Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 27601

زمانيكه قاتلين بر آستان تابوت مقتول بگريند

5 می 2009, 07:39

آقای محترم آرین خیبر سلام و احترام تقدیم شما

با خواندن حقایق که شما در نوشته خویش از آنها ذکر کرده اید دو مسله مهم واضحتر میگردد.

1: در عقب سقوط دولت داکتر نجیب الله از همه بیشتر دست های پنهان مسکو قرار داشت.

2: اعتراف مامون و دو ویدیوی ذیل که فقط یک گوشه ای از فعالیته های کودتا چیان را در تبانی با باند پنجشیریهای جنایتکار ملی مسعود نشان میدهد، گواهی بارز مسله است که اولین گروه از جهادی ها که وارد کابل بر اساس قرار داد نوکران روس کارملوف و مسعودف شدند همانا شورای نظار جنایتکارملی ملا مسعود بود که دیگر جهادی ها را به عین عمل واداشته آنها هم قوتهای شانرا که در دروازه های کابل رسیده بودند به داخل شهر فرستاده و سقوط شهر و قتل هزاران بیگناه را سبب گردیدند.

Handing over Kabul to the Mujahedin, 1992 - Part I

Handing over Kabul to the Mujahedin, 1992 - Part II

آنچه را که قبلا ً نوشته بودم :

19 آوريل 12:56, نويسنده: کوهستانی
من نمیدانم که آقای مامون برای تکمیل نوشته خود از کی معلومات بدست آورده است ولی چنین مینماید که برایش کاملا دروغ گفته اند یا خود عمداً برای فرشته جلوه دادن افراد دلخواه خویش دروغ های را سر هم گذاشته است،

اول اینکه سلیمان که مامون میگوید در آنروز در دفتر شهید یعقوبی حضور داشته کاملا غلط است و همین یک مسله کافی است که بالای همه نوشته او خط بطلان کشید.

زیرا سلیمان حدود یکسال قبل از عده سکرتریت برکنار شده بود. سلیمان جوان خیلی خوش تیپ، خیلی صمیمی و در عین حال خیلی شوخ بود که به مشروب و دختران زیبا علاقه داشت و بلاخره حوصله شهید یعقوبی به سر آمده او را از دفتر خویش به اصطلاح رخصت کرد و به عوض او شخص دیگری به نام ژوبین توظیف گردید.

در روز قتل شهید یعقوبی بادی گارد او یاسین که بعضا ً هم دریوری میکرد او را از مکرویان کهنه کابل به دفتر آورده و او میگوید که او بود که صدای فیر را شنیده و معاونین وزیر را در جریان گذاشته.

اما آیا به آنچه او میگوید باور کرد یا خیر حرفی دیگری است. زیرا او شخصی بیچاره ای بود که از ترس جنایتکاران و فروخته شده های چون یار محمد پنجشیری برادر فرید مزدک( مشهور به فرید ایزک) عضو بیروی سیاسی و منشی سابق سازمان دموکراتیک جوانان ، آب هم نخواهد میخورد.

هم یار محمد و هم مزدک برادر او روابط خیلی تنگاتنگ با سازمان نظامی استخبارات روس یعنی جی آر یو داشتند. مزدک حتی در زمانی که منشی جوانان بود با غرور میگفت که او هر وقتی که بخواهد میتواند سفیر شوروی و نمایندگان نظامی وملکی آنکشور را در کابل را ببیند.

این روابط جز از قرارداد آتش بس جنایتکار ملی مسعود با روسهای بود. این به اصطلاح گروه جی آر یو پنجشیری های افغانستان بخش از پلان های دراز مدت روسیه و سازمانهای جاسوسی آنکشور بود که تا کنون ادامه دارد.

چند نکته به صورت فشرده :

بعد از خروج روسها از افغانستان روسها تا زمانیکه حملات جلال آباد دفع نشده بود فرستادن تمام کمک های نظامی و اقتصادی را بالای کابل قطع کرده بود. روسها به این فکر بودند که رژیم نجیب مقاومت نکرده و سقوط میکند. قطع کمکها و ناجوانمردی روسها نجیب را که شخص مغروری بود خیلی مایوس کرده بود. از طرف دیگر امریکا با سقوط شوروی و کمونیزم به این نتیجه رسیده بود که نسبت به مجاهدین سیه دل و سیه کردار مجهز با اسلام افراطی بهتر است با نجیب طرف بیایند.

افغان اللصل های چون ضیا نصری به کابل آمده و با نجیب که دلی خوشی از روسها نداشت ملاقات کرده و به تعقیب این سفر تعدادی از افغانها هم به امریکا مسافرت کردند. گفتگو های پشت پرده در نیویارک و سویس صورت میگرفت. از طرفی هم نجیب مغرور از کامیابی های قوای مسلح و همچنان نسبت کینه که از روسها نسبت عدم کمک برای چندین ماه به رژیم او داشت روز 15 فبروری یا روز خروج روسها را روز نجات ملی اعلان کرده و با معاون ایلتسین ، الکساندر روتسکوی که از کابل دیدن میکرد با سردی برخورد کرده و ملاقات مخصوص را که در گذشته با سایر مهمانان عالیرتبه روسی میداشت با نامبرده کنسل کرد.

ولی اینها نه بلکه از همه مهمتر روسها از اینکه امریکا دوباره رد پای در افغانستان میابند و بخصوص سفر های ضیا نصری به کابل که گفته میشد روابط خیلی نزدیک با سی آی ای داشت روسها را مضطرب کرده بود.

شهید یعقوبی به دکتر نجیب نهایت احترام داشت و او را یگانه رهبر در آن شرایط میدانست و روسها نمیتوانستند موجودیت او عناصری دیگری را چون جنرال باقی که از مجبوبیت زیاد بین خادیست ها برخوردار بود در صورت تغیرات در کابل بپذیرند. و قتل شهید یعقوبی و جنرال باقی در عین روز خود باید سوال برانگیز باشد.

کارمل این خائین کبیر را برای بار دوم فرستادند و با دامن زدن بلوای مزار تحت نام برکناری جنرال مومن شرایط را برای دکتر نجیب چنان تنگ کردند که دیگر تاب آورده نتواند.

ملاقاتهای نمایندگان کارمل خائین، و جنایتکار ملی مسعود ،دوستم و حزب وحدت در جبل السراج سازماندهی شد که آخوندهای ایران با تاثیر که بر حزب وحدت و دشمنی که با امریکا داشتند در تدویر و پیش رفت مذاکرات نقش داشتند.

آنچه بعداً آمد به همگان روشن است.

جستجو در کابل پرس