دقیق نمی دانم چرا، ولی احساس می کنم که نشر چنین متنهای، مهم نیست در مدح مستقیم یا غیر مستقیم کدام جنایتکار نوشته شده باشد، با روح کابل پرس?، رسانه ی که به عنوان یک رسانه سالم در مدت فعالیتش انتظارات و امید های برای خوانندگانش ایجاد کرده، سازگاری ندارد.
به دو دلیل:
اول، ده ها مدحنامه ی انترنتی، کاغذی، صدا و تصویری وجود دارد که همین حالا این کارها را می کند. دروغ می سازد و قهرمان می بافد.
دوم، انتشار یک عکس خندان و داستان پرداخته شده ی برخورد مثلا انسانی این جنایتکاران با زندبانان آدمخور و دیوانه شان و یا فلان سنگ پشت، رد پای سی سال جنایت آنها را که یک سرزمین را ویران و یک ملت را به ذلت و حقارت و مرز نابودی کشاندند، پنهان نمی کند.
من کابل پرس را رسانه ی میدانم که چشم انداز بهتری در این فضای پر از هیاهوی متعفن، ایجاد کند. به عنوان یک خواننده، زمانی که می بینم، ویروس ها آن کاراکترهای ارزشمند این رسانه را کم کم فرسایش می دهد و می جود، احساس می کنم یک چیزی آزار دهنده ی دارد اتفاق می افتد.
دقیق نمی دانم چرا، ولی احساس می کنم که نشر چنین متنهای، مهم نیست در مدح مستقیم یا غیر مستقیم کدام جنایتکار نوشته شده باشد، با روح کابل پرس?، رسانه ی که به عنوان یک رسانه سالم در مدت فعالیتش انتظارات و امید های برای خوانندگانش ایجاد کرده، سازگاری ندارد.
به دو دلیل:
اول، ده ها مدحنامه ی انترنتی، کاغذی، صدا و تصویری وجود دارد که همین حالا این کارها را می کند. دروغ می سازد و قهرمان می بافد.
دوم، انتشار یک عکس خندان و داستان پرداخته شده ی برخورد مثلا انسانی این جنایتکاران با زندبانان آدمخور و دیوانه شان و یا فلان سنگ پشت، رد پای سی سال جنایت آنها را که یک سرزمین را ویران و یک ملت را به ذلت و حقارت و مرز نابودی کشاندند، پنهان نمی کند.
من کابل پرس را رسانه ی میدانم که چشم انداز بهتری در این فضای پر از هیاهوی متعفن، ایجاد کند. به عنوان یک خواننده، زمانی که می بینم، ویروس ها آن کاراکترهای ارزشمند این رسانه را کم کم فرسایش می دهد و می جود، احساس می کنم یک چیزی آزار دهنده ی دارد اتفاق می افتد.