اقای خیبر. نوشته های سرا پا ضد ونقیض تانرا خواندم واز وسعت فکری شما که نمیتوانید در یک نقطه فکرتانرا متمرکز کرده واز ادعاهای تان دفاع کنید سخت تعجب کردم وبرایم بسیار جای تعجب اینست که رازق مامون یگانه کسی بود که با نوشتن کتابی در مورد مرگ داکتر نجیب حقایق زیادی را برملا ساخت در حالک نه درقوم داکتر نجیب ونه از میان هم پیکان سابقش کدام جوانمردی پیدا نشد که پاس نمک داکتر نجیب را بجا کرده ودر مورد کشته شدن وی چیزی نوشته باشد. برایم لطفا بفرماید که نوشتن یک چنین کتابی با اسناد وشواهد که اگر کدام روزی غرزی خواخوگی قدرت پیدا کند دمار رازق مامون را خواهد کشید هنوز هم به نظر دید جناب عالی کتمان مرگ داکتر نجیب است؟
شما کوچک اندیشان عقده مند بفرمایید وبرایما بگوید که شما جهت روشن نمودن اذهان عامه در مورد مرگ رهبر قهرمان تان (که دستش به خون صدها هزار هموطن ما الوده وسرخرنگ است) و ان مسول سازمان خاد یعنی یعقوبی جانی چه کرده اید؟ شماها شترمرغ هستید یعنی نه مانند شتر بار برده میتوانید ونه مانند مرغ پرواز. کار شما انتقاد گرفتن بالای این وان است زیرا شما مانند اسلاف تان که در حق لنین کبیر مداعی میکردند ومخالفین خود را سر میبریدند شما حتی فعلا هم حوصله شنیدن انتقاد را ندارید.
شما همان های هستید که همراه با طالبان بالای جسد داکتر نجیب الله دهل میزدید وحالا شما شده اید مدافع وی انهم با چرند نویسی؟ شما شورای نظار را متهم قرار میدهید چرا هم حزبی های سابق خود ویا پدر تانرا که اختلافات درونی انها باعث انهدام حزب وطن تان گردید قرار نیمدهید. شورای نظار ویا احزاب جهادی حق داشتند که هرگونه انتقام را که ممکن بود از داکتر نجیب بگیرند ولی انها این جوانمردی را کردند وکسی به وی تعرض نکرد. مسعود بزرگ حتی ستلایت شخصی خودرا برای نجیب میفرستاد تا همرای خانواده خود تماس بگیرد وحتی در زمان ترک کابل برایش گفت از کابل خارج گردد ولی داکتر نجیب هم مانند دیگر روشنفکران قبیله خود دیموکراسی را در قالب پختونوالی میدید وزمانی برایش معنی پختونوالی معلوم گردید که از گردن اویزان ولنگ هایش در چهارایی اریانا در حدود یک متر از زمین کشال شده بود.
به نظر من اگر در وجود شما زره از تلخه مردانگی وجود داشته باشد شما باید شهنواز خان وخواخوگی خانرا بپرسید که همرای رهبر قهرمان تان که نزد ما ارزشی یک بز را هم ندارد چه کردند. خاموش گرفتن خواخوگی در برابر نشر کتاب مامون قبول کردن این کتاب را معنی میدهد. این را برایتان بصورت واضع بگویم که نه شما ونه کسانی مانند شما وهمفکران تان این شهامت را ندارید. پس گفته های شما مانند بوی گنده است که از عقب یک الاغ پراگنده میشود وبرای چند وقتی فضا را الوده وبعدا از بین میرود.
عنوان مطلب تان هم جالب است: زمانکه قاتلین براستان تابوت بگریند. من تاجایکه یادم است (اگر هدفتان نجیب باشد) وی تا زمانکه در چوبه دار نگندید کسی وی را پایین نکرد وبعدا بدون تابوت توسط قومش گور شد. هدفتان از تابوت چه باشد؟
اقای خیبر. نوشته های سرا پا ضد ونقیض تانرا خواندم واز وسعت فکری شما که نمیتوانید در یک نقطه فکرتانرا متمرکز کرده واز ادعاهای تان دفاع کنید سخت تعجب کردم وبرایم بسیار جای تعجب اینست که رازق مامون یگانه کسی بود که با نوشتن کتابی در مورد مرگ داکتر نجیب حقایق زیادی را برملا ساخت در حالک نه درقوم داکتر نجیب ونه از میان هم پیکان سابقش کدام جوانمردی پیدا نشد که پاس نمک داکتر نجیب را بجا کرده ودر مورد کشته شدن وی چیزی نوشته باشد. برایم لطفا بفرماید که نوشتن یک چنین کتابی با اسناد وشواهد که اگر کدام روزی غرزی خواخوگی قدرت پیدا کند دمار رازق مامون را خواهد کشید هنوز هم به نظر دید جناب عالی کتمان مرگ داکتر نجیب است؟
شما کوچک اندیشان عقده مند بفرمایید وبرایما بگوید که شما جهت روشن نمودن اذهان عامه در مورد مرگ رهبر قهرمان تان (که دستش به خون صدها هزار هموطن ما الوده وسرخرنگ است) و ان مسول سازمان خاد یعنی یعقوبی جانی چه کرده اید؟ شماها شترمرغ هستید یعنی نه مانند شتر بار برده میتوانید ونه مانند مرغ پرواز. کار شما انتقاد گرفتن بالای این وان است زیرا شما مانند اسلاف تان که در حق لنین کبیر مداعی میکردند ومخالفین خود را سر میبریدند شما حتی فعلا هم حوصله شنیدن انتقاد را ندارید.
شما همان های هستید که همراه با طالبان بالای جسد داکتر نجیب الله دهل میزدید وحالا شما شده اید مدافع وی انهم با چرند نویسی؟ شما شورای نظار را متهم قرار میدهید چرا هم حزبی های سابق خود ویا پدر تانرا که اختلافات درونی انها باعث انهدام حزب وطن تان گردید قرار نیمدهید. شورای نظار ویا احزاب جهادی حق داشتند که هرگونه انتقام را که ممکن بود از داکتر نجیب بگیرند ولی انها این جوانمردی را کردند وکسی به وی تعرض نکرد. مسعود بزرگ حتی ستلایت شخصی خودرا برای نجیب میفرستاد تا همرای خانواده خود تماس بگیرد وحتی در زمان ترک کابل برایش گفت از کابل خارج گردد ولی داکتر نجیب هم مانند دیگر روشنفکران قبیله خود دیموکراسی را در قالب پختونوالی میدید وزمانی برایش معنی پختونوالی معلوم گردید که از گردن اویزان ولنگ هایش در چهارایی اریانا در حدود یک متر از زمین کشال شده بود.
به نظر من اگر در وجود شما زره از تلخه مردانگی وجود داشته باشد شما باید شهنواز خان وخواخوگی خانرا بپرسید که همرای رهبر قهرمان تان که نزد ما ارزشی یک بز را هم ندارد چه کردند. خاموش گرفتن خواخوگی در برابر نشر کتاب مامون قبول کردن این کتاب را معنی میدهد. این را برایتان بصورت واضع بگویم که نه شما ونه کسانی مانند شما وهمفکران تان این شهامت را ندارید. پس گفته های شما مانند بوی گنده است که از عقب یک الاغ پراگنده میشود وبرای چند وقتی فضا را الوده وبعدا از بین میرود.
عنوان مطلب تان هم جالب است: زمانکه قاتلین براستان تابوت بگریند. من تاجایکه یادم است (اگر هدفتان نجیب باشد) وی تا زمانکه در چوبه دار نگندید کسی وی را پایین نکرد وبعدا بدون تابوت توسط قومش گور شد. هدفتان از تابوت چه باشد؟