ابر هارد رای یکی از متخصصین آلمانی در در دفتر آلمانها در بحث سیاسی آدرس کتاب را با من داد که گویا انگلیس جرات نمیکرد که وارد جنگ با افغانستان شود تا اینکه یکی از متخصصین انگلیس بعد از سفرش به افغانستان کتاب نوشت که افغانها استعداد فوقلا ده دارد اجیر شوند ،
البته که انگلیس تحت عنوان یک مثال کوچک تصمیم خیلی بزرگ را گرفت و متیقن شد که موفق میشود، مثال را که نویسینده انگلیسی نوشته بود چندان جالب نیست، اما برای انگلیس خیلی معنا بزرگ داشت،
نوشتا بود، روز در نواحی جأ جی جنوب افغانستان در یک خانه بزرگ قوم افغان(پختون) مهمان بودم خواستم که بدانم که افغانها چه قدر در مقابل اجرت از خود میگزرند،
بلاخره تصمیم گرفتم هدف که مرا تا این جا کشانده با دیدن دختر خانم که تقریبا ۱۸ سال داشت، نزدیک ساخت، از شخص میزبان که شاید پدر یا پدر بزرگ دخترک بود پرسیدم که امکان دارد که یک خواهش داشته باشم؟ بعد از خوش آمد و پیش آمد زیاد پرسیدن که چه میخواهم، پرسیدم که امکان دارد که از این پیراهن که در تن این دختر خانم است پیدا کنم چون که در وطن ما این پیراهن خیلی زیاد اهمیت دارد، البته که شنیدم هر چه بخواهم میتوانم با خود ببرم،
هدف من که اصلا پیراهن نبود بلکه شناخت افغانها برایم خیلی مهم بود،
من گفتم که نه، من صرف پیراهن را میخواهم که در تن دختر دیدم، هر چند که بخواهید میدهم، اما صرف همین پیراهن را، هنوز حرارت بدن دختر در پیراهن محسوس میشد که حاجی صاحب پیراهن را برایم داد
بردرن نازنین شما چرا خود را درد سر میدیهید ؟ چرا شیطان بدبخت را با طالب مقایسه میکنید؟
مگر شیطان حقٔ قتل کس را دارد؟
چرا کوشش نمیکند که یک اسم که با این باند کثیف نسل بشر مطابقت کند بگذارید؟ طالب را اگر چپ بخوانید باطل میشود بیایید بعد این با عوض طالبان باطل آن بگویم، ولا که خداوند هم راضی است، چون در وجود این نسل کثیف هیچ چیز با اسم خوب نمیابی ، نابود و شرمنده با د گروه باطل آن. خدا کند که فهمید باشید که اصل گپ در کجاست؟؟؟.
سلام !
ابر هارد رای یکی از متخصصین آلمانی در در دفتر آلمانها در بحث سیاسی آدرس کتاب را با من داد که گویا انگلیس جرات نمیکرد که وارد جنگ با افغانستان شود تا اینکه یکی از متخصصین انگلیس بعد از سفرش به افغانستان کتاب نوشت که افغانها استعداد فوقلا ده دارد اجیر شوند ،
البته که انگلیس تحت عنوان یک مثال کوچک تصمیم خیلی بزرگ را گرفت و متیقن شد که موفق میشود، مثال را که نویسینده انگلیسی نوشته بود چندان جالب نیست، اما برای انگلیس خیلی معنا بزرگ داشت،
نوشتا بود، روز در نواحی جأ جی جنوب افغانستان در یک خانه بزرگ قوم افغان(پختون) مهمان بودم خواستم که بدانم که افغانها چه قدر در مقابل اجرت از خود میگزرند،
بلاخره تصمیم گرفتم هدف که مرا تا این جا کشانده با دیدن دختر خانم که تقریبا ۱۸ سال داشت، نزدیک ساخت، از شخص میزبان که شاید پدر یا پدر بزرگ دخترک بود پرسیدم که امکان دارد که یک خواهش داشته باشم؟ بعد از خوش آمد و پیش آمد زیاد پرسیدن که چه میخواهم، پرسیدم که امکان دارد که از این پیراهن که در تن این دختر خانم است پیدا کنم چون که در وطن ما این پیراهن خیلی زیاد اهمیت دارد، البته که شنیدم هر چه بخواهم میتوانم با خود ببرم،
هدف من که اصلا پیراهن نبود بلکه شناخت افغانها برایم خیلی مهم بود،
من گفتم که نه، من صرف پیراهن را میخواهم که در تن دختر دیدم، هر چند که بخواهید میدهم، اما صرف همین پیراهن را، هنوز حرارت بدن دختر در پیراهن محسوس میشد که حاجی صاحب پیراهن را برایم داد
بردرن نازنین شما چرا خود را درد سر میدیهید ؟ چرا شیطان بدبخت را با طالب مقایسه میکنید؟
مگر شیطان حقٔ قتل کس را دارد؟
چرا کوشش نمیکند که یک اسم که با این باند کثیف نسل بشر مطابقت کند بگذارید؟ طالب را اگر چپ بخوانید باطل میشود بیایید بعد این با عوض طالبان باطل آن بگویم، ولا که خداوند هم راضی است، چون در وجود این نسل کثیف هیچ چیز با اسم خوب نمیابی ، نابود و شرمنده با د گروه باطل آن. خدا کند که فهمید باشید که اصل گپ در کجاست؟؟؟.
شاهرخ