Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 41253

زنان قربانیان دین، فرهنگ و... در افغانستان

4 نوامبر 2010, 15:30, توسط شبیر "کاکر"

محترم چوپان!

شاید یکی ازهمان مردان عدالت پسند خودت باشی که باید زنانی مانند فرشته حضرتی درکنارت قرار گیرند وبرای بدست آوردن حقوق زنان هردو مبارزه دوامدار کنید ومرد دیگری مارشال فهیم خان است که واقعا ازحق حقوق زنان دفاع میکند بهرترتیب آنچه را که میخانی نوشتهء خانم زویا است که درجواب منیژده باختری نوشته است امید که فکرت را بیتشر روشن سازد.

بانوی عطا محمدی، نمی‌خواهم بشناسی‌ام!
پاسخ به نوشته‌ی «بانوی شرقی؛ می‌خواهم بشناسمت!» از منیژه ‌باختری

در همان لحظه اول که چشم به عنوان نوشته «بانوی شرقی؛ می خواهم بشناسمت!» می‌خورد این سوال هم در ذهن هجوم می‌آورد که کیست که می‌خواهد زویا را بشناسد؟ تکان می‌خوری که آه، او منیژه‌باختری است نه زنی نیمه باسواد خادی بلکه زنی در هیئت یک روشنفکر با اکت‌ها و ادعاهای بسیار که در مدح عطامحمد جنایتکار می‌نویسد، در پی شناسایی زویا دشمن آشتی‌ناپذیر میهنفروشان جهادی و پرچمی و خلقی و طالبی و نظام مافیایی شان است.

آیا خاد و مالکان منیژه‌ باختری را ـ همانی‌ که با ضیا رفعت، پرتو نادری، رهنورد زریاب، جاوید فرهاد‌ و دیگر عمال رژیم ایران، چتلی عطامحمد را می‌خوردـ مامور شناسایی زویا از طریق نوشتن درباره کتاب زویا کرده اند؟

به «راوا» حمله‌های روسپیانه‌ای هم به نام‌های مردانه و زنانه شده و خواهد شد (به طور مثال نوشته‌های نامردکی خادی‌ـ‌جهادی موسوم به مهدی نیک ‌آئین و واواکی مشهور فرشته ‌حضرتی) که پاسخ به آن‌ها جز خوشحال ساختن حمله‌کنندگان بی‌مقدار، هیچ خواستی از طرفداران ما را برآورده نمی‌سازد. ما همزمان با انتشار این گونه حملات نامه‌هایی گرفتیم حاکی از تقاضای موکد دوستان که از پاسخ به آن‌ عناصر بپرهیزیم زیرا مشکل آنان ناروشنی در برخوردها و مواضع «راوا» نیست بلکه برپایه مرض شان (اتهام‌زنی بر «راوا» برای خشنود ساختن مافیای حاکم و رژیم ایران) است که در هر حال باید علیه «راوا» بجفند.

در برابر منیژه‌ باختری هم می‌شد سکوت اختیار کرد. اما از سویی او در سطح و سیاق و سواد مهدی ‌نیک‌آئین و امثالش در کابل‌پرس و غیره، به جنگ «راوا» کمر نبسته است. او با لقب «استاد پوهنتون» به میدان آمده و می‌خواهد «نبود» زویا را ثابت سازد تا خوشباشی خودش و کلیه انجمنی‌های تسلیم‌طلب با عطامحمد و کل نظام ترکیده از جنایت و فساد حامدکرزی توجیه گردد. شاید در هیچ کشور دیگر جهان سومی این قدر خواری و معامله‌گری روشنفکران با حاکمیت مافیایی را که در افغانستان است سراغ نتوان کرد. در ایران، فرزاد کمانگر‌ها در قتلگاه‌های رژیم پرومته‌وار می‌سوزند تا به مردم شان امید و الهام بخشند اما در افغانستان مشهورترین روشنفکران همچون سگ‌های رام زیر دست و پای جنایت‌پیشگان می‌لولند و به هر ذلت تن می‌دهند تا به عنوان پرزه‌ای در ماشین خونپر جهادی‌ـ‌مافیایی جا گیرند. و «راوا» که همواره افشاگر و محکوم‌گر این گرایش خاینانه بوده است، از سوی روشنفکران مذکور اتهام می‌خورد که «راوا» «با روحیه‌ای کلاسیک از مبارزه (و با) همان "نگره‌ی چپ کلاسیک" خود را محدود کرده است.» (۱) و از سوی یک سینه چاک «بابه مزاری»، تهدید به بایکوت می‌شود! (۲)

به اعتقاد ما، مبارزه استقلال‌طلبانه و ضد طالبی از مبارزه با روشنفکران سازش طلب با بنیادگرایان و دولت پوشالی و طرفدار رژیم ایران، جدایی ناپذیر است.

ببینیم منیژه ‌باختری درباره زویا و کتابش چه می‌افرازد:

«آنان وقتی در کتاب‌ها می خوانند که در سرزمین تروریزم و مواد مخدر، مردانی با لباس‌های سنتی و ریش‌های بلند، زنانی با چادری های آبی چرک سوخته، مردانی با پتلون‌های کاوبای و کمربندهای زنگوله دار و موهای براق و زنانی با موهای رنگ شده با موبایل‌هایی که در دست دارند، در خیابان‌های شهر ریخته اند، از شگفتی و هیجان لبریز می‌شوند و می اندیشند که افغانستان چگونه توانست بدون از سر گذشتاندن مدرنیته به پسامدرنیته گام بگذارد؟ آمیزه‌هایی از تمدن با نمودهایی از سنت؛ بلی اینجا کابل است جایی که زویا روزهای بیشماری در آن نفس کشیده و گردبادهایش را بلعیده است.»

راستی منیژه‌ خانم پرسان عیب نباشد تو که ظاهراً در پوهنتون استاد استی، چطور و به چه منظور سر و کله‌ات در جمع این جنایت‌پیشگان و جاسوسان در وزارت خارجه پیداست؟قلمفرسایی‌ای دروغ! در زمان نوشتن کتاب، در کابل مردان «کاوبای پوش و زنان با موهای رنگ شده و موبایل در دست» دیده نمی‌شد و افغانستان گورستانی بود با مرده‌شویان. منیژه‌ باختری با ذهنیت خادی‌ـ‌جهادیش همه رادر آیینه خود می‌بیند. او نمی‌تواند تصور کند که در این خاک خیانت شده از ٣۰ سال به این سو، دخترانی چون زویا قد علم کنند و در حالی که او تا سطح ستایش از یک جلاد، شخصیت و قلم‌اش را متعفن می‌سازد، زویاها به ادامه مبارزه‌ای تزلزل ناپذیر علیه جنایت‌سالاران مذهبی و غیرمذهبی سوگند می‌خورند. در مخیله‌ی مداح جلاد عطامحمد، به هیچ وجه نمی‌گنجد که در غرب هستند نویسندگانی که افغانستان را به فاشیست‌های خونخوار طالبی و جهادی خلاصه نکرده و به سوی دیگر، به سوی مردم و مبارزان نیز رو می‌آورند، به آن علاقه می‌گیرند و سعی می‌کنند هم زویاها را دریابند و هم کامبخش‌ها را ولو با دیدگاه‌های شان کاملاً موافق نباشند.

منیژه‌ عطامحمدی با حرکت از بدطینتی خودش نسبت به «راوا»، نمی‌تواند بفهمد که هر عضو «راوا» که در غرب سخن می‌گوید، زنی واجد کیفیت استثنایی معلوم می‌شود. زیرا نماد زن افغان عموماً زنان مرتجع حکومتی بوده اند که با کلمه طیبه شروع می‌کنند و حرف‌های بی‌ارزش‌تر و کوچک‌تر از شخصیت شان را با دعای سر دولت‌های غربی و «من الله توفیق» به پایان می‌برند و از طرف دیگر از آرایشگاه رفتن در نیمه راه دوبی، چانه زدن برای هوتل پنج ستاره، نپرداختن بل تلفن‌های شان(۳) و... شرمی به خود راه نمی‌دهند. در مقابل، «راوا»‌یی‌ها را می‌بینند با مواضع آشتی‌ناپذیر و افشاگرانه‌ی ضد خادی، ضد جهادی، ضد طالبی و ضد رژیم کرزی و تحلیل شان از اوضاع بر این مبنا. طبعاً تاریخچه «راوا» را هم به خاطر می‌آرند که رهبرش به شهادت می‌رسد و در مختنق‌ترین شرایط تاریخ کشور علیه دژخیمان جهادی و طالبی و جنگ‌افروزی امریکا، در پاکستان وکشورهای دیگر دست به تظاهرات می‌زنند که چندین بار از سوی بنیادگرایان طالبی و پلیس پاکستان به خاک و خون کشیده شده است؛ عکس، فلم‌ و گزارش‌هایی از جنایت‌های جهادی‌ها و طالبان انتشار می دهند؛ پوسترها و استیکرها و غیره با مضمونی غیرسازشکارانه را بسیار وسیع پخش می نمایند و.... و البته کور نیستند و می‌بینند که در حالی که منیژه ‌باختری‌ها، مهسا طایع‌ها، فوزیه کوفی، فرشته‌ حضرتی‌ها، فاطمه ‌گیلانی‌ها و... به عنوان سیاه‌سرهای با کمال تبهکاران جهادی به ستاره‌های رسانه‌ها بدل شده و به مقام‌هایی می‌رسند، «راوا» نمی‌تواند فعالیت علنی داشته،‌ نشریاتش را آزادانه پخش کند و خادی‌ها برای ردیابی اعضایش در هر جا بو می‌کشند و....

در قاموس یک زن یا مرد تسلیم‌طلب و جاسوس‌پیشه که چیزی به اسم شرف و وجدان وجود ندارد، نکات بالا بی‌معنا اند و باید به هر قیمتی ممکن، «راوا» و «راوا»یی را لجن‌مال نموده و هرگونه دشنام رذیلانه دهد. اما غربیان که اکثراً با ذهنیت مافیایی مذهبی و غیرمذهبی دمساز نیستند، به خود اجازه نمی‌دهند که اتهامات روشنفکران دولتی خاین و مرتد را بر ضد «راوا» جدی بگیرند، «راوا»یی که موضع‌اش علیه بنیادگرایان و صاحبان،‌ مبین و ضامن ماهیت پاک و رزمنده‌اش است.

از این جاست که برای بسیاری پژوهشگران و نویسندگان غرب پدیده «راوا» و اعضای آن همیشه درخور تحلیل و بررسی بوده اند. به آن پیمانه کتاب و مقاله که درباره «راوا» نوشته شده است، درباره هیچ سازمان دیگر کشور نوشته نشده است.

جستجو در کابل پرس