Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 31900

یک روزنه و دو نگاه (کشتمند و داکتر سیما)

4 آگوست 2009, 06:44, توسط مسلم بامیانی

اقای مسیح ارزگانی سلام برشما و تمامی خواننده گان کابلپرس باد!

عزیزم قصاوت تان در باره خلیلی، محقیق و بشردوست درست بود اما نمیدانم چطور نوک قلمت در قسمت سلطانعلی کشتمند و خانم سیماثمریکدفعه ای شکست،یا خودت تکمه ستند بای را فشار دادی بهر صورت نباید جنایات کشتمند را اینقدرزود فراموش میکردی، وی همانقدر دستش در خون شهدا و تخریب افغانستان رنگین است که از دیگر رهبران حزب خلق وپرچم و وطن بوده. اخر من برایت میفهمانم که وی بیشتر از یکدهه صدراعظم و به خاطر که خوبتر بفهمید د مشرانووزیربود. همه جنایات و قتل عام، اعدام ها، امظاٍ پروتوکل های وطن فروشی، بمباردمان های قصبه و دهات، قتل عام همه روشنفکران و ریشسفیدان، چیز فهمان خلاصه کسانیکه چند لحظه از عمرعزیز خویش را در صنوف و مکاتیب سپری کرده بودند و کمی خوب را از بد تمیز داده میتوانستند متاسفانه دردوران صدارت وی یادر زندان ها پوسیدند و یا تیرباران شدند ویاهم در کوه ها ودره ها از هواپیما سر به زیر و نابود شدند. بطور نمونه قتل عام 1200نفر بیگناه یکاولنگ و پنجاب را که به قومانده سید لم لم به مرکز ولایت بامیان امده بودند و درپیش چشمم ودرقریه خودم توسط این خائینن دربامیان دستگیرودرمحضرعام در پیشروی بودا توسط سید دادوود مصباح رفیق و همرزم کشتمند و نبیزاده اعدام گردیدند را یاداور میشوم. شایدبگویداین افراد معمولی بودند و چندان ارزش زنده ماندن را نداشتند و خوب شد که مردند.

راستی شاید از سرنویشت بیش از شصت نفر از اینجنیران، معلمین، داکتران، مامورین عالیرتبه به شمول سارنوالان ورئیسان اداری و مستوفی ولایت بامیان در سال 1363 دستگیر، یک تعداد شان به جوغه دار و یکتعداد شان بیش از ده ها سال را در زندانهای پلچرخی و ششدرک توسط همین اقایان به اصطلاح انقلابی سرخ و عبدالواحد روستا والی وقت فرستاده شدند بیخبر نبوده باشید به خاطریکه از منطقه شما یعنی ارزگان چندان فاصیله نداشت. اگر وجدانا خبر بوده و خودرا به کوچه حسن چپ میزنید واقعا نا جوانی است.

حالا مظلومک وعاجزک دیگری را که عبارت از داکتر سیما ثمر باشد به شما یادهانی مینمایم، خانم سیما ثمربعدازفراغت یک درمانگاه ساده در ولسوالی جاغوری داشت واز سیاست چندان خبری نداشت اما به زودترین فرصت و بسیار به سادگی بدام سازمان رهائی افتاد و به خانه های تیمی پاکستان منتقل گردید که مدت بیش از سه سال تمام شاگرد لیلا وداکترفیض احمد فیض بود شب و روز با وی خون جگر خورد تا وی را به ثمررساند، بعدا رهبری بخش کویته را بوی سپرد و ظاهرا ریس شفاخانه راوا در کویته گردید وچندین بار بحیث سخنگوی راوا در اروپا و امریکا سفر نمود. سازمان رهائی ویرا در داخل منطقه نیز با ساختن مکاتب و شفاخانه ها تاتوانست خوب معرفی کرد که ازانجمله شفاخانه مرکز جاغوری با هزینه هنگفت سازمان رهائی و راوا تعمیرگردید. اما متاسفانه که از زیر پلو ملی برامد و خانم ثمر با حزب اسلامی گلبدین راکتیار به قوماندانی اخند سلمان و باشی حبیب در منطقه پیوست و جبهه حزب اسلامی را بنام پایگاه سازمان رهائی قلمداد کرده هرچه در توان سازمان راوا ورهائی بود از حزب اسلامی دریغ نکرد حتی طرح ترور چندین نفر از جوانان و شخصیت های سازمان رهائی را درمنطقه توسط اخند سلمان به اجراگذاشت تا توانست راه خود را زیر چپن عبدالعلی مزاری باز نمائید و به سطح رهبری حزب وحدت برسد ودر پهلو همین خائین وجنایتکارجنگی چون خلیلی و محقیق که شما اشاره کردید بنشند و جنگهای کابل را رهبری نمائید. پس قضاوت بدست مبارک شما که این هردو را از جمله خائینین بحساب میاورید ویا مهر برائت به پیشانه انان کوبیده درلست مظلومین اضافه مینماید. اختیار بدست بختیار.
مسلم بامیانی

جستجو در کابل پرس