Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 31190

نقد بر نقد آقای عتیق الله ساکت

13 جولای 2009, 05:12, توسط د.و بامیان

از همه اول تشکر از شما که بعضی حقایق را در این جا یاد آور شدید. بعداً نقدی را در مورد زدوبند های سیاسی آقای محقق در دوران پارلمان یاد آور شدید که تقریباً همه مردم از این آگاه اند و میدانند، یه نظر من در مورد آن کار آقای محقق تعداد کثیر از مردم مخالف بود که به نظر من آن مخالفت هم بیشتر جنبه ای احساساتی داشت که بعد ها مردم متوجه شدند و آن مخالفت کاهش پیدا کرد.

مردم چگونه متوجه شد؟ این واضح است، یعنی مردم به تاریخ نه چندان دور بلکه فقط چند سال قبل رجوع کردوروش زمان حال آن عده کسانیرا که در آن تاریخ اسفبار چند سال قبل نقش داشتندوفعلا هم موجود اند ارزیابی کردو دید که هیچ گونه تغیر درروشها وسیاست آنها نیامده است چند سال پیش اگر دولت بدست شان بودو حاکم بود ومیتوانستند که به ما حق قایل شود، نه تنها سهم مارا نداد بلکه کوشش کرد که مارا با آن امکانات وسیع نظامی و مالی که به نیرنگ در اختیار گرفته بود نابود نمایند که ضرورت به هیچ شاهد مثال هم ندارد تمام در ودیوار غرب کابل حکایت از آن دارد، ودر شرایط فعلی هم که قدرت سیاسی در اختیار دارد بازهم حق مارا نادیده گرفته اند و هیچگونه نشانه ای هم وجود ندارد که مارا در این قدرت سیاسی و نظامی که در اختیاردارد شریک سازند، که نمونه اش وزارت دفاع، خارجه، داخله، امنیتی ملی وسایر ارگانهای دولتی بود و متأسفانه همان روال پایه گذاری گردید که تاحال هم ادامه دارد.

استاد مزاری هم که مبارزه ای خستگی ناپذیر می کرد به خاطر بدست آوردن حق وحضور نه تنها هزاره ها بلکه تمام اقلیت ها در ساختار سیاسی، نظامی و اقتصادی این کشور بود و گر نه کدام مشکل شخصی با هیچ یک از اشخاص سیاسی، قومی،مذهبی ویا اقوام نداشت.
اگر مسعود، سیاف، ربانی ودیگر رهبران ذیدخل در قضایا در آن زمان به اقلیت ها حق مناسب قایل میشدند، حتی بعد از قتل عام افشار، استاد مزاری به گفته ای خودش " هیچگونه سری جنگ باکس نداشت" اما متأسفانه آنها موجودیت واقعی اقوام را درساختار سیاسی و موجودیت مذاهب مختلف را درقانون اساسی کشور قبول نداشت، برادر عزیز (آقای ساکت) یاد آور شده که "استاد مزاری به مردمش ریاست جمهوری می خواست" ولی بر عکس استاد مزاری هیچ وقت این در خواست را نداشت که از هزاره ها ریس جمهور تأیین شود ولی او به انتخابات آزاد و شفاف که از همه ای اقوام و از جنس زن و مرد بتوانند در آن به طور آزادانه کاندید شوند ورای بدهند همیشه تأکید داشت که در آن زمان مورد توجه قرار نگرفت ولی فعلاً جبر تاریخ که صاحب این هدف را به گذشته ای خود سپرده و نظراتش را بالای کسانیکه به این نظر تن در نمیدادند تحمیل می کند.

من به این نظر هستم که اگر استاد مزاری شهید تاحال در قید حیات میبودی ممکن باهرکسی که به حق واقعی مردمش درساختارهای مختلف کشور عملاً تن در میداد ولو سیاف و یا مسعود هم می بود سری مذاکره ومفاهمه را پیش می گرفت، اما اینرا هم در نظر داشته باشیم که در مورد جنایت جانیان که به مردم و کشورش جنایت کرده بود هم از طریق راهای معقول قضای ترتیب اثر میداد.

حالا این را شما قضاوت کنید، به طور مثال آقای قانونی، عبدالله وغیره به آقای محقق بگوید که از ماطرفداری کن بخاطر که ما این وجوه مشترکرا داریم این هستیم آن هستیم ولی در ساختار سیاسی و نظامی کشور کاررا از دل خود مان میکنیم همچنان که در گذشته سابت شده است و از آن طرف سیاف و یا کسی دیگری بیاید و بگوید که آقای محقق! درست است که ما در گذشته باهم اختلاف داشتیم ولی فعلاً اگر تو و همفکرانت با من ائتلاف کنی من عملاً به مردمت این حق را در ساختار اداری کشور قایل می شوم وضمانت متقن عملی را هم بدهد، اینجا محقق به کدام طرف باید برود؟ معلوم است که به کدام طرف برود و هیچ مشکلی هم ندارد، محقق اینجاجنایات آقای سیاف را که نبخشیده!! بلکه حق مردم خودرا تضمین کرده، معامله سیاسی جهت تثبیت حق کاملاً یک مقوله جدا از خصومت هاوجنایت هامی باشد، امروز اگر سیاف یک جنایت کار است و در یک مقطع زمان به مردم ماجنایت هولناک را به همکاری صددرصر قطب مخالف فعلی اش رواداشته وفعلاً هردو در ساختار دولت شریک هستند وهمه جوانب باید از راه مذاکره موجودیت مردمش را در دولت تضمین نمایند و امادرمورد جنایت های این هاباید محکمه باصلاحیت ملی وبین المللی تصمیم بگیرد نه وکلای مردم!! پارلمان که محکمه نیست!!!!!!!.

برادر عزیز آقای ساکت!

از این که آقای محقق گفته که 5 سال دیگر زندگی هزاره هارا بیمه کردم دقیق نمیدانم که چنین گفته یا خیر، ولی این را هم باور ندارم که محقق آنقدر به تنگ آمده باشد که این 5 سال آینده را غنیمت بشمارد، اوضاع امنیتی و سیاسی داخلی افغانستان آنقدر هم خراب نیست مانند دوران جنگ علیه یک قوم در کابل یا دوره طالب که کسی لحظه شماری کند و یا از کسی مهلت بخواهد.

از این که در طبیعت هر انسان حس قدرت طلبی وجوددارد و محقق یکی از آن افراد است ولی اینجامعامله بدست آوردن مقام و منسب هم به نظر نه میرسد چونکه عبدالله هم در صورت حمایت محقق از او یک وزارت را به محقق حتماً میداد، این دیگر جای تردید نیست.

اما چنین به نظر می رسد که موقف گیری نه تنها محقق بلکه اکثر رهبران جهادی یا به تعبیری(جنگ سالاران) به اساس تجربه شان از گذشته های تاریخ پر جنجال و زدوبند هاواعتماد و بی اعتمادی های بین الجانبین های گذشته و مقایسه نمودن افراد کلیدی ذیدخل در قدرت در دوران گذشته(که فعلاً برسری قدرت نیست) وافرادفعلی(فعلاً در قدرت است) بوده(البته با محوریت منافع قوم و یاگروهای شان)

البته باید گفته شود که این مقایسه بین خوب و بد نیست بلکه بین بد وبدتر است، یعنی مقایسه بین حکومت قومی دوران ربانی ومسعودپیش از طالبان وبعد از سقوط طالبان،هجوم ناشیانه افراددرواقع باقی مانده از حکومت قومی ربانی و به اشغال پست های کلیدی اینبار حتی توسط افراد یک ولسوالی از یکطرف و حکومت کرزی که هم سهم عادلانه ای جهت اشتراک اقوام در نظر گرفته نشده ولی بازهم یک فی صدی قابل توجه که در تاریخ افغانستان سابقه نداشت قایل گردیدومردم که موجودیتش را دیگران انکارمیکردو در مقطع دیگر از تاریخ به همین سبب در پای تخت کشورش قتل عام گردید از میدان هوای شهر خودش طیاره های جیت برمی خواست و بمب بالای شان فرو می انداخت امروز باید این سهم گرچند ناعادلانه است را به آن حکومت و سردمدارانش که هنوز هم بر سری قدرت اند ترجیح دهد.

این را باید همه ای ما بدانیم این رهبران جهادی یا جنگ سالاران یک دیگر را بیش از هر کسی دیگر خوب می شناسند واز شیادی های یکدیگر کاملاً آگاه هستند.

در نتیجه من منحیث یکی از افراد این جامعه که معلومات کمی از زدو بندهای سیاسی گذشته و حال کشورم دارم از اقدام پارلمان(در اوایل مخالف بودم)و فعلاً آقای محقق حمایت می کنم و به این نظر هستم که حتی اگر حضور ما بیشتر از فعلاً در دولت نباشد ولی مناطق ما امن باشد و بتوانیم به ادامه تحصیل و تجارت آزادانه ادامه دهیم برای فعلاً کافی است فقط ده سال دیگر نیاز داریم که جلوی حق اجتماعی ما گرفته نشود بعد هر شخص از جامعه ما از طریق شایستگی و علمش حق سیاسی خودرا خواهد گرفت.

اما بدانید که عبدالله همان کاری کاتور آقای کوهزاد را افاده می نماید که خطاب به همفکرانش می کند" به مه رای بتین که قدرت ره به شماباز گردانم"

همه باید محطاط باشد!!!!!!!
اگر کرزی نجات پرست است( که حد اقل 35 درصد نفوس افغانستان را تشکیل میدهد) ولی عبدالله ولسوالی پرست است( که عشاریه نیم در صد افغانستان را تشکیل نمیدهد.

بااحترام

جستجو در کابل پرس