چه کسی میداند که قبیله نه کتابی دارد و نه حسابی. زندگی مثل همان هزار و پنجصد سال میگذرد. زن زنده به گور میشود. مرد همه چیز است. کتابی میافریند مثل قران و کتاب دیگری مثل ایات شیطانی. و تو از همه چیز بیگانه ای گاهی قوم میگویی و گاهی قبیله و آخرالامر چیزی نمیدانی.
ای فرزند آدم ترا خداوند تفالۀ در زمین رها کرد و تو مثل گندیده ای یک ماهی در دریایی بیخردی سیر میکنی. کاش میشد مثل خود را دریابی... با همان کمالی که آموختی از خوردن یک گندم و وسوسۀ یک سیب. بسوزان کتاب را. این انعام نغز های پر از عذاب را. کتاب خدا را کتاب پیغمبران و فرشته گانرا. تر میبخشم. ولی خیال نکنی که من هم مثال تو ام...
چه کسی میداند که قبیله نه کتابی دارد و نه حسابی. زندگی مثل همان هزار و پنجصد سال میگذرد. زن زنده به گور میشود. مرد همه چیز است. کتابی میافریند مثل قران و کتاب دیگری مثل ایات شیطانی. و تو از همه چیز بیگانه ای گاهی قوم میگویی و گاهی قبیله و آخرالامر چیزی نمیدانی.
ای فرزند آدم ترا خداوند تفالۀ در زمین رها کرد و تو مثل گندیده ای یک ماهی در دریایی بیخردی سیر میکنی. کاش میشد مثل خود را دریابی... با همان کمالی که آموختی از خوردن یک گندم و وسوسۀ یک سیب. بسوزان کتاب را. این انعام نغز های پر از عذاب را. کتاب خدا را کتاب پیغمبران و فرشته گانرا. تر میبخشم. ولی خیال نکنی که من هم مثال تو ام...