قاچاقچی کنار کشید (بعد از فراز ونشیب های 24 ساعته)!
3 می 2009, 00:54, توسط سید عمران
یکی از دوستان چنین نقل قول میکرد که جناب گل اغا شیرزوی بعضی اوقات چرس چلم گژدمی میزند وبعدا برای مدت های طولانی کله اش کار نمیکند وکار های ضد ونقیض میکند. من این را انقدر باور نمیکردم ولی حوادث پی در پی دیروز نشان داد که واقعا این قاچاقبر در عین زمان دیوانه کامل است مثلا توجه کنید: این اقا دوشب قبل همراه با اندیوالانش (ضیا مسعود وانوری) مینشیند وبه قران قسم یاد میکند که وارد کارزار انتخابی شود واین دو چپاولگر هنوز حریص را به حیث معاونین دست راست وچپ خود تعین کند ولی فردای ان که برای خدا حافضی نزد کرزی میرود همراه با ریس صاحب جمهور یک سگرتی دیگر سر میکند! (سگرتی گژدمی را فراموش نکنید که شب قبل همراه با ضیا مسعود و انوری لچک در خانه انوری واقع قلعه فتح الله زده بود!). در وقت سگرتی زدن کرزی از خرابات خود بالای شیرزی یاد اوری میکند و وی را ناجوان وناکاکه وناخرابات خطاب میکند. شیرزی که مست نشه سگرتی است از گو خوردن خود پشیمان میشود وصبح وقت از کاندیتاتوری خود میگزرد وبدون خدا حافظی به طرف جلال اباد کش میکند ووقتی که انجا میرسد همه اقوام (یعنی همان سران اقوام که بنابر منفعت های خود گاهی پاکستانی میشوند وسر از گریبان مولانا فضل رحمان بیرون میکنند وگاهی افغان میشوند و مقابل قبر خان عبدالغفار خان اتن قبیلوی خود را انجام میدهند!) وسران انها را جمع میکند واستعفا میکند. سران اقوام هم که سرجوال بگیر با شیرزی هستند داد وفریاد براه می اندازند وبلاخره شیرزی دوباره پست ولایت را قبول میکند.
گفته خود را خلاصه کنیم: اقای شیرزی در ظرف کمتر از 24 ساعت خود را کاندید ریاست جمهور کردند بعدا خود واندیولان خود را خلع کردند بعدا خود را از ولایت خلع کردند وبعدا دوباره خود را ابقا کردند. یک گفته مشهور است که خر عیسی را چون به مکه بردند بازهم همان خر بود! شیرزی هم بعد از سر وصدا های زیاد بازهم همان شیرزی که بود بازهم همان شد یعنی حتی پالان خود راهم تبدیل نکرد! شاید یک چنین وضعیتی بالای احدی وجلالی واحمد زوی هم بیاید.
یکی از دوستان چنین نقل قول میکرد که جناب گل اغا شیرزوی بعضی اوقات چرس چلم گژدمی میزند وبعدا برای مدت های طولانی کله اش کار نمیکند وکار های ضد ونقیض میکند. من این را انقدر باور نمیکردم ولی حوادث پی در پی دیروز نشان داد که واقعا این قاچاقبر در عین زمان دیوانه کامل است مثلا توجه کنید: این اقا دوشب قبل همراه با اندیوالانش (ضیا مسعود وانوری) مینشیند وبه قران قسم یاد میکند که وارد کارزار انتخابی شود واین دو چپاولگر هنوز حریص را به حیث معاونین دست راست وچپ خود تعین کند ولی فردای ان که برای خدا حافضی نزد کرزی میرود همراه با ریس صاحب جمهور یک سگرتی دیگر سر میکند! (سگرتی گژدمی را فراموش نکنید که شب قبل همراه با ضیا مسعود و انوری لچک در خانه انوری واقع قلعه فتح الله زده بود!). در وقت سگرتی زدن کرزی از خرابات خود بالای شیرزی یاد اوری میکند و وی را ناجوان وناکاکه وناخرابات خطاب میکند. شیرزی که مست نشه سگرتی است از گو خوردن خود پشیمان میشود وصبح وقت از کاندیتاتوری خود میگزرد وبدون خدا حافظی به طرف جلال اباد کش میکند ووقتی که انجا میرسد همه اقوام (یعنی همان سران اقوام که بنابر منفعت های خود گاهی پاکستانی میشوند وسر از گریبان مولانا فضل رحمان بیرون میکنند وگاهی افغان میشوند و مقابل قبر خان عبدالغفار خان اتن قبیلوی خود را انجام میدهند!) وسران انها را جمع میکند واستعفا میکند. سران اقوام هم که سرجوال بگیر با شیرزی هستند داد وفریاد براه می اندازند وبلاخره شیرزی دوباره پست ولایت را قبول میکند.
گفته خود را خلاصه کنیم: اقای شیرزی در ظرف کمتر از 24 ساعت خود را کاندید ریاست جمهور کردند بعدا خود واندیولان خود را خلع کردند بعدا خود را از ولایت خلع کردند وبعدا دوباره خود را ابقا کردند. یک گفته مشهور است که خر عیسی را چون به مکه بردند بازهم همان خر بود! شیرزی هم بعد از سر وصدا های زیاد بازهم همان شیرزی که بود بازهم همان شد یعنی حتی پالان خود راهم تبدیل نکرد! شاید یک چنین وضعیتی بالای احدی وجلالی واحمد زوی هم بیاید.