Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

صفحه نخست کابل پرس > ... > سخنگاه 32703

خاستگاه هزاره های افغانستان

30 آگوست 2009, 08:42, توسط شهسوار

سر کار خانم رحیمه جان !

با تقدیر از تحلیل عالمانه تان عرض میشود که مفید خو اهد اگر هنگام تحلیل تاریخی در رابطه با منشأ نژادی اقوام برتفییر وتحولاتی که بر آنها طی سده ها هزاره ها بوقوع پیوسته است نیز توجه کنید.

توجه شما را درهمین رابطه به این مقا له جلب میکنم :

آیا نژاد به تنهایی ، میتواند معرف هویت قومی ( اتنیکی) باشد ؟
بقلم : نور محمــــــد ( خـــر می )
قبل براینکه نقش نژاد « ریس» را در معرفی هویت های قومی وهمچنان بهره گیری از « پیشینه های دور و رگه ها» ی از ارتباطات ژنیتیکی و نژادی «اقوام» وکتله های از مردمان به منظورتحقق اهداف سیاسی رامورد بحث قرار بدهیم ؛ لازم به نظر میرسد تا تعریف کلی ای از« اتنیسیتی» که در ادبیات ما اکنون آنرا تقریباً معادل به « قومیت» بکار میبرند ، ارایه دهیم؛ تاباشداز یکطرف مواردی را که در بحث بدانها اشاره خو اهیم کرد، مستدلتر سازیم واز جانبی هم پیشدرآمدی داشته باشیم برای اظهارنظر در رابطه با بهره گیری از تعلقیت نژادی افراد ویا گروپهای « قومی» درجهت تحقق اهداف سیاسی.
بخش اول :
تعریف کلی ای از « اتنیسیتی» ، قومیت:
«قومیت درکلیت خود یک پدیدۀ چند بعدی بوده ودرگیرندۀ جنبه های مانند نژاد، منشأ یا پیشینه، زبان ،مذهب وهویت میباشد. همچنان ابعاد باالنسبه ظریف تردیگری مانند فــرهنگ ، هنر، عادات ورسوم ، باورها ، طرز پوشش لباس ونحوۀ تهیۀ غذا، نیز از شاخصه های قومیت « اتنیسیتی» اند. از خصوصیت های اصلی مفهوم قومیت، د ینامیزم وقابل تغیر بودن بلا وقفۀ آن میباشد که دایماً در اثر موجهای ازمهاجرتها ، اختلاط ها و امتزاج ها و ازدواجهای میان قومی، هویتهای هرچه جدید وجدیدتری عرض وجود مینمایند »
جهت معلومات مزید به منابع ذیل مراجعه شود: www.dmoz.org/Society/Ethnicity////// http: //anthro.palomar.edu/ethnicity/default.htm
چطوریکه مشاهده می گردد هویت قومی بالذات یک پدیدۀ مغلق وپیچیده است. این هویت بمرور زمان وبطور پویا نظر به شرایط تغیرمیپذیرد. هویت میتواند بوسیلۀ خودمان وبرای معرفی خودمان به دیگران خلق گردد ویا اینکه دیگران برای ما هویتی را عنوان کنند .خواه ما تمایل به پذیرش این هویت داشته باشیم ویا هم ندا شته باشیم ویا حتی دربرابر آن ازخود حساسیت نشان بدهیم.
( مثالهای زیادی ازین نوع هویتبخشی ها را درجوامع مختلف داریم مانند اطلاق کلماتی چون « نیگرو ، بلک ، و افریکن ـ امیریکن » ؛ برای سیاه پوستان امریکایی ؛ « یوروپین ـ امیریکن» یا « وایت ـ امیریکن، امریکاییان سفید پوست» برای امریکاییان اروپایی تبار در مجموع، که دارای منشا اروپایی اعم ازانگلیسی تبار گرفته تا آیرلندی، فرانسوی ، جرمنی وغیره اند. ویا اطلاق تمام مردمان نیم قاره به اضافۀ چینایی تباران، کوریاییان وغیره تحت نام « امریکاییان آسیایی» .ویاهسپانوی زبانان امریکای لاتین به علاوۀ برازیلی ها بنام« هسپانوها ».... وغیره در ایلات متحدۀ امریکا نام برد . درافغانستان خود مان نیز کلمۀ « افغان» ویا « اوغان» ابتدا از طرف اقوام غیر پشتون برای قبیله ویا قبایلی از قوم پشتون اتلاق میگردیده است ولی بعداً برای تمام پشتونها و اکنون در« رسمیات» ودرخارج برای تمام اتباع کشور اطلاق میگردد. بههمین ترتیب هویتی « فارسیوان یا فارسیبان» از طرف سایر اقوام بخصوص پشتونها، به تمام فارسی زبانان کشور بدون درنظرداشت منشأ نژادی ـ تباری شان اطلاق میگردد.)
در تعریف بالا از «نژاد ـ ریس » به عنوان یکی (صرف یکی) از جنبه های قومیت و نتیجتاً یکی از شاخصه های «هویت» نام برده شده است ولی در تشریح این مبحث آمده است که مخلوط ساختن نژاد با هویت اتنیکی به همان اندازه اشتباه آمیز است که مثلاً « باور نماییم که وراثت بیولوژیکی معرف هویت فرهنگی است».
نژاد یک نوع رده بندی بیولوژیکی کتله های از نفوس بشری است که براساس ویژگیهای اناتومیک از سایر کتله ها مشخص میگردند. این تعریف بیولوژیست مّا بانه دیگر منطبق به رده بندی ژنیتیکی از نسل بشر نیست.
حقیقت انکار ناپذیر این است که تمام انسانهای امروز از لحاظ ژنیتیکی % 99.9 ( نود ونه اعشاریه نه فیصد) یکسان وهمگون هستند.
این هم دگر واضح شده است که « نژاد بشری امروز » ما اساًساً یک « واقعیت فرهنگی » است تا یک مخلوق بیولوژیکی ـ اناتومیکی.
« باور معمول مبنی برموجودیت نژاد های بیولوژیکی بشری بر اساس فرضیه ای نادرستی استواراست که گویا ویژگی های اناتومیک چون رنگ پوست ، شکل چهره یا هم قیافه های ظاهری خاص که درگروپهای معینی از انسانها در هم آمیخته شده است ؛ در فلان نژاد وتبار همگون بوده ومعرف فلان وبهمان نژاد اند . نه خیر چنین نشده ، چنین نبوده وچنین نیست. نژاد خالص« سیاه» ، « سفید» ویا نژاد های خالصی دیگری چون «آریایی و ترکی ــ مغولی » که ما از آنها نام میبریم، دیگر وجود ندارند».
نظریۀ معمول وعامیانه در رابطه با نژاد بشری (که گویا مشخصات اناتومیکی معرف یک نژاد معین هستند) ، این حقیقت را که چنین مشخصات به کثرت در سایر کتله های انسانی (نژادی) به مشاهده میرسند، نا دیده میگیرد.
درحقیقت عوامل طبیعی مشابه در مناطق مختلفی از جهان باعث تکامل نوع مشابه اناتومی انسانی میگردد. چنانچه شعاع بیش از حد آفتاب در مناطق استوایی موجب رنگ پوست سیاهِ تیره به منظورحفاظت از شعاع ماورای بنفش گردیده است. نتیجتاً رنگ نصواری تیره که از خصوصیت افریقا ییان جنوب صحرا محسوب میشوند ، درمیان نفوس (مختلط نا شده) در نیم قارۀ هند، آسترالیا، گینی جدید وجزایر واقع در بحرالکاهل جنوب غربی به کثرت پیدامیشود.
به همبن ترتیب ، مثلاً اگر ما در تشخیص نژاد ها ، نوع « گروپB ـــ بی » خون را در نظر بگیریم به خوبی « میبینیم که بعضی از افریقایی های سیاه پوست دارای عین گروپ با اروپایی های سفید پوست بوده وبعضاً با کتگوریهای از آسیایی ها همگون میباشند و یا موارد متعدد دیگر .........»
در تحلیل نهایی این انسان است نه طبیعت که « هویتها»ی ما را بوجود می آورد. «اتنیسیتی ـ قومیت » و گروپهای به اصطلاح « نژادی ـ تباری» ، عمدتاً فــرهنگی و « ساختهای » تاریخی اند. آنها پدیده های اجتماعی اند تا بیولوژیکی وبرای درک ، شناخت وتشریح درست آن ، ما باید وحتماً به تعاملات اجتماعی و فرهنگی این پدیده « هویتهای قومی ــتباری) بذل توجه نماییم .
از آنچه گفته آمدیم ،چنین نتیجه حاصل میگردد که تکیۀ یکجانبه وقطعی به پیشینۀ «تباری ــ نژادی» ( که خود از پدیده های فوق العاده متحول اند ) ، بدون درنظر داشت عوامل زبان ، فرهنگ واشترکات دیگردر معرفی هویت های به اصطلاح « قومی» و هم چنان منسوب ساختن چهره های ماندگار تاریخی به فلان و بهمان قوم ، صرف بر همین اساس ؛ سطحی نگرانه ،« باستان گرایانه» و به نظرمن تا حدی زیادی به ضرر منافع درازمدت تمام اقوام باهم برادر منجمله از آن اقوام وگروپهای مردمی ای اند که دوستان محترم ما داعیۀ دفاع از حقوق آنها را درسر می پرورانند.
البته استفاده وه بهره گیری از عناصر مانند پیشینۀ نژادی و قرا بت تباری وموارد دیگر ، برای
تحقق اهداف سیاسی چیزی دیگری است که به آن در بخش دوم این نوشته خواهیم چرداخت.
ولی تا آن وقت باید به عرض برسانم که « دریک صف قرار دادن لستی از گروه های قومی ...... به منظورتشکیل دادن یک گروه قومی واحد » از مجموعۀ آنها، آنهم صرف به دلیل ریشه های نژادی به معنی آنست که ما آرزونماییم تا زمین مطابق به میل ما و درجهت معکوس به چرخش در آید و درنتیجه زمان به عقب برگشته واین گروه ها با واپس دهی اشترکاتی که یکجا با « دیگران» در طول تاریخ بوجود آورده اند، دوباره « به صفت یک گروه قومی واحد» در آمده وبا تشکیل دادن واحتوا کردن «تعداد قابل توجه نفوس کشور»، در برآورده ساختن اهداف سیاسی مورد نظر ما به کار گرفته شوند.
بدون شک هیچکسی حق ندارد ونمیتواند در برابر آرزوهای نیکی چون مبارزه در راه تامین کامل حقوق مساوی « شهروندی» برای تمام اتباع کشور بدون تبعیض و امتیاز، رفع ظلم و ستم ملی و عقب ماندگی تاریخی اقوام معین کشور وحفظ هویت های تاریخی ای پر افتخار آنان قرار گیرد.

ادامه دارد

جستجو در کابل پرس