Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 30298

خدمت آقای سرپلی قسمت اول در این صفحه!

21 جون 2009, 11:22, توسط بابک

آقای سرپلی سلام و احترامات من نیز خدمت شما و متباقی همه دوستان برسد.در صفحه دین که در نیم متر ...امکان فرستادن نامه جدید میسر نبود.فلهذا این صفحه آرام و خلوت را برای ادامه گفتگو انتخاب کردم.اگر شما کدام صفحه دیگری را انتخاب میکنید من بدون مخالفت به آن صفحه خواهم رفت.هدف من و شما نامه نگاری است و نه انتخاب صفحه.چون در هر صورت بحث من و شما خارج از عنوان صفحه میباشد.
اما در ارتباط با نوشته شما ،چون شما چهار نامه متواتر و طولانی تحریر نموده اید،پاسخ به همه در یک نامه برای من نا ممکن است.همچنان برای آنکه از یک جانب از اصل موضوع دور نرویم و از جانب دیگر مطالب یاد کرده را نیز مرور و پاسخ بگویم،به این نتیجه رسیدم که در یک ابتدا در مورد حرفهای گذشته که در جریان جروبحث مطرح گردیده یک نظر کوتاه بیاندازم،و بعضی مطالب را کمی واضح بسازم.و در مباحث بعدی ، مطلب مشخصی را که در ارتباط با موضوع باشد برای بحث آینده مشخص بسازم.از نامه شماره نهم تان آغاز میکنم:در مورد "قهرمانی" با شما همنظر نیستم.من و شما از هیچ بابت دیگر قهرمان کابل پرس? نیستیم و نمیباشیم.اما اگر به همین ترتیب به نوشتن ادامه بدهیم هردو قهرمان پرگویی و زیاد حرفی خواهیم شد.مگر امید دارم که کسی از این درک نا راحت نشود.
من در یکی از نوشته های خودم عرض کردم که متاسفانه فرهنگ گفتگو وتبادل افکار و تحمل نظریات مخالف در بین مردم ما رشد ضعیف د اشته است.آرزوی من این است تا همه ما بجای استعمال کلمات ناپسند در مقابل همدیگر،به استدلال بپردازیم.من در این راستا اولتر از همه از دست اندرکاران کابل پرس تشکر میکنم که برای همه ما چنین شرایط را مساعد ساخته است و در قدم بعدی از همه دوستانی که این اصل مهم را رعایت نموده و رشد داده اند.خوشبختانه من و شما نیز تا حال موفق به حفظ این اصل حد اقل در این گفتگو بوده ایم.اگر بعضآ اشتباهی هم رخداده باشد من از بابت آن از همه دوستان معذرت میخواهم.من از این جرو بحث خوشم میاید و خواهان ادامه آن هستم.البته لذت این جروبحث با انحراف از اصل رعایت ادب متضرر میگردد.وقتی در یک جروبحث گپ به دشنام برسد ،پس ادامه دادنش برای من بی معنی خواهد بود.از همین سبب من بار بار میگویم که کاری نکنیم که ادامه بحث خراب و تمام گفته های قبلی ما بیمعنی گردد.شما را فکر و عقیده تان و من را فکر و نظرم.تبادل افکار و نظریات هم خوش به رضاست.جبر و فشاری در کار نمیباشد.من مطمئن هستم که شما هم در این قسمت با من هم نظر هستید.هر انسان از جر وبحث متوجه نکات جدید میگرددو این یک کار مثبت و پسندیده است.پس مطلب "عزت دنیوی"که یاد کرده اید در اینجا مورد بحث نیست.
اقای سرپلی با این نظر شما که گویا من در هر صورت و در تمام نظریات تان با شما مخالف میکنم درست نیست.شما اینچنین فکر نکنید که هر گاه شما کسی و یا نظری را خوب بگوئید من باید اتومات آنرا بد بگویم.باور کنید که این قسم نمیباشد.اگر در حرفهای شما سوء تعبیراز واقعیت نباشد،و یا خیال بافی و پیشداوری وجود نداشته باشدومطالب تحریف شده یی را از این سایت های مبتذل ایرانی تحریر نکرده باشید، اگر ادعای تان موثق باشد من آنرا بدون یک و یا دو گفتن میپذیرم.آنقدر ها هم که شما فکر کرده اید خیره سر نیستم.اما خیره سری من همین بوده که هرگاهی در یک ادعا،نقل قول ،تیوری،قضاوت ،عقیده وووو کوچکترین شبه و نادرسی مشاهده کرده ام ،آنرا نپذیرفته وفورآ آنرا نا درست خوانده ام.حال دل کس خوش میشود یا خفه.هیچ نوع ادعای هوایی و خیالی را نمیتوانم بپذیرم.برای درک و فهمیدن هر مطلب باید خودم را مطمئن بسازم.این شاید عادت بد باشد و یا خوب مگر هر شخص خصوصیات خودش را داراست.اگر من به یک حرف تان انتقاد کردم به معنی آنست که من آنرا نه طور ظاهری،نه برای اذیت شما ،بلکه واقعآ نپذیرفته ام.مهم نیست گوینده آن شما باشید و یا کسی دیگری.
با جمله ذیل تان با کمی تغیرات موافق هستم
علم دیگه چیز است عقل دیگه چیز و ای خرد ام دیگه چیز است و ایمان دیگه چیز ""
اگر هدف تان از علم ،تمام شناخت تجربی و نظریات اثبات شده بشر باشد.اگرهدف تان از عقل ، مفهومی باشد که مستقیمآ مربوط فعالیت سالم دماغ و تجارب فرد (که این تجارب شامل تمام تعلیمات پلان شده (مثلآ مکتب)و یا غیر پلان شده (مثلآ اجتماع)یعنی خلاصه تمام آموزش ها وتجاربی باشد که در طول عمر،فرد با آن مواجه گردیده باشد)و هدف از ایمان همانا اصطلاح باور های شخص به آموزه های دینی باشد.با این حرف شما هم تا حدود ی هم نظر هستم . برای رسیدن به ایمان از راه علوم و عقلی که متکی بر این نوع علوم باشد هرگز اتکا نکنید.آنانیکه برای بر حق جلوه دادن ایمان شان،دست به دامن علوم تجربی میشوند و با آوردن مثالهای گوناگون ادعای درست بودن ایمان خود را دارند،مرتکب اشتباه میشوند.البته در نوشته های بعدی گاهی به این موضوع در جایی که صحبت از علوم تجربی بود اشاره خواهم کرد.
اقای سرپلی هدف من از یاد کردن مصروفیت ها اینبود که باید هر کدام ما موقف یکدیگر را درک کنیم و در دریافت پاسخ طرف صحبت را نگوئیم که عجله کن.خوشبختانه حالا از این بابت همدیگر را درک میکنیم.و من از این حصه شکایت نمیکنم.
در قسمت بقیه نامه تان بخاطر جلوگیری از پر گویی تبصره نمیکنم.نکات درست و نا درست در آنها وجود دارد.صرف به چند نکته ذیل اشاره میکنم.اما اگر شما کدام مطلبی از نوشته تانرا مشخصآ انتخاب کنید باز در انموردتبصره خواهم نمود.
در مقابل ادعای شما که گویا من خواسته ام دانش و لیاقت خودم را نشان بدهم.این حرف باور کنید در مورد من یک تهمت بزرگ است.اول اینکه من دانشمند نیستم.چند بار از شما خواهش کردم این لقب را در مورد من کار نگیرید.ثانیآ این نام ونوشته ها که شما میگوئید به چه درد من میخورد.من که با اسم مستعار مینویسم.شهرت اسم مستعار مربوط است به خود همان اسم.حالا اگر فردا اسم مستعار دیگری انتخاب کنم تاریخچه این اسم همه معدوم میگردد.برعلاوه اینک شخصآ در هر نوشته ام یاد آوری کرده ام که هیچکس جامع الکمالات نیست،به شمول من و شما و اگر اشتباهی از من سر زد مرا ببخشید.دیگر این حرفهای تان برای چیست؟اگر به سوال تان پاسخ بدهم یک چیز مینویسید و اگر ندهم چیز دیگر.در هر صورت اگر شما علامتی از غرور در وجودم دیدید مرا آگاه بسازید تا خودم را اصلاح کنم.
من کسی را به ترک دین دعوت نمیکنم.دین هرکس برای خودش مبارک باشد.اما من ادعای هر دین را کور کورانه نمیپذیرم.حال هرکس دیگر چنین میکند مربوط به خودش است.دعوت کردن کسی به تفکر و شنجش کار نا درست نمیباشد.در مورد مطالب در باره کانت ناراحت شده اید من صرف یک تبصره از مثالهای تان کردم.شما لطفآ آزرده نشوید.در باره ایمان ارثی ،من یک یادداشتی از خاطراتم دارم.یک موقع اگر دلم شد چند مطلب از آنرا برایتان مینویسم.آنگاه میبینید که من چقدر در باره وداع با تمام ادیان بیطرفانه قضاوت کرده ام.در هر حال ترک دین برای من خیلی شعوری بود.وقتی در مورد چیزی باور نداریم ،باید این شهامت را داشته باشیم که خود ما برای خود واقعیت را اظهار کنیم.من حرف دروغ را خوش ندارم.مرا از بابت آنکه حرف پیامبران را راست نمیدانم ببخشید.نمیخواهم شما را متاثر نمایم.اما این یک واقعیت است.در مورد خرابات باید بگویم که هم اهل مناجات و هم اهل خرابات را دوست دارم.به شرط آنکه نظریات شانرا به دیگران تحمیل نکنند.مگر یک نکته را فراموش نکنید که خرابات هم اصل و بدل دارد.خرابات اصل بزبان نمیگوید که اهل خرابات است .بلکه آنرا در عمل نشان میدهد.یک آدم شجاع نمیگوید که شجاع است آنرا در عمل نشان میدهد.من با اجازه تان در همین لحظه یک نمره گگ از درجه خرابات تان کم کردم.قابل یاد آوریست که تمام مطالب یاد شده به جواب نامه تان است و همه خارج از بحث اساسی و اولی ما میباشد.اما قبل از باز گشت به بحث اصلی یاد آوری این مطالب را بهتر میدانم تا یاد نکردن شانرا.

جستجو در کابل پرس