشته ای دیگر که در آن وادی بهترک بودید امضا میکردید و عکس تانراهم البته کمی بزرگ تر ازین زیرش می چپاندید.
شب بخیر
آنلاین : http://www.kabulpress.org/my/spip.php++cs_INTERRO++article2725