به حیث یک کابلی که از جد و جد در این شهر پاکدالان و سخاوتمندان زندگی کرده و میکنیم من به شما عرض میدارم که اگر به هر نامی مرا یاد میکنید فرقی برایم نخواهد داشت ولی بدانید که اگر انتخاب بین کرزی و عبدالله باشد من سگ کرزی را نه که بر عبداله بلکه به تمام دزدان و جنایتکاران شمالی و هر چه شورای نظاری مر بوط به مسعود و ربانی ، فهیم و قانونی است ترجیع میدهم. در ظرف چهار سال سلطه مسعود ما مردم اصیل کابل آنقدر بدی، دون صفتی، ریا کاری، جنایت و خونریزی از دست این جنایتکاران دیدیم که نه من در تمام عمر خویش بلکه پدر و پدرکلانهای ما در هیچ وقت دیگر ندیده و تجربه نکرده بودند.
ناکامی کرزی و دولت او هم بدون شک به سنگ اندازی و مقاومت همین دزدان پنجشیری مسعود چون فهیم و عبدالله ارتباط دارد. اگر این جنایتکاران شورای نظار نمیبود و در راه اقدامات خیرخواهانه کرزی سنگ اندازی نمیکردند امروز ما حتما شاهد دستاورد های بزرگ در ساحه اقتصاد و کشاندن جنایتکاران جنگی به میز محاکمه میبودیم.
این شعر را بخوانید که بچه اصیل کابل شاهد کابلی در مورد دزدان و جنایتکاران شورای نظار چه زیبا سروده است :
قهرمانی صفت مردان بود نه که شان یک مشت حیوان بود
تقدیم به شیر بچه های روباه صفت جنایتکار ملی افغانستان احمد شاه مسعود
این قهرمان ساختگی ، این سنگ فروش لعنتی
آخر سقوط میکند
این قاتل بیچارگان این مزدور بیگانگان
این آمر غارتگران ، آخر سقوط میکند
مام وطن افسرده شد ،کابل بسوخت ویرانه شد
این اقتدار ظالمان ، آخر سقوط میکند
عزت نماند به مرد و زن ، آواره شد خلق وطن
این شیر بچه ای کاغذی، آخر سقوط میکند
موزیم کابل چور شد ، اهل قلم ترور شد
این خیل غارت پیشه گان، آخر سقوط میکند
ای جابران سخت دل این کابل است شهر سخا
این شیرچور کاخها، آخر سقوط میکند
ای تو ز کوه پائین شده، گم شو برو از کابلم از این دیار خوشگلم
این کرگسان کوه نشین ، آخر سقوط میکند
ای توت و تلخان خوره کان، کتاب سوزان جاهلان
این بت خود تراشتان، آخر سقوط میکند
فهیم و عبدالله ببین، ولی و بسم الله ببین
این راهیان بز بچه، آخرسقوط میکند
ای پنجشیری کوهستانی، بدهیکلان سرچپات
دور سیاه شوم تان ، آخر سقوط میکند
این شیوه ای سخن زدن ، نه دری است نه پارسی
این لهجه کوهستانی ، آخر سقوط میکند
ای کابلی زبان توست ، دری دل نشین توست
این لهجه زشت شمال ، آخر سقوط میکند
"حق آید و باطل رود ، پای شما در گل رود
اندیشه شیطانکی آخر سقوط میکند"
ختم شود این دور شوم دور سقاوی دوهم
غلام بچه به هر لباس، آخر سقوط میکند
شاهد کابلی
توضیح: منظور از شمال دزدان و کیسه بران شمالی است که در کابل عزیز من از دیر بار به همین نام مشهور اند. در زمان ظاهر شاهی اگر کسی به بس های ملی سفر میکرد و لهجه کوهستانی مردم شمالی را میشنید به دوست یا مسافر دیگر هشدار میداد که دزدان شمالی سوار بس اند.
آقای گردیزی
به حیث یک کابلی که از جد و جد در این شهر پاکدالان و سخاوتمندان زندگی کرده و میکنیم من به شما عرض میدارم که اگر به هر نامی مرا یاد میکنید فرقی برایم نخواهد داشت ولی بدانید که اگر انتخاب بین کرزی و عبدالله باشد من سگ کرزی را نه که بر عبداله بلکه به تمام دزدان و جنایتکاران شمالی و هر چه شورای نظاری مر بوط به مسعود و ربانی ، فهیم و قانونی است ترجیع میدهم. در ظرف چهار سال سلطه مسعود ما مردم اصیل کابل آنقدر بدی، دون صفتی، ریا کاری، جنایت و خونریزی از دست این جنایتکاران دیدیم که نه من در تمام عمر خویش بلکه پدر و پدرکلانهای ما در هیچ وقت دیگر ندیده و تجربه نکرده بودند.
ناکامی کرزی و دولت او هم بدون شک به سنگ اندازی و مقاومت همین دزدان پنجشیری مسعود چون فهیم و عبدالله ارتباط دارد. اگر این جنایتکاران شورای نظار نمیبود و در راه اقدامات خیرخواهانه کرزی سنگ اندازی نمیکردند امروز ما حتما شاهد دستاورد های بزرگ در ساحه اقتصاد و کشاندن جنایتکاران جنگی به میز محاکمه میبودیم.
این شعر را بخوانید که بچه اصیل کابل شاهد کابلی در مورد دزدان و جنایتکاران شورای نظار چه زیبا سروده است :
قهرمانی صفت مردان بود نه که شان یک مشت حیوان بود
تقدیم به شیر بچه های روباه صفت جنایتکار ملی افغانستان احمد شاه مسعود
این قهرمان ساختگی ، این سنگ فروش لعنتی
آخر سقوط میکند
این قاتل بیچارگان این مزدور بیگانگان
این آمر غارتگران ، آخر سقوط میکند
مام وطن افسرده شد ،کابل بسوخت ویرانه شد
این اقتدار ظالمان ، آخر سقوط میکند
عزت نماند به مرد و زن ، آواره شد خلق وطن
این شیر بچه ای کاغذی، آخر سقوط میکند
موزیم کابل چور شد ، اهل قلم ترور شد
این خیل غارت پیشه گان، آخر سقوط میکند
ای جابران سخت دل این کابل است شهر سخا
این شیرچور کاخها، آخر سقوط میکند
ای تو ز کوه پائین شده، گم شو برو از کابلم از این دیار خوشگلم
این کرگسان کوه نشین ، آخر سقوط میکند
ای توت و تلخان خوره کان، کتاب سوزان جاهلان
این بت خود تراشتان، آخر سقوط میکند
فهیم و عبدالله ببین، ولی و بسم الله ببین
این راهیان بز بچه، آخرسقوط میکند
ای پنجشیری کوهستانی، بدهیکلان سرچپات
دور سیاه شوم تان ، آخر سقوط میکند
این شیوه ای سخن زدن ، نه دری است نه پارسی
این لهجه کوهستانی ، آخر سقوط میکند
ای کابلی زبان توست ، دری دل نشین توست
این لهجه زشت شمال ، آخر سقوط میکند
"حق آید و باطل رود ، پای شما در گل رود
اندیشه شیطانکی آخر سقوط میکند"
ختم شود این دور شوم دور سقاوی دوهم
غلام بچه به هر لباس، آخر سقوط میکند
شاهد کابلی
توضیح: منظور از شمال دزدان و کیسه بران شمالی است که در کابل عزیز من از دیر بار به همین نام مشهور اند. در زمان ظاهر شاهی اگر کسی به بس های ملی سفر میکرد و لهجه کوهستانی مردم شمالی را میشنید به دوست یا مسافر دیگر هشدار میداد که دزدان شمالی سوار بس اند.