Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 2314

در مرز گور و گنگا ازدکتر صبورالله سیاه سنگ

15 جون 2007, 08:28

معلوم نیست که نوشته سیاهسنگ، فاروق فارانی را که چشمش آنقدر شهید و شکنجه و شناعت و فضاحت پرچمی و خلقی و جهادی را دیده و هیچکدام روی کاغذ آورده نشده، چرا چنان "شوریده" و "جذباتی" ساخته و به آن ارزیابی بسیار شتابزده کشانده است. برخورد‌های او به تربیت و سمتدهی نزدیکترین دوستانش از جمله سیاهسنگ شاید بتوانند بر آنان اثر گذار باشد چرا که نجابت سیاسی و ادبی فاروق فارانی نسبت به کلیه اهالی "انجمن نویسندگان" به شمول سیاهسنگ یک گردن بالاست. فارانی در همین ستایشنامه کوتاهش از "در مرز گور و گنگا" به مراتب آگاه کننده‌تر و کوبنده‌تر از سیاهسنگ نام جنایتکاران مختلف را گرفته است کاری که سیاهسنگ در هیچ نوشته‌اش این "خطر" را نکرده است. فارانی می‌نویسد "چه جهان بویناکی است و بویناکتر از آن فضای فرهنگی کشور که از آن آوای وحوش بالاست"، و این از جمله‌های "ممنوعه" برای سیاهسنگ و یاران است. آنان این فضا را از آن خود و عزیز خود و در حیطه خود می‌دانند و به قدر توان در آن به جولان اند و طبیعتاً از آن "آوای وحوش" نه بلکه آوای همدلان پرچمی، خادی، خنثی نویس و جهادی را بالا می‌بییند. اما ضمناً فاروق فارانی می‌گوید "او (سیاهسنگ) سکوت نکرده و مثل قلمچی‌های (جنایتکاران جهادی) پشت سیاف، ربانی، قانونی و غیره نمیرود." درد همین جاست. او اگر رسماً پشت آن جلادان روان نیست، در برابر آنان ایستاده هم نیست.

سیاهسنگ همانقدر پشت جلادان راه نمی‌رود که اکرم عثمان، سمیع حامد، بیرنگ کوهدامنی، رهنورد، اسداله حبیب، لطیف ناظمی و ... در حالیکه رسالت یک شاعر شریف و باوجدان رویارویی با آن وحوش است. هنوز هم پای هیچ نوشته و شعر سیاهسنگ و شرکا به پای شعر ونوشته‌های فاروق فارانی نمی‌رسد. اگر فارانی به آگاهی، تعهد و پرنسیپ خود صادق است پس باید سیاهسنگ وغیره را با همان معیار ها بسنجد. از فاروق فارانی میتوان پرسید: تو خود تا به حال چندین شعر و مقاله درباره ملالی جویا داری. چرا سیاهسنگ و شرکا به او بی‌اعتنا مانده اند؟ چرا آنان دفاع از ملالی جویا که یکه و تنها و بیهراس، اوباش جهادی و پرچمی و خلقی و گلبدینی و طالبی را به نام اصلی شان- خاینان جلاد- یاد کرده و با پذیرش هر ریسکی در داخل و خارج به افشای آنان می‌پردازد، برنخاسته اند؟ اگر این سکوت و تیر آوردن ننگین ناشی از جبن و همراهی با جنایت سالاران نیست پس چیست؟ چرا سیاهسنگ ملالی جویا را هم مثل عبیر عراقی، دختر خود نمی‌خواند؟ آیا عدم دفاع از ملالی جویا، این ادعایت را که "سیاهسنگ پیوند بدون وقفه و گسست با حقیقت و عدالت دارد"، دروغ و تعارفی نامناسب و بی‌ربط ثابت نمی‌سازد؟ مثال خیلی زیاد است فاروق جان و تو با کمی تامل آنها را در خلوتت حساب می‌توانی بناً تنها به یکی که پیش چشم همه‌ی ماست اشاره می‌نمایم. دوست "همیشه در پیوند با حقیقت و عدالت"ات ستایشنامه‌ی غلاظی برای پرتو نادری نوشته و این آقا پرتو همانست که در جایی شیفته‌وار فقط از یک روی امریکا سخن گفته، امریکای مهربان، بزرگوار، انساندوست، زیبا، پرعطوفت، صلح و سعادت خواه و خلاصه امریکای هر چیز خوب و ارجمند. اما شاعر کور وجدان از روی دیگر امریکا، امریکای "سی آی ای"، امریکای متجاوز به عراق، امریکای واژگون کنننده دولتهای مردمی و دموکراتیک در دنیا، امریکای حامی خونبارترین رژیم‌ها،‌ امریکایی که پلیدترین نیروها و عناصر را در افغانستان به انتقام از شوروی آفرید و به قدرت رسانید و بعد طالبان را به میدان فرستاد و سپس بار دیگر خاینان تبهکار "ائتلاف شمال" را سردست گرفت، کلمه‌ای حرف نمی‌زند. "پیوند بی‌وقفه با حقیقت و عدالت" آقای سیاهسنگ پشت کلاهش میرود که به پرتو نادری بفهماند حداقل از داستان عبیر خجالت بکش و اشاره‌ای هم به نیمه‌ی تاریک امریکا بکن. آیا اینها نشان نمیدهد که "پیوند بی‌وقفه و گسست سیاهسنگ" با "حقیقت و عدالت" در اغلب زمینه ها، پاره شده است، فاروق جان؟

آنلاین : دردنامه‌ی عبیر "سیاهسنگ" را سفید‌روی نمی‌تواند

جستجو در کابل پرس