افشارم از کجایت بګویم
از کودکان معصومت
از پدران ګریسته ات
از کوچه ها و پس کوچه های به رګ بسته ات
از مادران داغدیده ات
از خنده های مسعود
از قهقه های ربانی
از شکر سیاف
و
بلاخره از
خود دیدن
ازتبسم اکبری وسید انوری
ترا ما پاس می داریم
ګلوله نشسته بر ګلو ګودک ات ننګی است
بر دامن اینها
افشارم از کجایت بګویم
از کودکان معصومت
از پدران ګریسته ات
از کوچه ها و پس کوچه های به رګ بسته ات
از مادران داغدیده ات
از خنده های مسعود
از قهقه های ربانی
از شکر سیاف
و
بلاخره از
خود دیدن
ازتبسم اکبری وسید انوری
ترا ما پاس می داریم
ګلوله نشسته بر ګلو ګودک ات ننګی است
بر دامن اینها