Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 28088

چهره ی شیخ آصف محسنی و چهره ی يک انقلابی

11 می 2009, 07:56, توسط حسین

با عرض ارادت و تقدیم سلام مجدد خدمت همه بینندگان سایت، خصوصا خانم جاغوری و آقای سلطان.

اول از همه معذرتم را بپذیرید که اینقدردیر خدمت تان پاسخ میدهم. خدا را شکر که خانم جاغوری حداقل دریک مورد بامن هم عقیده هستند، اما درموردی که ایشان با من هم رای نیستند باید خدمت شان عرض کنم که اجتماع میلیونی مردم درپای سخنرانی های هیتلر با ازدیاد بینندگان تلویزیون تمدن تفاوت ماهوی دارد وبه عبارت دیگر قیاس مع الفارق است؛ به این معنی که درزمان حکومت نازی ها سازمانی بود به نام "گشتاپو" که حتی نفس کشیدن مردم را هم زیر نظر داشت و اگر کس یا کسانی کوچکترین حرکتی برخلاف رویه حکومت میکرد سروکار شان با زندان بودواردوگاههای مرگ و...، آیا این طرز رفتار برای آقای محسنی و تلویزیون شان هم میسرو قابل تعمیم است؟ به چنددلیل میشود گفت خیر:

اول اینکه آقای محسنی هیج نوع ابزار تهدید و ارعابی ندارد که بوسیله آنها مردم را وادار کند که به تماشای تلویزیون ایشان بنشینند. دوم اینکه حکومت نازی همچنان که از نامش پیداست یک حکومت بود وطبیعی است که یک حکومت آنهم از نوع نازی اش منابع مالی فراوان، امکانات تبلیغاتی گسترده وقدرت استخباراتی وحشتناکی داشت که درتمام تار و پود وجود مردم آلمان آنروز رخنه کرده بود و مردم آلمان اعم از کوچک و بزرگ، مردوزن، موافق و مخالف همه وهمه مجبوربودند پای سخنرانی های هیتلر حاضر شوند، و شما هم حتما با من موافق هستید که هیچ کدام از موارد فوق درباره آقای محسنی صدق نمیکند. و سوم اینکه شرایط جنگی آن زمان و عدم تنوع و تعدد رسانه ها(مثل امروز کانال های مختلف تلویزیونی، رادیوها وروزنامه هاوجودنداشت)، گزینه دیگری برای مردمی که حریصانه منتظر یک انکشاف و یا خبری جدید در مورد شرایط وحشتناک آن زمان بودند وجود نداشت و بدیهی است که بهترین راه ممکن همان بود که بروند و از زبان مرد اول جنگ درمورد وضعیت جنک و مملکت شان بشنوند.

نکته دیگری که باید خدمت تان عرض کنم اینست که من همچنان که درنوشته قبلی ام اشاره کرده بودم به هیچوجه نمیگویم که وضع این قانون حرکت مثبت بوده و یا منفی، آیا برای مردم شیعه افغانستان مفید بوده و یا مضر، که البته شما بیشتر و بهتر از من میدانید که مقالات و نقدهای متعددی هم بر رد وهم به تاییداین قانون در روزنامه ها، جراید و سایتهای مختلف به نشر رسید. نکته ای که من میخواستم به آن اشاره کنم و متاسفانه به دماغ خیلی ها خوشگوار نیامده بود این بود که آیا اگر واضع این قانون آقای مزاری میبود، بازهم چنین هیاهویی(جدای از اعتراضات حکومتهاو محافل غربی)بوجود میآمد؟ سؤالی که من خودم به آن جواب "نه" داده بودم و دوست خردمندم "سلطان جان" هم به آن مهر تایید زده بودند: اگر مزاری زنده می بود، به محسنی و یا احدی دیگری اجازه نمی داد چنین جنایت تاریخی را علیه مردم اش اعمال نماید. چون او به حد کافی از این مردم شناخت داشت. او می دانست که جامعه هزاره و تشیع با جامعه ای ملاعمر فرق دارد.

جواب رامیبینید؟ چقدر زیباومنطقی! یعنی که اگر آقای مزاری زنده میبود "گشتاپو"یی بوجود میآورد که حتی اراده مردم برای وضع قانون راهم کشف میکرد و آنوقت آیا کسی میبود که جرأت کند وبرخلاف میل ایشان و رهروان صدیق شان همچون سلطان جان قانون تسوید کند؟ سؤال من یک "فرض" بود ولی جواب ایشان ضمن طفره رفتن از پاسخ به آن، یک "واقعیت"را بر ملا میسازد و آن اینکه "نه ایشان تحمل شنیدن حقایق را داشتند ونه رهروان ایشان کوچکترین انعطاف، تغیبر و انکشافی درتعاملات سیاسی و اجتماعی شان به وجود آمده است. هنوز که هنوز است خودشان را گل سر سبد جامعه ومخالفین شانرا مجموعه ای کم خرد، بی سواد و تجرید شده ازجامعه می بینند"، امری که جریان به وجود آمدن این قانون کاملا عکس آنرا به اثبات رساند.

نکته دیگری که جناب سلطان به آن اشاره کرده اند کشفیاتی می باشد که گویا من کاشف آن بوده ام. ایشان خودشان را آزاد میدانند که هر نوع کشفی که میکنند آزاد باشند، مثلا کشف این نکته که مردم بعد ازتماشای تلویزیون به گفتن لاحول مشغول میشوند و اینکه نظریات آقای محسنی را متأثر از نظریات ماکیاولی میدانند، بدون اینکه متوجه باشند که آیا آقای محسنی با نظریات ماکیاولیستی شان دنبال کدام حکومتی هستند؟ آیا ایشان به این نکته واقف نیستند که درزمان جنگهای تنظیمی درکابل چه کس یا کسانی به دنبال حکومت کردن ویا زیر پا گذاشتن قوانین اخلاقی بودند؟ جواب کاملا ساده است و یقینا ایشان هم میدانند که اولا سوای حکومت فعلی درافغانستان وجود هیچ حکومت دیگری قابل بحث نیست وثانیا اگرکسانی درگذشته به دنبال حکومت با استفاده از نظریات ماکیاولیستی بودند، چه کسانی بودند.

یکبار دیگر ذکر این نکته را ضروری میدانم که ازنظرمن آقای محسنی یک انسان است و البته مثل بقیه انسانها جایزالخطا، و نویسندگان و هنرمندان هم انسانهایی هستند که متأثرازشرایط زندگی و اجتماعی شان دست به قلم شده وموجب بوجود آمدن روشنی ها ، ذهنیت ها وگاهی تنشهایی در جوامع شان میشوند.اما کاریکاتوری(اگر بشود آنرا کاریکاتورنامید) که موجب شد من و دوستانم نکاتی را درباره اش بنویسیم یکی ازمواردی است که خالق آن متأسفانه نه متأثرازشرایط اجتماعی مملکتش دست به خلق آن زده که بیشتربخاطرتعلقات اتنیکی، حزبی و اختلافات سیاسی که ریشه درگذشته دارد چنین اثری را به وجود آورده است.

اگراین مثلا کارتون را به یک نفر که هیج اطلاعاتی در مورد افغانستان و بوجود آمدن این قانون ندارد نشان بدهیم به نظر شما استنباط این شخص از این کارتون چه چیزی خواهد بود؟ جواب اگر هرچه باشد مسلما غیر ازاین خواهدبود که این شخص که کارتونش به تصویر کشیده شده پیش نویس قانونی را نوشته که بعدا به پارلمان رفته وبعد از تصویب درآنجا به توشیح رییس جمهور مملکت هم رسیده. به نظرشماآیا عکس العمل آن شخس بعد از اینکه بفهمد که این کارتون به چه خاطر کشیده شده غیر ازاین خواهد بود که به شعور همه ما بخندد؟ اگر چنین است آیا سزاواراست که خودرا مضحکه دیگران کنیم؟

جستجو در کابل پرس