در زندان های شرق دور که فادری ها کتاب انجیل را برای زندانیان برای تغیر خوردن دین شان مفت و مجانی میدهد .. ولی ان زندانیان شب ها برای درست نمودن چای کتاب انجیل عیسایی ها را به جای چوب و ذغال سوختانده با ان چای دم میکنند .. و خاکستر ان کتاب را به سطل اشغال میاندازند . شخصی که میخواست قران را اتش بزند به دیدن یکی از ملاه امام های یکی از مساجد نیویورک رفته بود و بعد از برگشت از مسجد به همه اعلان نمود که من نه حالا و نه هیچگاه قران را اتش نخواهم زد . و مجلس قران سوزی را به هم زد .
در زندان های شرق دور که فادری ها کتاب انجیل را برای زندانیان برای تغیر خوردن دین شان مفت و مجانی میدهد .. ولی ان زندانیان شب ها برای درست نمودن چای کتاب انجیل عیسایی ها را به جای چوب و ذغال سوختانده با ان چای دم میکنند .. و خاکستر ان کتاب را به سطل اشغال میاندازند . شخصی که میخواست قران را اتش بزند به دیدن یکی از ملاه امام های یکی از مساجد نیویورک رفته بود و بعد از برگشت از مسجد به همه اعلان نمود که من نه حالا و نه هیچگاه قران را اتش نخواهم زد . و مجلس قران سوزی را به هم زد .